⚠️دیکتاتوریها، ایدئولوژی و قدرت بیقدرتان✍علی احمد باوندپور
قسمت اول
#قدرت_بیقدرتان کتابی است جذاب و خواندنی از واتسلاو هاول؛ هنرمند، نویسنده و سیاستمدار فقید اهل چکسلواکی (سابق)
هاول در این کتاب دو نوع دیکتاتوری را از هم متمایز میکند؛
نخست؛
#دیکتاتوری_کلاسیک، که آن را گروه کوچکی از افراد میداند که:
"حکومت و زمامداری یک کشور را به زور قبضه کردهاند، و کاملا و علنی و با استفاده از ابزارهای بلاواسطهای که در اختیارشان هست اعمال
قدرت میکنند و به لحاظ اجتماعی از اکثریت مردم تحت حکمرانیشان به راحتی قابل تشخیص هستند."
هاول این نوع دیکتاتوری را امری موقتی و گذرا میبیند که فاقد ریشههای تاریخی است و وجود آن وابسته به حیات بنیانگذارانی میداند که بر قلمرو مشخصی اعمال
قدرت مینمایند.
"
قدرت این نوع دیکتاتوری به تعداد و توان تسلیحاتی سربازان و نیروهای پلیسی که در اختیار دارد بستگی دارد. مهمترین خطر برای این نوع دیکتاتوری "احتمال سر برآوردن کسی است که
قدرت و تجهیزات بیشتری از همین نوع در اختیار دارد و میتواند این نظام را ساقط کند."
دوم؛
#نظام_پساتوتالیتر -که آن را نظام حاکم بر کشورهای بلوک شرق میداند- برخلاف نظام دیکتاتوری کلاسیک که ایدئولوژی در آن نقش برجسته و پر رنگی ندارد نظام پساتوتالیتر نظامی کاملا ایدئولوژیک است.
"این نظام ایدئولوژی خاصی در اختیار دارد که به مراتب دقیقتر است و ساختارهای منطقیتری دارد، عموما قابل درکتر است و انعطافپذیری به شدت بالایی دارد."
اما کارکرد و نیز نحوه عملکرد ایدئولوژی در این نوع نظام به چه صورت است؟ هاول پاسخ میدهد:
" ایدئولوژی برای هر نوع پرسشی یک جواب حاضر و آماده در آستین دارد. کافی است دل به آن بسپاری تا ناگهان همه چیز مثل روز برایت روشن شود، زندگی معنای تازهای به خودش بگیرد، و همه رمز و رازها و پرسشهای
بیپاسخ و اضطراب و تنهایی از میان برخیزد."
البته این مأمن موقتیِ تقریبا مفت و مجانی بهای گزافی هم دارد:
"باید از عقل و وجدان و مسئولیت شخصی دست کشید، چون یکی از جنبههای ضروری و اصلی این ایدئولوژی وانهادن عقل و وجدان خویش به مقام و مرجعی بالاتر است. اصل اساسی در اینجا این است که صاحب
قدرت صاحب حقیقت نیز هست.
نظام پسا توتالیتر خواهان همرنگی، همسانی، نظم و انضباط است. این نظام فقط تا جایی در خدمت مردم است که ضروری است، آن هم ضروری به منظور تضمین خدمت گرفتن متقابل از مردم."
در این نظام فرد به خودی خود و فارغ از هر جایگاهی که در سلسله مراتب
قدرت داشته باشد
هیچ اهمیتی ندارد و نظام، افراد را صرفاً به چشم سوخترسان و راه اندازنده اتوماتیسماش نگاه میکند. در چنین نظامی صداقت گوهری کمیاب است؛ نه از گردش آزاد اطلاعات خبری هست و نه قانون واجد ارزش است.
" زندگی در این چنین نظامی آکنده از دورویی، ریا و دروغ است. محروم کردن افراد از اطلاعات، اطلاعرسانی خوانده میشود؛ استفاده از
قدرت برای ملعبهسازی، نظارت عمومی بر
قدرت نامیده میشود؛ سوءاستفاده دلبخواهی از
قدرت، رعایت قانون و سرکوب فرهنگ، رشد و توسعه فرهنگ خوانده میشود؛ به انتخابهای نمایشیِ مضحک عالیترین شکل دموکراسی اطلاق میشود."
چون رژیم دربند دروغهای خودش است، باید همه چیز را جعل کند و وارونه جلوه دهد.
" باید گذشته را جعل کند. باید حال را جعل کند و باید آینده را هم جعل کند. باید آمارها را جعل کند. باید منکر این شود که یک دستگاه امنیتی فراگیر، غیر پاسخگو، و خودسر دارد. باید وانمود کند به حقوق بشر احترام میگذارد، باید وانمود کند کسی را مورد پیگرد و آزار قرار نمیدهد. باید وانمود کند از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسد. باید وانمود کند در هیچ موردی وانمود نمیکند.
مردم نیازی ندارند همه این مغلطهها را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند."
ادامه دارد...
👥علوم اجتماعی، مسائلروز
👥👉 @SOCIAL_SCIENCE 👉🏿 @SOCIAL_SCIENCE