«يك روز به چنگش خواهم آورد!» این چیزیست که همهی فکر و ذکر تو را به خود اختصاص داده است و باعث شده تا تو لحظه حال را به وسیلهای برای رسیدن به چیزی در آینده تبدیل کنی. تو همیشه منتظری تا يک روز، زندگی را شروع کنی. اگر با چنین الگویی در ذهن خود زندگی کنی، به هر چه و هر جا که برسی، باز از لحظهی اکنون خود ناراضی خواهی بود.
آینده همواره برای تو بهتر از لحظهی حال خواهد شد. این، دستورالعملی است برای نارضایتی دائم و احساس ناکامی. آیا اینگونه نیست؟ آیا به «انتظار مدام» عادت کردهای؟ چقدر از زندگی خود را در این انتظار صرف کردهای؟ انتظار برای تعطیلات، آینده، شغل بهتر، بزرگ شدن بچهها، رابطهای حقیقتاً معنادار، موفقیت، پولدار شدن، مهم شدن و ...
انتظار به معنای آن است که تو آینده را میخواهی؛ لحظهی حال را نمیخواهی. آنچه را که داری نمیخواهی و آنچه که میخواهی را نداری! با هر انتظاری، نزاعی در درون میآفرینی؛ جایی که نمیخواهی باشی و جایی که میخواهی باشی. این نزاع، باعث میشود که لحظهی حال را از دست بدهی. بدین سان، از کیفیت زندگی تو کاسته میشود.
بسیاری از آدمها در انتظار خوشبختی به سر میبرند. خوشبختی چیزی نیست که در آینده به سراغ کسی بیاید. خوشبختی ساکن آینده نیست. خوشبختی زمانی حاصل میشود که تو واقعیتِ حال خویش را بپذیری و آن را ارزشمند بدانی. جایی که هستی، کسی که هستی، چیزی را که هم اکنون داری، زمانی که کاملاً آنچه را که داری بپذیری و با حسی از شکر نسبت به آنچه داری زندگی کنی، خوشبختی در لحظه حال به سراغ تو میآید.
#تیکه_کتاب #نیروی_حال صفحه ۱۳۶
📙📖@SBOOKSS