🟣 علم و مال و منصب و جاه و قرآن
روستایی ساده دلی که از مال دنیا فقط سه خر به او به ارث رسیده از قضا یک روز آن سه میراث گران بها گم کرد و از هر کوی برزن به دنبال آن زبان بستگان برخاست. بعد از نیم روزی به روستایی رسید که مردمانش از برای صلاه ظهر بر لب حوض مسجد وضو می ساختند . با خود اندیشید بهتر آن است که به ملای ده درد گم کردگان عزیزتر از جان خود را واگویم بلکه افاقه ای نماید.
ملای ده چون سخن روستایی ساده دل را شنید گفت: دوست عزیز گوشه ای بنشین تا به جماعت حکایت گم کردگانت گویم.
🔻ملای ده آدم صاحب دلی بود چون چهار رکعت نماز گزارد بین دو نماز با نام و یاد خدا و توصیه به رعایت تقوا از نهی ها و امر ها سخن ها گفت تا به این رسید که:
ای مردم کدام یک از شما مال دنیا را دوست ندارد!
یکی از آن میان برخاست که ؛ من دوست ندارم
دگر بار گفت: و کدام یک از شما شهرت و مقام را دوست ندارد،
فردی دیگر از جماعت نماز گزار از میان جمع برخاست که؛ من دوست ندارم.
ملا برای بار سوم گفت: و کدام یک از شما دنیا را به خاطر عقبی دوست ندارد!
نفر سومی از میان جمع برخاست که: من دوست ندارم.
ملا رو به روستایی ساده دل کرد و گفت: دوست عزیز این همان سه خر جناب عالی است، در اختیار شماست آن ها را با خود بردار و ببر!
در کلیله و دمنه؛ اهل دنیا جویان سه رتبه اند:
فراخی معیشت، رفعت منزلت، و رسیدن به ثواب آخرت
🔸انسان حریص است.
١- دنبال به دست آوردن و افزونی قدرت است.
🔹در مسئله خلقت آدم ابوالبشر که معنی گناه، اشتباه، و تخلف در ضمیر و محیط پاکش نمی دانست. ابلیس رجیم، با وعده جاودانگی و قدرت وی را فریفت.
🔹در داستان خسرو و شیرین نظامی به نکته ظریفی در باره قدرت بر می خوریم که نشان می دهد کشش قدرت حتی از جاذبه ی عشق [ آن هم عشق افسانه ای] قوی تر است.
ماجرا این است که خسرو- ولیعهد ایران- نوه انوشیروان عادل، به دنبال عشق پرشور شیرین- شاهزاده ارمنستان- به این دیار می رود. هنوز شیرین را نایافته خبر مرگ شاه(هرمز) به او می رسد، همراه با پیام رسان ملک که:
''چو سالار جهان چشم از جهان بست
به سالاری ترا باید میان بست''
خسرو با شنیدن خبر مرگ پدر و پیام بندگان دایر بر دعوت به فرمانروایی، شتابان آهنگ پایتخت کرد. و این نتیجه گیری پر معنی و «شیرین» نظامی:
''دلش گرچه به شیرین مبتلا بود
به ترک مملکت گفتن خطا بود''
٢- در پی کسب ثروت و لذت است.
''و او علاقه شدید به مال دارد!''
(عادیات،٨)
''بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش''
حکیم توس می سراید:
''سر تخت شاهی بپیچد سه کار
نخستین؛ زِ بیدادگر شهریار
دگر آنک بیسود را برکشد
ز مرد هنرمند سر درکشد
سه دیگر که با گنج خویشی کند
به دینار کوشد که بیشی کند''
٣-فرصت طلب و هراس دارد.
این دو سبب می گردد که ریاپیشه گردد. ریاکاری در جامعه ای شکل می گیرد که افراد آن جامعه تحت سیطره یک ایدئولوژی سیاسی مذهبی بوده و هدف آنان رسیدن به محیط دایره قدرت برای دیده شدن توسط مرکز قدرت و کسب ثروت و لذت است. بدین منظور دین را بازیچه و ابزار قرار می دهند.
''آتشِ زهد و ریا خرمنِ دین خواهد سوخت
حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز و برو''
🔸از این خاستگاه است که مولانا در مذمت حریص بودن انسان های بد ذات در برابر علم(به تعبیر فوکو: دانش قدرت است.) و مقام و ریا می فرماید:
" علم و مال و منصب و جاه و قران
فتنه آمد در کف بد گوهران "
آری آدمی این چنین است. حرص و هراس دارد. حرص برای به دست آوردن قدرت و هراس برای از دست آن، استبدادگرایی از این سرچشمه می گیرد. و این نیز در اندیشه مولانا، کارکرد نفس بدفرمای (امارة بالسوء) یا همان خصم درون است.
" دشمنی داری چنین در سرّ خویش
مانع عقل است و خصم جان و کیش''
🖌دکتر
#ع_پرویزی#داستان #مفهومی #اندیشه @Roshanfkrane