🔴 اگر نقد سیاست خارجی خط قرمز نبود
✍#شهابالدین_حائری_شیرازیاگر ما به جای در افتادن 45 ساله با آمریکا یک تعامل دو سر سود مثل باقی کشورها با آمریکا رقم زده بودیم، به احتمال زیاد الان قدرت اول منطقه در تمامی زمینه ها بودیم و کشوری مرفه، که می توانست خود را الگوی آمیختگی سیاست و دیانت توسعه گرا معرفی نماید.
وقتی در دام روسیه و حزب توده افتادیم و به تسخیر سفارت آمریکا در آبان 58 مهر تأیید زدیم پس از حذف منتقدین، به دنبال تئوریزه کردن این اقدام افتادیم!
گفته شد ما به دنبال آزاد کردن ملل از زیر بار استعمار هستیم حال اینکه چطور خود را دارای چنین قدرتی تصور کردیم شاید خود برخاسته از ارزیابی غلط از استعمارنو بود.
از نهضتهای آزادی بخشی که دشمن دولتهای مستقر خودشان بودند شروع کردیم به حمایت، که البته با فروپاشی شوروی فروپاشید.
یک زمانی از شمال آفریقا تا جنوب شرقی آسیا در کنار معارضان و شبهه نظامیان عموما مارکسیست مورد حمایت شوروی گروهای چریکی مسلمان مورد حمایت ایران نیز حضور داشتند که با فروپاشی شوروی بساط این گروهها جمع شد.
با پایان جنگ که تقریبا مقارن پایان شوروی شد، گفتمان سازندگی شروع شد با بازسازی خرابیها، هاشمی به دنبال تغییر پارادیمِ ستیزه با آمریکا به توسعه بود، مهاجرانی مقاله ای نوشت با عنوان "مذاکره مستقیم" اما رهبری موضع سخت گرفت و بر نفی مذاکره با آمریکا تاکید کرد.
شانزده ساله دوره هاشمی و خاتمی دوره ساختن بود و رشد اقتصادی، اما گویا حضور هاشمی بالانس کننده نیروی انقلابیگری و سازندگی بود که با آمدن دوران احمدی نژاد و کم رنگ شدن نقشِ هاشمی، سیاستها سمت و سوی انقلابی بیشتری گرفت و از سازندگی کم کم فاصله اش بیشتر شد.
دولتها مجری سیاست بودند و هاشمی تا اعتبار داشت در ورایِ دولتها، تضمین کننده حرکت به سمت و سوی سازندگی بود.
دوره احمدی نژاد با فروش نفت به قیمت بالا شروع شد این فروش بالای نفت به تورم و بیماری هلندی در داخل و حمایت بیشتر از فعالیتهای برون مرزی انقلابی، همراه شد.
انتهای دولت احمدی نژاد و آغاز بهارعربی با پائیز توسعه در ایران همراه شد.
نسیم بهار عربی وقتی در سوریه دمید این بار هاشمی نفوذ سابق را نداشت تا بتواند جلو ورود نظامی ایران به سوریه در حمایت از بشار اسد و جبهه مقاومت را بگیرد.
اعتراض به ورود نظامی ایران در سوریه، شد خط قرمز نظام.
اینجا ببینید یکی از فرماندهان، حفظ بشار اسد را به عنوان عنصر مهم محور مقاومت هدف از ورود ایران به جنگ سوریه میشمارد و ضمنا اذعان می کند وقتی ایران به نفع اسد وارد سوریه شد هنوز داعش درست نشده بود.
به هر حال ورود به باتلاق سوریه با توجه به روایات مربوط به اتفاقات شام در آخرالزمان، بحثهای آخرالزمانی را دامن زد.
سوریه به واقع محل نزاع تمامی نیروهای مخالف غرب با هم شد و غرب هم به تماشا ایستاد تا نیروهای ارتش سوریه و داعش و ایران و روسیه که بعدا به تقاضای ایران نیروی هوایی فرستاد، به سر و کله هم بزنند و از هم تلفات بگیرند.
تحریمهای فلج کننده هسته ای و امنیتی شدن پرونده ایران در مسائل هسته ای، پیامد ورود ایران در سوریه و حمایت از اسد بود.
غرب خواست فروش بالای نفت ایران، به نفوذ و دخالتش در منطقه نیانجامد و البته گاه از اهرم تحریم، برای کنترل قیمت نفت هم استفاده کند زیرا نفت تحریم شده 30 درصد زیر قیمت، به صورت قاچاق البته به میزان کمتر و به سختی در بازار فروخته می شد.
حضور ایران در سوریه پیامدهای فاجعه باری داشت از بازماندن از توسعه به واسطه تحریم و هزینه بالای حضور در آنجا تا از بین رفتن گفتمان نو مورد ادعای ایران یعنی مردمسالاری دینی که با حمایت از اسد، در کشورهای مسلمان رنگ باخت.
امروز پس از بیش از یک دهه از تحریمهای فلج کننده، زیرساختهای توسعه یعنی آب و برق و گاز به واسطه عدم بهسازی و گسترش، توان تامین جمعیت 85 ملیونی را از دست داده.
در تابستان برق صنایع قطع می شود و در زمستان گازشان، تا منازل برق و گاز داشته باشند.
تورم بالا وطولانی و عوارض آن، مردم را ناامید از بهبود اوضاع نموده.
عدم امکان سرمایه گذاری خارجی، کشور را از رشد اقتصادی به سان دیگر کشورهای همسایه بازداشته.
وقتی از حاکمیت پرسیده شود این همه هزینه در خارج از مرزها برای چیست؟
می گویند آرمان فلسطین.
اما مگر عقل یا شرع چنین تجویز می کند که ما برای پشتیبانی از اسد در مقابل خواست مردم آن خطه برای تغییر حاکمشان، بایستیم تا سوریه به محل نزاع شیعه و سنی مبدل شود و باخاک یکسان شود و بیش از 5ملیون سوری آواره شوند و چند صدهزار نفر از مردم سوریه کشته شوند؟
هرگز
اگر پس از رسیدن بهار عربیِ دموکراسی خواهی به سوریه، ایران دخالت نکرده بود و در سوریه هم مثل تونس یا مصر یک حکومت مردمی پا می گرفت نه این همه خرابی به دنبال داشت نه این همه بودجه مملکت ما در باتلاق سوریه هزینه می شد و نه تحریمهای فلج کننده داشتیم.
@Roshanfkrane