دلیارم! من از رنج نمیترسم. عاشق رنج را عسل میبیند. روی چای عصرانهاش کمی پودر هجران میریزد تا عطرش در خانه بپیچد. بوی هجران برگهای وصال را درشتتر و سبزتر میکند. بوی هجران جهل زمان را از بین میبرد. عاشق وقتی تنهاست، وقتی دلش بوی آغوش میگیرد، عود ترانه را روشن میکند تا همراه با خطوط نامنظم دودش، تب دلتنگیاش را بالاتر ببرد. عاشق وقتی از تنهایی هم مینویسد، در دو چشم «هـ» باز دو چشم یارش را میبیند.
دلیارم! از دوری و تنهایی خستهنشو، دوری استاد علاقه است. دوری و درد دو گوشهی لبخند توست. من ایمان دارم که خواستنهای باارزش درد دارد. درد فراموش نشدن، درد معطر بودن، درد تازه ماندن، درد ریشه کردن...درد عاشقها با درد آدمهای معمولی خیلی فرق میکند.
دلیارم! عاشق میتواند در دوری به این دردهای خوب فکر کند. دستی برازنده دوستداشتن است که از دورها هم بوی دست معشوقهاش را تشخیص بدهد.
#جلال_حاجی_زاده 💟@Roshanfkrane