#داستانما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوز در طبقه بالا،هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم،یک شب اتفاقی در را باز کردم دیدم پوتین هایش را در آورده و به دست گرفته و از پله ها بالا می رود،فهمیدم طوری رفت و آمد می کرده تا مزاحم
#همسایه ها نشود،صبح ها چون زود می رفت،ماشین را تا سرِ کوچه هل می داد و سپس آن را روشن می کرد تا مبادا مزاحم کسی شود.
📚به نقل ازفصل نامه مکاتبه و اندیشه صفحه180 گوینده خاطره
همسایه ی
#شهید_کلاهدوز #حق_همسایه#بی_نشان