کاش بدونی که ؛ من هرجای دنیا باشم کنار هرکسی که باشم اصلِ قلبم مال توئه رگ و ریشهم تویی چون آدم از ریشهش نمیتونه جدا بشه نمیتونه دل بکنه هرچقدر هم که شاخ و برگ بده بازم ته دلش جونش بسته به جونِ ریشهش تو ریشه منی دلبر!
از این میسوزم کہ من تورو بہ همہ نشونت دادم خواستم اسمامون کنار هم باشہ ولے تو ندیدی! خیلے نامردیہ ها، من این همہ برات بدوام، بہ پات بشینم، تمام خودمو بزارم برای راضے نگہ داشتن تو، آخرشم اونے کہ دلتنگ میشہ منم، آخرشم اونے کہ تو تمام آدما دنبالت میگرده منم، اصن اینارو میفهمے؟ جنس دلت چیہ کہ انقد راحت ازم رد شدی؟ ینے تو دلت تنگ نمیشہ؟.... :)!🫧'
یه جا از کتاب People We Meet on Vacation نوشته بود اون باعث میشه که کل دنیا برام امنتر به نظر برسه تازه متوجه شدم که این همه مدت دنبال چی میگشتم امنیتی از این جنس🫂
آرامش میتونه برق تو نگاهش باشه وقتی در باز میشه و میاد تو آرامش میتونه یک جور عطر خاص باشه که وقتی بغل دستت میشینه بوش میپیچه توی بینیت و سر مستت میکنه آرامش میتونه لبخند رو لباش باشه وقتی بهش غر میزنی یا لبایی که ”من کنارتم” رو توی گوشِت زمزمه میکنه آرامش میتونه یک جفت پا باشه که وقت خستگیات سرت رو بزاری روشون یا یک جفت دست که بره بینِ خرمن موهاتو گم بشه ببین آدم به تنهایی هم میتونه آرامش داشته باشه اما زندگی با عشق یک طور غیر قابل وصفی شیرین میشه یک طور غیر قابل وصفی قشنگ تر به نظر میاد یک طور غیر قابل وصفی همه چیز بوی زندگی به خودش میگیره یک طور غیر قابل وصفی امید تو دلت خونه میکنه یک طور غیر قابل وصفی پر از نشاط و شادابی میشه
تو نشونهی خدا تو زندگیِ منی. تو نشونهی خدایی برای من و قلبِ خستم. تو دقیقا جایی اومدی و قلبمو بغل کردی که نیاز داشتم یکی حواسش بهم باشه و نذاره غصه بخورم. تو دقیقا جایی اومدی تو زندگیم که من زمین خورده بودم و نیاز داشتم به یکی که دستمو بگیره و کمکم کنه تا دوباره سرپا بشم. تو شکستگی قلبمو دیدی، خستگی روحمو درک کردی و با همهی اینا، منو بغل کردی و تو قلبت بهم جا دادی. تو امید منی تو روزایی که از همکس و همه چیز بریدم