View in Telegram
یک بار به مترسکی گفتم: "لابد از ایستادن در این دشت خلوت خسته شده‌ای" گفت: "لذت ترساندت عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمی‌شوم" دمی اندیشیدم و گفتم: "درست است؛ چون که من هم مزه این لذت را چشیده‌ام" گفت: "فقط کسانی که تن‌شان از کاه پر شده باشد این لذت را می‌شناسند" آنگاه من از پیش او رفتم، و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردن من. یکسال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد. هنگامی که باز از کنار او می‌گذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیر کلاهش لانه می‌سارند. 📚 پیامبر و دیوانه جبران خلیل جبران شما روی خط "رادیو نبض" هستید... @Radioo_Nabz
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily