⚡️ مخفيگاه
#مرتضوی💢 دستگيری دادستان سابق به روايت
#شاهدان_عينی🌀 خانهاي كه سعيد مرتضوي روزهاي آخر در آن پنهان شده بوده، كنار يك مغازه كوچك لباسهاي زنانه است. اين زن (صاحب مغازه)، يگانه شاهد عيني (در واقع شنيداري) بازداشت دادستان سابق پايتخت است.
🌀 دیروز صبح ساعت ۹:۱۵ صبح بود که صدای همهمه شنیدم. خانه بودم و اصلا بیرون نیامدم. در را باز کردند [در خانه
مرتضوی را]. کسی از دیوار بالا نیامد. در را با کلید باز کردند. {احتمالا رفته بودند كليد حياط را از صاحبخانه گرفته بودند} هیچکسی از دیوار بالا نرفت که بخواهد در حیاط بپرد، چون من اینجا قشنگ متوجه میشوم. در را باز کردند و رفتند تو و هِی درِ جلو را میزدند.
🌀 در داخل خانه را؟
🔻 آره. در را میزدند و میگفتند: «در را باز کن». کسی حرف نمیزد. در میزد و میگفت: «در را باز کن». بعد دید کسی جواب نمیدهد، گفت: «آقا سعید ما میدانیم شما تویی، در را باز کن». یک ربع تمام صداش زد. بعد گفت: «آقا سعید اگر در را باز نکنی، ما مجبوریم در را بشکنیم و بیاییم تو». این را که گفتند در را باز کرد. در كه باز شد، یک ربعی با هم جروبحث کردند.
🌀 چه میگفتند؟
🔻میگفتند که ما حکم داریم و اینها... که [نهایتا] این آقاهه [
مرتضوی] حکم را پاره کرد.
🌀 حکم را پاره کرد؟! از کجا متوجه شدید؟
🔻حکم را پاره کرد، چون من قشنگ صدایش را شنیدم. بعد {مأمور دستگيري} گفت: «برای من حکم پاره میکنی؟!». این را که گفت، صدای یک خانمی را شنیدم که گفت: «آقا توروخدا نبریدش». این خانم این چند روز را در خانه بود، اما صدایش درنمیآمد. این خانم چند روز توی خانه بود، چون کسی از صبح نرفت توی خانه. گفت: «توروخدا نبریدش» که دیگه دستوپایش را گرفتند و بردنش. فکر کنم دستش را زنجیر کردند و بردنش.
🌀 دستبند؟
🔻بله دستبند.
🌀 مقاومت میکرد؟
🔻آره خیلی سروصدا میکرد، ولی چنددقیقهای هم ساکت شد. من احساس کردم که مثلا میگوید میخواهم به کسی زنگ بزنم یا اینکه داشت زنگ میزد، ولی کسی جوابش را نمیداد. سه، چهاردقیقهای همه ساکت بودند داخل خانه. حالا منتظر کسی بودند، داشتند به کسی زنگ میزدند، نمیدانم./ منبع:شرق
#رادیوپل🎙 @RadioPoll