رنگ خدا ، رنگ خانواده

#حدیث_متنی
Channel
Logo of the Telegram channel رنگ خدا ، رنگ خانواده
@RANGEKHODAPromote
18.26K
subscribers
17.9K
photos
8.5K
videos
8.78K
links
کانال تعرفه تبلیغات 👇 ⬇️⬇️ https://t.me/joinchat/AAAAAETmT6aM1t5B86TCag حتما عضو کانال اصلی ما بشوید ↙️↙️ @KHODABOZORGASTT @KHODABOZORGASTT
#حدیث_متنی

بی ادبی به #امام_حسن (علیه السلام)

در كتاب «مدينة المعاجز» نوشته شده است:
مرد و زني از اهل شام - در مجلس معاويه عليه الهاويه - نزد امام حسن عليه السلام بودند، آن مرد جسور به امام عليه السلام گفت: اگر در ادعاي خود - امامت - راست مي‌گوئي پس مرا زن و زن مرا مرد كن؟.
امام عليه السلام به غضب آمد و نگاه تندي به آن مرد نمود و لبهاي مبارك خود را حركت داد، دعايي خواند كه نمي فهميدم. سپس دوباره نگاهي به هر كدامشان نمود. در آن حال، مرد متوجه حال خود شد و سر به زير انداخت و دست خود را به صورت خود گرفته از آن مجلس خارج شد.

هنگامي كه با زن خود روبرو شد، زنش نيز گفت: من به صورت مرد شدم. آنها رفتند، بعد از زماني نزد آن حضرت برگشتند در حالي كه فرزندي داشتند، به پيشگاه امام مجتبي عليه السلام تضرع و معذرت خواهي كردند و توبه نمودند، عرض كردند: ما را به حالت اول برگردان.
آن حضرت دست‌هاي مباركشان را بالا برده و براي آنها اين گونه دعا فرمودند:
اللهم ان كانا صادقين في توبتهما، فتب عليهما و حولهما الي ما كان عليه.
پروردگارا؛ اگر اين دو در توبه كردن خود صادق هستند، توبه ي آنها را بپذير و آنها را به خلقت اوليه خود برگردان.
پس بدون شك و شبهه آنها به حالت اول برگشتند .

📚 مدينة المعاجز، ج۲؛ ص۲۲، ح۸۸۰

🆔 @rangekhoda
#حدیث_متنی

▪️ لذت و آرامش واقعی در خداشناسی است.

#امام_صادق (علیه السلام)

🔹 لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَا مَدُّوا أَعْيُنَهُمْ إِلَى مَا مَتَّعَ اللَّهُ بِهِ الْأَعْدَاءَ مِنْ زَهْرَةِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ نَعِيمِهَا وَ كَانَتْ دُنْيَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا يَطَئُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ، وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ يَزَلْ فِي رَوْضَاتِ الْجِنَانِ مَعَ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ. إِنَّ مَعْرِفَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ آنِسٌ مِنْ كُلِّ وَحْشَةٍ وَ صَاحِبٌ مِنْ كُلِّ وَحْدَةٍ وَ نُورٌ مِنْ كُلِّ ظُلْمَةٍ وَ قُوَّةٌ مِنْ كُلِّ ضَعْفٍ وَ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ سُقْم‏


🔸 اگر مردم مي‌دانستند که معرفت خدا چه ارزشي دارد هيچ‌گاه چشم به نعمت‌هايي نمي‌داشتند که خداوند به دشمنان از شكوفايى زندگانى دنيا و نعمت آن داده است، و دنيايشان در نظرشان فروتر مي‌شد از آن چه زير گام خود بمالند و پايمال كنند، و هر آينه به شناختن خداي عزّوجلّ چنان كام‌جو گردند به مانند كسى كه در گلستان‏هاى بهشت با دوستان خدا بسر برد. به راستى که معرفت خداي عزّوجلّ از هر هراسي آرامش و در هر گونه تنهائى يار و همدم و در هر تاريكى چراغ فروزان و از هر ناتوانى نيروبخش و براى هر دردى درمان است.



📚 الكافى ، ج ۸ ، ص ۲۴۷ ، ح ۳۴۷
ميزان الحكمة ، ج ۸ ، ص ۳۵۸۴ ، ح ۱۲۲۳۷

❤️ @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

▪️ آثار شنیدن، دیدن، گفتن و نوشتن فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام

🔸 عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ الصَّادِقِينَ علیهم السلام قالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله:‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَضَائِلَ لَا يُحْصِي عَدَدَهَا غَيْرُهُ.
فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى الْقِيَامَةَ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ.
وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيٍّ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ (أَوْ أَثَرٌ).
وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ.
وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِی فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَر.



🔹 حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامیشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
همانا خداوند تبارك و تعالى براى برادرم على بن ابى طالب علیه السلام، فضائلى قرار داده است كه شمار آن را كسى جز او نمى ‏داند.
هر كس فضيلتى از فضائل او را در حالى كه به آن اقرار دارد، بر زبان آورد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى ‏بخشد، هر چند در قيامت گناهانش به اندازه گناه جنّ و انس باشد.
هر كس فضيلتى از فضائل او را بنويسد، تا هنگامی که آن نوشته، باقى است و اثر و نشانى از آن بر جاست، فرشتگان براى او طلب آمرزش مى‏ كنند.
هر كس به فضيلتى از فضائل علىّ بن أبی طالب علیه السلام گوش فرا دهد، خداوند گناهان او را كه از راه گوش شنيده است، عفو مى فرمايد.
هر كس به نوشته ای حاوی فضائل علیّ بن أبی طالب علیه السلام نظر افكند، خداوند گناهان او را كه از راه نظر کسب کرده است، مى بخشد.


📚 (امالی صدوق، ص138/ روضة الواعظين، ج‏1، ص114/ مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص177/ جامع الأخبار، ص15/ تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص844 به نقل از الاربعین خوارزمی)

🆔 @rangekhoda
#حدیث_متنی

ویژگی افراد با ایمان ارزش تسلیم در برابر حقّ

زید بن شحام می‌گوید: به #امام_صادق (ع) عرض کردم: در نزد ما مردی هست که نامش (کُلَیْب) می‌باشد، هر دستوری که از جانب شما می‌رسد، بدون چون و چرا، می‌گوید: تسلیم هستم، از این رو ما به او (کلیب تسلیم) می گوئیم.

امام صادق (ع) به او رحمت فرستاد و فرمود: (آیا می‌دانید تسلیم چیست؟ )
زید: ما سکوت کردیم و چیزی نگفتیم.
امام صادق: سوگند به خدا، تسلیم همان اخبات (کرنش در برابر حق) است آنجا که خداوند می‌فرماید:
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الی ربهم اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون:
(آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و در برابر خداوند، خاضع و تسلیم بودند، آنها یاران بهشتند و در آن جاودانه خواهند ماند) (هود - ۲۳) (1)

کامل تمار می‌گوید: امام باقر (ع) فرمود: آیا می‌دانی که معنی این آیه (اول سوره مؤمنون) چیست؟ که خداوند می‌فرماید:
(قد افلح المؤمنون: همانا مؤمنان، رستگارانند).
آیا می‌دانی که آن مؤمنانی که رستگار می‌باشند کیانند؟
کامل تمار: شما آگاهتر هستید.
#امام_باقر : منظور آن مؤمنانی هستند که تسلیم حق می‌باشند و تسلیم شدگان همان افراد نجیب هستند، پس مؤمنان (تسلیم حق) غریب (و کمیاب) است، خوشا به حال غریب‌ها (که تنهایند و اُنسشان با خدا است)(2)

📚1-باب التسلیم و فضل المسلمین، حدیث ۳، ۳۹۰ - ج ۱
2- کافی، باب التسلیم و فضل المسلمین، حدیث ۵، ص ۳۹۱ - ج ۱

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

🏴 شهادت #امام_باقر سلام الله علیه تسلیت باد 🏴

▪️ دره متکبران در جهنم

امام محمد باقر عليه‌السلام:
🔹 بی شک و تردید،  در جهنّم، كوهى است به نام "صَـعدا" و در صعدا درّه‌اى است به نام "سَـقَر". 
در سقر نيز چاهى است به نام "هَـبهَب" كه هر وقت درپوش آن كنار مى‌رود ، دوزخيان از حرارت و داغي آن ضجّه و ناله سر مى‌دهند. آن جا، منزلگاه‌هاى جبّاران است.

🔸 إنّ في جَهنّمَ لَجَبلاً يُقالُ لَهُ: الصَّعْدى، و إنّ في الصَّعْدى لَوادِيا يُقالُ لَهُ: سَقَرُ، و إنّ في سَقَرَ لَجُبّا يُقالُ لَه: هَبْهَبُ، كُلّما كُشِفَ غِطاءُ ذلكَ الجُبِّ ضَجَّ أهلُ النّارِ مِن حَرّهِ، و ذلكَ مَنازِلُ الجَبّارينَ.

📚«ثواب الاعمال، صفحه ۵۸۷"
 


🆔 @rangekhoda
#حدیث_متنی

مباحثه تکان دهنده!

محدثین و مورخین به نقل از #امام_صادق علیه السلام آورده اند:
روزی هشام بن عبدالملک، پدرم #امام_باقر علیه السلام را نزد خود احضار کرد.
و چون حضرت به مجلس هشام وارد شد، پس از مذاکراتی در مسائل مختلف، هشام ما را به همراه چند مأمور مرخص کرد.
از مجلس هشام بن عبدالملک خارج و راهی منزل شدیم، در بین راه به میدان شهر برخوردیم که عده بسیاری در آن میدان تجمع کرده بودند، پدرم از مامورین هشام - که همراه ما بودند - سؤال نمود: این‌ها چه کسانی هستند؟ و برای چه این جا جمع شده اند؟
یکی از مأمورین گفت: این‌ها علماء و رهبانان یهود هستند، که سالی یک بار در همین مکان تجمع می‌کنند و پرسش و پاسخ دارند؛ و آن که در وسط جمعیت نشسته، از همه بزرگ تر و عالم تر می‌باشد.

آن گاه پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام صورت خود را پوشاند و در میان آن جمعیت نشست؛ و من هم نیز صورت خود را پوشاندم و کنار پدرم نشستم.
مأمورین نیز در اطراف ما شاهد کارهای ما بودند، در همین بین عالم یهودی از جایش بلند شد و نگاهی به اطراف انداخت و سپس به پدرم حضرت باقرالعلوم علیه السلام خطاب کرد و گفت: آیا تو از ما هستی، یا از امت مرحومه؟
پدرم اظهار داشت: از امت مرحومه هستم.
پرسید: از علماء هستی یا از جاهلان؟
پدرم فرمود: از جاهلان نیستم.
عالم یهودی مضطرب شد و گفت: سؤالی دارم؟
امام فرمود: سؤالت را مطرح کن، گفت: دلیل شما چیست که می‌گوئید: اهل بهشت می‌خورند و می‌آشامند بدون آن که مواد زائدی از آنها خارج گردد؟
فرمود: شاهد و دلیل آن، جنین در شکم و رحم مادر است، آنچه را تناول نماید جذب بدنش می‌شود و مواد زائدی خارج نمی شود.

عالم یهودی گفت: مگر نگفتی که من از علماء نیستم؟
پدرم فرمود: گفتم که من از جاهلان نیستم.
سپس آن عالم یهودی گفت: کدام ساعتی است که نه از ساعات شب محسوب می‌شود و نه از ساعات روز؟
فرمود: آن ساعت، بین طلوع فجر و طلوع خورشید است.

عالم یهودی اظهار داشت: سؤال دیگری باقیمانده است که بر جواب آن قادر نخواهی بود؛ و آن این که کدام دو برادر دوقلو بودند که هم زمان به دنیا آمدند و همزمان هلاک شدند، در حالتی که یکی از آن دو، پنجاه سال و دیگری صد و پنجاه سال عمر داشت؟

پدرم فرمود: آن دو برادر دوقلو به نام عزیز و عزیر بودند، که در یک روز به دنیا آمدند؛ و چون عمر آنها به بیست و پنج سال رسید، عزیر سوار الاغی بود و از روستائی به نام أنطاکیه گذر کرد، در حالتی که تمامی درخت‌ها خشکیده و ساختمان‌ها خراب و اهالی آن در زمین مدفون بودند، گفت: خدایا! چگونه آن‌ها را زنده می‌نمائی؟
در همان لحظه خداوند جانش را گرفت و الاغ هم مرد و اجسادشان مدت یک صد سال در همان مکان ماند و سپس زنده شد و الاغ هم زنده شد و به منزل خود بازگشت ولی برادرش عزیز او را نمی شناخت و به عنوان میهمان او را به منزل راه داد و خاطره‌های برادرش را تعریف کرد و سپس افزود: بر این که او صد سال قبل از منزل بیرون رفت و برنگشت.
سپس عزیر که جوانی بیست و پنج ساله بود خود را به برادرش عزیز که پیرمردی صد و بیست و پنج ساله بود معرفی کرد و با یکدیگر بیست پنج سال دیگر زندگی کرده و یکی در سن پنجاه سالگی و دیگری در سن صد و پنجاه سالگی وفات یافت.
عالم یهودی ناراحت و غضبناک شد و از جای خود برخاست و گفت: تا این شخص در میان شما باشد من با شماها سخن نمی گویم، مأمورین هشام این خبر را برای هشام گزارش دادند و هشام دستور داد که هر چه سریع تر ما را به سوی مدینه منوره حرکت دهند.

📚 بحارالانوار: ج ۴۶، ص ۳۰۹ - ۳۱۲
تفسیر علی بن ابراهیم: ج ۱، ص ۸۸

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

مسلمان گمراه

مردی از #امام_صادق (علیه السلام) پرسید: اسلام و ایمان چیست؟ و فرق بین این دو کدام است؟
امام صادق (ع) به سؤال او جواب نداد.
او بار دیگر سؤال را کرد، باز امام صادق (ع) پاسخ نداد.
تا اینکه آن مرد، در یکی از راهها با امام صادق ملاقات نمود و کوچ کردن او از مدینه به جای دیگر نزدیک شده بود، امام صادق (ع) به او فرمود: (گویا کوچ کردنت نزدیک شده است. )
او گفت: آری
امام صادق (ع) فرمود: در خانه با من دیدار کن.
او به خانه امام صادق (ع) رفت و از آن حضرت پرسید:
(اسلام و ایمان چیست و فرق بین آنها کدام است؟ )
امام صادق: اسلام، همان صورت ظاهری است که مسلمانان دارند، یعنی همان گواهی به یکتائی خدا و اینکه محمد (ص) بنده و رسول خدا است و انجام نماز و دادن زکات و بجا آوردن حج و روزه در ماه رمضان، این است اسلام.
ولی ایمان، شناخت این امر (امامت) است، با آنچه که بیان گردید، بنابراین اگر کسی اقرار (به توحید و …) کند، ولی امر امامت را نشناسد، مسلمان است، ولی مسلمانی گمراه می‌باشد.

📚 کافی، باب ان الایمان یشرک الاسلام …، حدیث ۱، ص ۲۵ - ج ۲

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

نهى از منكر #امام_جواد (عليه السلام)

محمد بن ريان گويد:
مامون هر نيرنگى كه داشت براى دنياطلبى امام جواد عليه السلام بكار برد ولى نتيجه اى نگرفت. چون درمانده شد و خواست دخترش را براى زفاف نزد حضرت بفرستد، دويست دختر از زيباترين كنيزان را خواست و به هر يك از آنان جامى كه در آن گوهرى بود داد تا وقتی حضرت به كرسى دامادى نشيند به او تقديم كنند اما امام عليه السلام به آنها توجهى نكرد.

مردى آوازه خوان و تارزن را كه مخارق نام داشت و از ريش بسيار بلندى برخوردار بود طلبيد و از او خواست تا كارى كند كه امام جواد عليه السلام به امور دنيوى سر گرم شود.
مخارق گفت: اگر آن حضرت مشغول كارى از امور دنيا باشد من او را آن گونه كه بخواهى به سوى دنيا مى كشانم.

سپس در برابر امام عليه السلام نشست و از خود صداى الاغ در آورد و بعد از آن ساز مى زد و آواز مى خواند و امام عليه السلام به او توجهى نداشت و به راست و چپ هم نگاه نمى كرد اما وقتى حضرت ديد آن بى حيا ادامه مى دهد سرش را به جانب او بلند كرد و فرياد زد: اتق اللّه يا ذا العثنون (از خدا بترس اى ريش بلند) مخارق از فرياد امام عليه السلام آنچنان وحشت زده شد كه ساز و ضرب از دستش افتاد و تا آخر عمر دست او بهبوده نيافت.

مامون از حال او پرسيد، جواب داد هنگامى كه آن حضرت بر سرم فرياد كشيد آنچنان وحشت زده شدم كه هيچگاه اين حالت از وجودم بر طرف نمى شود.

📚 اصول كافى ، مولد ابى جعفر محمد ابن على الثانى عليه السلام


🆔 @rangekhoda
‍ ‍ #حدیث_متنی

معجزه ای از #امام_جواد (علیه السلام)

علی بن خالد (که زیدی مذهب بود) می‌گوید:
من در شهر سامرا بودم. شنیدم مردی را که در شامات ادعای پیامبری می‌کرده دولت وقت دستگیر نموده و در اینجا زندانی کرده اند. به دیدن او رفتم. تا از حال او آگاه شوم، دیدم آدم فهمیده ای است.
گفتم:
فلانی! سرگذشت تو چه بود و چرا زندانی شده ای؟
گفت:
من از اهالی شام هستم، در محلی که سر مبارک امام حسین علیه السلام در آنجا نهاده شده، پیوسته مشغول عبادت بودم. یک شب، ناگهان شخصی در پیش رویم نمایان شد، فرمود:
برخیز! برویم. بی اختیار برخاستم و با او به راه افتادم. اندکی گذشت دیدم در مسجد کوفه هستم.
فرمود:
این مسجد را می‌شناسی؟
گفتم: آری! مسجد کوفه است.
ایشان نماز خواند من نیز نماز خواندم آنگاه دوباره به راه افتادیم. چیزی نگذشت که خود را در مسجد مدینه دیدم!
باز هم نماز خواندیم و به رسول خدا صلی الله علیه و آله درود فرستاد و زیارتش نمود سپس خارج شدیم. لحظه ای بعد دیدم که در مکه هستیم و تمام مراسم و زیارت خانه خدا را با آن آقا انجام دادم. پس از آن به راه افتادیم. چند قدمی برداشتیم. یک مرتبه متوجه شدم که در محل قبلی، در شام هستم و آن شخص از نظرم ناپدید شد.

یک سال از این ماجرا گذشت - من در همان مکان مشغول عبادت بودم - که ایام حج رسید همان شخص آمد و مرا همراه خود به آن سفرها برد و مانند مرحله نخستین همه آن مکانهای مقدس را با هم زیارت کردیم و کارهای سال گذشته را انجام دادیم، سرانجام مرا به شام بازگردانید. وقتی که خواست از من جدا شود، گفتم:
تو را سوگند می‌دهم به خدایی که تو را چنین قدرتی کرامت فرموده بگو! تو کیستی؟
مدتی سر به زیر انداخت. سپس نگاهی به من کرد و فرمود:
من محمدبن علی بن موسی بن جعفر هستم.
و من این قضیه را به چند نفر از دوستان نزدیک خود گفتم، خبر به محمدبن عبدالملک زیات (وزیر معتصم) رسید او دستور داد مرا دستگیر کردند و تهمت زدند که مدعی پیامبری هستم. اکنون می‌بینی که در زندانم.

به او گفتم:
خوب است اصل قضیه خود را به محمدبن عبدالملک بنویسی، شاید تو را آزاد کند، او هم ماجرای خود را نوشت.
محمدبن عبدالملک در زیر همان نامه نوشته بود، بگو همان کسی که تو را در یک شب از شام به کوفه و از آنجا به مدینه و از مدینه به مکه برده سپس به شام برگردانده، از این زندان نیز نجات دهد.
علی بن خالد می‌گوید:
چون جواب عبدالملک را خواندم ناراحت شدم و دلم به حال او سوخت به او گفتم:
صبر کن! تا ببین عاقبت کار چه می‌شود و از زندان بیرون آمدم.
صبح روز دیگر به زندان رفتم که احوال او را بپرسم، دیدم نگهبانان زندان و مأمورین بسیار و عده ای از مردم در اطراف زندان رفت و آمد می‌کنند، پرسیدم:
چه شده است؟
گفتند: همان زندانی که ادعای پیامبری داشت از زندان ناپدید گشته با اینکه درها همه بسته بود، نمی دانیم به زمین رفته یا چون پرنده به آسمان پر کشیده است. (بدین گونه امام جواد او را از زندان نجات داد. )
علی بن خالد پس از دیدن این واقعه دست از مذهب خود (زیدی) کشید و از شیعیان امام نهم حضرت جواد شد.

📚 بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۳۸

🆔 @rangekhoda
#حدیث_متنی

استدلال #امام_جواد (ع) به جواز امامت برای کودک

علی بن اسباط می‌گوید: امام جواد (که سن کم داشت) به طرف من می‌آمد و من به قامت و قیافه او می‌نگریستم، تا وقتی به شهر خود رفتم، بتوانم شکل و شمایل آن حضرت را برای دوستانم توصیف کنم، در این فکر بودم که آن حضرت نشست و فرمود: حجت خدا در امامت مانند حجت او در نبوت است، خدا در قرآن (آیه ۱۳ مریم) می‌فرماید: (و آتیناه الحکم صبیا: و فرمان نبوت را در کودکی به او (یحیی) دادیم).
و (در آیه ۲۲ یوسف) می‌فرماید:
(و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما: و هنگامی که یوسف به مرحله بلوغ و قوت رسید، ما (حکم) و (علم) به او دادیم).
و (در آیه ۱۵ احقاف) می‌فرماید:
(و لما بلغ اشده و بلغ اربعین سنة: و هنگامی که به مرحله بلوغ و قوت رسید و به هنگامی که به چهل سالگی رسید …)
بنابراین (طبق قرآن) هم رواست که (حکمت) در کودکی به امام داده شود، چنانکه رواست (حکمت) در چهل سالگی به او داده شود.

📚 کافی، باب مولد ابی جعفر علی ثانی، حدیث ۳، ص ۴۹۴ - ج ۱

🆔 @rangekhoda
#حدیث_متنی

#امام_صادق (علیه السلام)

▪️ همانا صاحب الامر را غیبتی است!

🔹 عَنْ يَمَانٍ التَّمَّارِ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع جُلُوساً فَقَالَ لَنَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا بِيَدِهِ فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّكْ بِدِينِهِ

🔸 يمان تمار گويد: خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بوديم، به ما فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر كه در آنزمان دينش را نگه دارد مانند كسى است كه درخت خارقتاد را با دست بتراشد ((۱)) سپس فرمود: اينچنين و با اشاره دست مجسم فرمود كداميك از شما ميتواند خار آن درخت را بدستش نگهدارد، سپس لختى سربزير انداخت و باز فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر بنده ئى بايد از خدا پروا كند، و بدين خود بچسبد.
---------

۱- قتاد: درختى است كه خار بسيار دارد و خارهايش مثل سوزن است و تراشيدن خارش باين طريقست كه يكدست را بالاى شاخه محكم گرفته، با دست ديگر تا پائين بكشند و اين جمله در عرب مثلى است براى انجام كارهاى دشوار و سخت.

📚 اصول كافى، جلد ۲، صفحه ۱۳۲، رواية ۱

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

▪️ افضلیت عالم بر عابد

#امام_صادق عليه السّلام فرمودند:

🔸 اِذا كانَ يَومُ القيامَةِ بَعَثَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ العالِمَ وَ الْعابِدَ ، فَاِذا وَقَفا بَيْنَ يَدَىِ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ قيلَ لِلْعابِدِ: اِنْطَلِقْ اِلَى الْجَنَّةِ وَ قيلَ لِلْعالِمِ: قِف تَشَفَّعْ لِلنّاسِ بِحُسْنِ تَأديبِكَ لَهُمْ

🔹 هر گاه روز قيامت گردد، خداى عزّوجلّ عالم و عابد را برانگيزاند . پس آن گاه كه در پيشگاه خداوند ايستادند به عابد گفته مى شود: «به سوى بهشت حركت كن» و به عالم گفته مى شود: «بايست و مردم را به خاطر آن كه نيكو ادبشان نمودى، شفاعت كن»

📚 علل الشرايع، ج ۲، ص ۳۹۴، ح ۱۱

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

مناظره #امام_رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام به ابن رامین (فقیه) فرمود:
ابن رامین! آن وقت که پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شد، کسی را جای خود نگذاشت؟
ابن رامین: چرا علی را جای خود گذاشت.
امام رضا علیه السلام: پس چرا به اهل مدینه نفرمود خودتان کسی را انتخاب کنید، چون انتخاب شما خطا نمی شود.
ابن رامین: حضرت پیامبر چون نگران بود اختلاف و درگیری در میان مردم بیفتد.
امام: خوب چه عیبی داشت، اگر هم اختلافی رخ می‌داد، هنگامی که از مسافرت به مدینه بر می‌گشت آن را اصلاح می‌نمود.
ابن رامین: البته عمل آن حضرت که خود جانشین تعیین فرمود، با محکم کاری مناسب تر و منطقی تر بود.

امام: بنابراین برای پس از مرگ خود نیز حتما کسی را جای خود قرار داده است؟
ابن رامین: نه!
امام: آیا مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟
سفر دنیا کوتاه است و سفر مرگ طولانی و ابدی. پس چگونه شد که هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشین تعیین نکرد - اما در مسافرت چند روزه دنیا خاطر جمع نبود - جانشین تعیین کرد - با این که خود آن حضرت زنده بود و می‌توانست اختلافات را اصلاح نماید.
ابن رامین در مقابل سخنان منطقی امام علیه السلام نتوانست حرفی بگوید و ساکت شد.

📚 بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۷۵

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

▪️ هنگامی که بدعت به وجود آید . . .

#پيامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله)

🔹 قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص إِنّ عِنْدَ كُلّ بِدْعَةٍ تَكُونُ مِنْ بَعْدِي يُكَادُ بِهَا الْإِيمَانُ وَلِيّاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مُوَكّلًا بِهِ يَذُبّ عَنْهُ يَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللّهِ وَ يُعْلِنُ الْحَقّ وَ يُنَوّرُهُ وَ يَرُدّ كَيْدَ الْكَائِدِينَ يُعَبّرُ عَنِ الضّعَفَاءِ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ وَ تَوَكّلُوا عَلَى اللّهِ

🔸 براى هر بدعتى كه پس از من براى نيرنگ زدن با ايمان پيدا شود سرپرستى از خاندانم گماشته شده كه از ايمان دفاع كند و به الهام خدا سخن گويد و حق را آشكار و روشن كند و نيرنگ نيرنگبازان را رد كند و زبان ناتوان باشد، اى هوشمندان پند گيريد و به خدا توكل كنيد.

📚 اصول كافى، جلد ۱، صفحه ۷۰، رواية ۳

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

در اندیشه نجات خویشتن باش!

#امام_باقر علیه السلام به جعفر جعفی فرمود:
بدان! آن وقت از دوستان ما می‌شوی که اگر تمام مردم یک شهر بگویند: تو آدم بدی هستی، گفتار آنان تو را اندوهگین نکند و اگر همه آنها گفتند: تو آدم خوبی هستی، باز سخن آنان خوشحالت ننماید؛ بلکه خودت را به کتاب خدا، عرضه کن.

اگر دیدی به دستورات قرآن عمل می‌کنی، آنچه را که دستور داده ترک بکن، ترک می‌کنی و آنچه را که خواسته، با میل و علاقه انجام می‌دهی و از مجازات‌هایی که در قرآن آمده ترسناکی، در راه و روش خود پابرجا و بردبار باش؛ زیرا در این صورت گفتار مردم به تو زیانی نمی رساند، ولی چنانچه از پیروان کتاب خدا نباشی و رفتارت ضد دستورات قرآن باشد آنگاه چه چیز تو را از خودت غافل می‌کند. باید در اندیشه نجات خویشتن باشی، نه در فکر گفتار دیگران.

📚 بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۳

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

▪️ پرهیز از ارتکاب معاصی در خلوت

#امام_علی (علیه السلام) فرمودند:

🔸 اِتَّقُوا مَعاصِیَ اللهِ فِی الخَلَواتِ؛ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الحاکُم؛
🔹 از ارتکاب نافرمانیهای خدا در خلوتها بپرهیزید؛ چرا که همان شاهد داور است.
📚 نهج البلاغه، حکمت ۳۱۶

#شرح_حدیث :

خدایی را که می پرستیم و سر و کارمان در دنیا و آخرت با اوست «شنوا» و «بینا» ست.

آنچه برای ما آشکار یا نهان به شمار می رود، برای خدا یکسان است.

هیچ چیز از او پوشیده و پنهان نیست. همه ی سخنان حتّی نجواهای آهسته و زمزمه ها را هم می شنود و از همه ی کارها در خلوت ترین جاها و تاریک ترین صحنه ها آگاه است.

نمی توان جایی پیدا کرد که خدا در آن جا نباشد.

نمی توان حرفی را آهسته زد که او نشود.

نمی توان کاری را مخفیانه انجام داد که او با خبر نباشد.

علم و آگاهی خداوند همه زوایا و حالات و شرایط را در بر گرفته است، حتی از نیّات درونی وانگیزه های ما هم خبر دارد.

فردای قیامت چه کسی میان مردم داوری وحکم خواهد کرد؟

همان کسی که شاهد اعمال مردم بوده است! پس نه جای انکار و حاشاست، نه می توان آن شاهد حاکم را به اشتباه و بی دقتی متهم ساخت.

نتیجه آن که: در خلوت هم نباید گناه کرد؛ چرا که چشم بینای خدا همه جا ناظر بر اعمال ماست.

📚 حکمت های علوی و ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام علی (ع)، جواد محدثی

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

▪️ تواضع وسیله عقل تکبر وسیله جهل

#امام_كاظم عليه ‏السلام :

🔸 إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛

🔹 زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.

📚 تحف العقول، ص ۳۹۶

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

فرمان #امام_باقر (علیه السلام)

ابوبصیر می‌گوید:
امام باقر علیه السلام از شخصی که از آفریقا آمده بود حال یکی از شیعیانش را پرسید، فرمود:
حال راشد چطور است؟
آن مرد گفت:
هنگامی که حرکت کردم او صحیح و سالم بود و به شما نیز سلام رساند.
امام فرمود:
خداوند رحمتش کند!
مرد: مگر راشد مرد؟
امام: آری!
- کی مرده است؟
- دو روز پس از حرکت تو.
- عجب، راشد نه مرضی داشت و نه مبتلا به دردی بود!
- مگر هر کس می‌میرد با مرض و علت خاصی می‌میرد؟
ابوبصیر می‌گوید: پرسیدم:
راشد چگونه آدمی بود؟
امام فرمود:
یکی از دوستان و علاقمندان ما بود.

سپس فرمود:
شما فکر می‌کنید که چشمهای بینا و گوشهای شنوا همراه شما نیست؟
- اگر چنین فکر کنید، بد فکر کرده اید. به خدا سوگند! چیزی از کارهای شما بر ما مخفی نیست، تمامی اعمالتان پیش ما حاضر است و ما همیشه متوجه رفتار شما هستیم. سعی کنید خودتان را به کارهای خوب عادت دهید و جزو خوبان باشید و با همین نشانه نیک هم شناخته
شوید و من فرزندان خود و همه شیعیانم را به کارهای نیک فرمان می‌دهم.

📚 بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۴

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی

فداها ابوها

روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم (علیه السلام) بپرسند.

#امام_کاظم (علیه السلام) در سفر بودند.
پرسش های خود را نوشته و به دودمان امامت تقدیم نمودند.

چون عزم سفر کردند، برای پاسخ پرسش های خود به منزل امام شرفیاب شدند.
امام کاظم (علیه السلام) مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند.
از این رو #حضرت_معصومه (سلام الله علیها) پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند.

آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند.
در بیرون از مدینه با امام کاظم (علیه السلام) روبرو شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند.

هنگامی که امام پرسش های آنان و پاسخ های حضرت معصومه (سلام الله علیها) را ملاحظه کردند، سه بار فرمودند: «فداها ابوها» یعنی «پدرش به قربانش باد».

باتوجه به این که حضرت معصومه (سلام الله علیها) به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند.

📚 کشف اللئالی، آیت الله سید نصر الله مستنبط

🆔 @rangekhoda 👈
#حدیث_متنی
#امام_باقر (عليه السلام)

▪️ انجام عمل خدایی برای غیر خدا!!

🔹 ما بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ. قيلَ: وَ كَيْفَ ذلِكَ يَابْنَ رَسولِ اللّه ؟ قالَ: اِنَّ الْعَبْدَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ الَّذى هُوَ لِلّهِ رِضا فَيُريدُ بِهِ غَيْرَ اللّه فَلَو اَنَّهُ اَخْلَصَ لِلّهِ لَجاءَهُ الَّذى يُريدُ فى اَسْرَعَ مِنْ ذلِكَ.

🔸 ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست.
عرض شد:
چگونه، اى فرزند رسول خدا؟
فرمودند:
انسان كارى را كه موجب رضاى خداست براى غير خدا انجام مى دهد، در صورتى كه اگر آن را خالص براى رضاى خدا انجام مى داد، زودتر به هدف خود مى رسيد تا براى غير خدا.

📚 محاسن، ج ۱، ص ۲۵۴

🆔 @rangekhoda
More