عمر بن خطاب رضیاللهعنه پیر مردی را دید که دستش فلج شده و از کار افتاده بود. از او در مورد دستش پرسید، مرد گفت:
«این بهخاطر دعای بد پدرم اتفاق افتاد که در زمان جاهلیت در حقم دعای بد کرده بود».
عمر رضیاللهعنه گفت:
«این اثر بددعایی پدران در حق فرزندان در زمان جاهلیت بوده، پس در اسلام چگونه خواهد بود؟!».
پای زمخشری قطع شده بود، از وی در این مورد پرسیده شد.
زمخشری گفت:
«این بهخاطر بددعایی مادرم است که در کودکی گنجشکی را گرفتم، پایش را با نخ بستم؛ آن را محکمتر کردم تا اینکه پایش شکست!
مادرم آهی کشید و گفت: همانگونه که پای گنجشک را شکستی خداوند پای تو را قطع کند.
وقتی بزرگ شدم، برای طلب علم بهسوی بخارا سفر کردم. [در مسیر راه] از مرکب افتادم، پایم بیرون شد و قطع گردید!».
✍ ادهم شرقاوی