#تاریخ_سمنانقصه 40 تن و 39 سر:
قصه ۴۰ تن و ۳۹ سر، قصه غريبي است كه دهان به دهان ميان مردم شهر سمنان مي چرخد. بعضي مي گويند اين قصه به آن قديم ها برمي گردد و چنان «آن قديم ها» را مي كشند و با دست به عقب اشاره مي كنند كه انگار ريشه هاي اين قصه را بايد حدود دوره ساسانيان جست وجو كرد.
بعضي هم آن ر ا نزديك مي دانند. احتمالاً زماني كه مادربزرگ مادربزرگ آنها بچه بوده است. اطلاعات دقيق تر مي گويد: داستان اين چهل تن به دوره حضرت امام رضا (ع) مي رسد.
مي گويند زماني كه امام رضا (ع) در مرو بود، يكي از ياران ايشان از دستگاه حكومتي فرار مي كند كه از سادات علوي بود. ماموران مامون هم سايه به سايه او را تعقيب مي كنند تا به روستاي درگذين، نزديك شهر سمنان مي رسند. اين فرد ۳۹ كشاورز را مشغول كار مي بيند و خود را معرفي و ماجرا را تعريف مي كند. آنها نيز به او پناه مي دهند، لباسي شبيه خود به او مي پوشانند و براي اين كه ماموران مامون مشكوك نشوند همراه آن فرد كار خود را ادامه مي دهند. ماموران مي رسند و شهر درگذين را مي گردند. گويا كسي ميان مردم شهر پيدا مي شود و خبر پنهان شدن او ميان ۳۹ كشاورز را مي دهد. ماموران سراغ كشاورزان مي روند.
آنها مقاومت مي كنند و شيعه حضرت رضا (ع) را تحويل نمي دهند. به همين علت ماموران مامون هر ۴۰ تن را مي كشند و سرها را به آب مي اندازند. 39 سر را آب رودخانه درگذين به شهر سمنان مي آورد. تكليف سر يار حضرت رضا (ع) هم معلوم نمي شود. چون ميان اين ۳۹ سر نيست، احتمالاً ماموران اين سر را براي گرفتن پاداش نزد مامون برده اند. از ۳۹ سر باقيمانده كه آب آنها را به شهر سمنان مي برد، ۹ سر را در محلي از آب مي گيرند كه الان ميان بازار قديمي شهر است و مردم آن را به نام تكيه ناسار مي شناسند. مردم مي گويند ناسار، همان ۹ سر است. سي سر باقيمانده هم در ميدان سي سر شهر دفن شده اند كه به مقبره سي سر مشهور است. داخل اين مقبره كوچك سنگ برآمده شبيه قبر وجود دارد و بالاي ضريح نوشته شده است: امامزاده سي سر.
سمنان شهري قديمي است كه پشت ظاهر تقريباً جديدش پنهان شده است. كافي است قدمي داخل كوچه هاي جنوب شهر و اطراف بازار قديمي گذاشت تا خانه هاي خشت و گلي، بادگيرها و بناهاي مربوط به دوره قاجار نمايان شود. بازار، طاق هاي جناغي زيبايي دارد، بازار از تكيه ناسار مي گذرد و به تكيه پهنه مي رسد.
تكيه هايي دوطبقه كه طبقه پائين مغازه و طبقه بالاجايگاه مخصوص بانوان براي تماشاي تعزيه است. بازار با پله هاي بلند و سقف هاي كوتاه به كوچه هاي تنگ و باريك اطراف مي رسد. امامزاده يحيي و مسجد جامع شهر و مسجد امام هم انتهاي همين بازار است. مسجد جامع يادگار دوره سلجوقي است. مسجد جامع يك مناره دارد كه به فاصله زيادي از ايوان مسجد قرار گرفته است. گنبد مسجد هم از حياط پيدا نيست.مسجد امام شهر هم يادگار زمان فتحعلي شاه است. تقارن زيبا و منحصر به فرد اين مسجد و كاشي هاي فيروزه اي و زرد مسجد فضاي بسيار مطلوبي به وجود آورده است. نام فتحعلي شاه هم پشت تابلوي «الله» مخفي شده تا ديگر پادشاهي نامش را روي تن مسجدي حك نكند.
بامزه ترين نكته اي كه خادم مسجد امام مي گويد عادت جالب دزدها است. در سمنان هنوز هم دزدها گمان مي كنند گنج ها را ميان گنبدها پنهان مي كنند، براي همين كوزه هاي بالاي ايوان هاي مسجد را شكسته اند تا شايد گنجي پيدا كنند! گنبد مقبره پير نجم الدين را هم به همين بهانه كاويده و زير و رو كرده بودند تا اين كه ميراث فرهنگي دست به كار شد و در مقبره را بست، اما هنوز هم بعضي گمان مي كنند گنج ها ميان گنبد مسجدها و مقبره ها جا مانده است!
ارسالی : ناهید جواهری
@
https://t.me/joinchat/AAAAAEHdZMQzHG7fLCz-mQ