🔴🔵 قرمز / آبی، اصلاح طلب / اصولگرا
چه کسی باید پیروز شود؟؟ مسئله این است.(به بهانه فینال جام باشگاه های آسیا)
🔸اسماعیل احمدپور
دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی
گویا فراموش کرده ایم
#همه ما داخل یک بسترجغرافیایی به اسم
#ایران زندگی میکنیم. هر افتخاری که ( توسط هر قوم، حزب سیاسی، ادیان مختلف)کسب شود برای همه ایرانیان است و در هر شکست نیز همه شریکیم.
حال باید پرسید مارا چه شده که طرفداران
#ایرانی یک تیم، با تمام وجود دوست دارند یک تیم ورزشی
#غیر_ایرانی(چه عرب، چه ژاپنی و...) برابر یک تیم
#ایرانی (که در مسابقات داخلی رقیبشان است)، پیروز شود و زمانی که تیم
#ایرانی شکست می خورد شعف وصف نا پذیری سراسر وجود عده ای از
#ایرانیان را فرا می گیرد. حتی در خبرها خواندم چندین جوان برومند این سرزمین در نزاع های بعد از بازی جان خود را از دست داده اند(از قرار معلوم این دست از اتفاقات مسبوق به سابقه است). اینکه هواداری چیز پسندیده ای است یا خیر بحثی است ریشه ای. حتی اگر اصل قضیه هواداری را بپذیریم اینکه این هواداری چگونه باید باشد و در چه نقاطی باید از جزم اندیشی فاصله گیرد مسئله ای است که جای تامل بسیار دارد. اگر منصفانه در موضوع دقیق شویم این گونه کنش گری ها و موضع گیری ها در طول تاریخ کشورمان بسیار آشنا به نظر می آیند؛ کلا گویا همواره منافع شخصی و گروهی برایمان نسبت به منافع ملی و میهنی ارجحیت داشته اند. رفتار های سیاسی ما نیز همین قدر بچه گانه اند. گاهی اولویت هواداری حزبی بر منافع ملی را در کنش سیاسی سیاستمداران به وضوح می توان دید. اگر از طیف اصولگرا/اصلاح طلب باشی دوست داری هر توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور، توسط هم حزبی هایت صورت گیرد و در
غیر این صورت تمایل داری که عموم مردم کشورت (حتی خود و خانواده) در آتش فقر و تحریم و... بسوزند اما گشایش و دست آوردی در حوزه های سیاسی و اقتصادی توسط جریان سیاسی رقیب کسب نشود. حتی در نگرش های دینی مان نیز چنین تفکری بسیار پر رنگ است. شاید با نگاهی جستجوگر ریشه هایی از این نوع نگرش را در تاریخ و فرهنگ و به تبع آن ضرب المثل هایمان نیز بتوان مشاهده نمود: "دیگی که برای من نجوشد، می خواهم سر سگ در آن بجوشد"!!! یا مثال کسی که سرش را برید و به خانه همسایه انداخت تا او را گرفتار نماید. در زندگی قبیله ای و بدوی اینگونه رفتار ها به کرات دیده شده اند اما باید به یاد داشت ما اکنون و در قرن بیست و یکم زیست می کنیم. آیا این نوع نگرش می تواند یک ملت را به سوی رستگاری سوق دهد؟ آیا پیشرفت و حصول مدنیت با این رویکرد در دسترس است؟
آیا می توان دم از اتحاد و یکپارچگی زد؟ قطعا هر کدام از خوانندگان با اندکی تفکر مثال های بدیل دیگری به یاد خواهند آورد. معتقدم هواداری خوب است ولی جزم اندیشی در هواداری آسیب و آفتی است که ریشه یک ملت، یک قوم، و یک تمدن را خواهد پوساند. باید نقاط ضعف هم تیمی/هم حزبی/ هم کیشان خود را دید و نباید به صرف اینکه هم دسته ما هستند از خطایشان چشم پوشید. نباید از کسب منافع جمعی توسط دسته رقیب که سود آن به ما وهم دسته هایمان نیر میرسد منزجر و هراسان شد.
@NewHasanMohaddesi