📚 برگرفته از جستار اول کتاب جامعهشناسی سرمایه تاریخی سبز؛ باغستان هزارساله و حیات اجتماعی قزوین.
دکتر بیدا میرحسینی.
✍ جستار اول: دکتر حسن محدثی گیلوانی با عنوان «بی تاریخسازی جهان اجتماعی تاریخمند: توسعهی مخرّب در شهرهای ایرانی در فقدان دانش شهر».
🔸این اثر کوشیده است هم، صدای بخشی از مردم شهر قزوین را منعکس سازد و هم، همصدا با آنان، موضعی
سبز اتخاذ کند: محقّق ضمن نقد نگاه مسلّط بر مدیران شهری، از ضرورت حفظ این مجموعهی اجتماعی -
تاریخی زنده سخن میگوید؛ مجموعهای که در هجوم تهدیدهای مختلف قرار دارد و اگر یک نگاه محافظتی در شهر ایجاد نگردد، چهبسا منتهی به نابودی تدریجی باغستان سنّتی قزوین شود و بخش مهمی از
سرمایههای
تاریخی قزوین را از بین ببرد و هویت شهر را بهکلّی دگرگون سازد. او حتی مردمان قزوین را به کنشگری و تشکّل مدنی برای حفظ این میراث ارزشمند
تاریخی و اجتماعی فرامیخواند. انعکاس دردها و رنجها و خواستههای باغداران قزوینی و خاطراتشان از جذابترین قسمتهای این اثر است و به ما یادآوری میکند که توسعه میبایست با زندگی، نگرش، و دستان خودِ مردم هر منطقه گره بخورد و با حیات اجتماعیشان پیوندی ارگانیک داشته باشد، در غیر این صورت میتواند منجر به تخریب شود یا اَشکالی از نارضایتی را به بار بیاورد و با حیات اجتماعی ی مردمان گره نخورد و آنها خود به حافظان آوردههای توسعهای بدل نگردند.
🔸به نظر میرسد میتوانیم در بین سطوری که میرحسینی نگاشته است، مفهومی را پیدا کنیم که میتوان از آن بهعنوان مهمترین سخن این اثر یاد کرد و آن همانا مفهوم دانش شهر است. دانش شهر برای مواجههی مطلوب و مناسب با مسائل شهری اهمیت بسیاری دارد. دانش شهر عنصری حیاتی برای ادارهی شهر است. این اثر در حقیقت به ما میگوید که کسانی که در شهرهای ایرانی متولّیِ توسعهی شهری هستند، فاقد دانش شهرند و یا دستکم به نحو مطلوبی واجد چنین دانشی نیستند و در نتیجه، اقداماتشان به تخریب شهرهای ایرانی دامن میزند و
سرمایههای
تاریخی شهرهای ایرانی را نابود میسازد. اینجا آنچه به نام توسعه انجام میگیرد، میبایست تخریب نامیده شود. در زیر لوای توسعه، تراکتور تخریب میتازد. این اثر به ما میآموزد که دانش مسلّط در توسعهی شهری در قزوین، دانش مهندسی بوده است و نه دانش شهر.
🔸 بدین ترتیب، این اثر ما را به تجدیدنظر در برنامهی توسعهی شهری و سیاستهای خرد و کلان شهری توسط حکومت و مؤسسات حکومتی فرامیخواند. بارها اینگونه سیاستهای حکومتی و این الگوی مخرّب توسعهای در این اثر مورد نقد قرار گرفتهاند. در چشم من بهعنوان خوانندهی این اثر، نه فقط قزوین و باغستان سنتی آن (که
سرمایهی
تاریخی آن است)، قربانی مجموعهای از سیاستهای شهری و طرحهای توسعهی شهری شده است، بلکه بسیاری از شهرهای ایران داستانی مشابه شهر قزوین دارند. امیدوارم این اثر که فریاد هشداری است دربارهی آیندهی شهر قزوین، کنشگران مدنی و مردم قزوین را هشیار سازد و آنان را برای حفظ همهی
سرمایههای
تاریخی شهر خود و از جمله باغستان سنّتی قزوین در تلاشی جمعی متحد و یکپارچه سازد و در وجود صاحبان قدرت و نفوذ و ثروت شهر نیز احساس مسئولیتی بدمد و قزوین در مسیر حفظ
سرمایهی
تاریخی خود به الگویی برای دیگر شهرهای ایرانی بدل شود.
https://t.center/ShameAvidpub#دفتر_شهر_قزوین #انجمن_جامعه_شناسی_ایران #جامعه_شناسی_سرمایه_تاریخی_سبز#حسن_محدثی#بیدا_میرحسینی http://instagram.com/sociology_qazvinhttp://t.center//ISA_QCO