♦️با اکثریت مادون گفتوگو چه کنیم؟ (از مجموعهی چه باید کرد/۱) قسمت دوم
✍️حسن محدثی۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دور پنجم تعامل گفتوگویی: آغازگر: «بنده خدا حتی اگر در حد
احشام هم مطلع باشی باید اطلاعاتی در خصوص تعمیم داروینیسم زیستی و تعمیمش به داروینیسم اجتماعی داشته باشی به طور بخصوص توسط همین فروید و مارکس.(دیگه اینا نیازی به ارجاع نداره). فروید هر چیزی رو که رخ داده به سکس و زیر شکم مرتبط میکنه و مارکس هم به شکم. جهانی که انسان صرفا نسخه تکامل یافته میمون آفریقایی هست و تکریمی برای بشر نیست و هیچ معیار اخلاقی به جز شکم و زیر شکم رو نداریم با جهانی مقایسه کن که انسان توسط دو دست خدا خلق شده، کمک به فقرا یک ارزش هست وووو، و همچنین فرق بسیاری بین حیوان و انسان گذاشته شده.»
پاسخگو: «
بندهی شکم و زیر شکم، فقط حیوانات و احشامی در حد درک و فهم تو هستند که میتوانند
آویزون داروینیسم زیستی و به تبعِ آن،
توحشِ اجتماعی به جای مدنیت و اخلاقمداری باشند.»
این
گفت
وگو بین دو فردی انجام گرفته که از روی اتفاق هر دو را قدری میشناسم.
آغازگر کسی است که تازه میخواهد دورهی کارشناسیی جامعهشناسی را آغاز میکند.
پاسخگو نیز دانشجوی دکترای جامعهشناسی و در حال نوشتن رسالهی دکتری است. موضوع
گفت
وگو نسبت اخلاق و دین است. صرفنظر از محتوای
گفت
وگو و اینکه چه کسی درست میگوید و کدام طرف بر خطا است، آغازگر تقریباً امری را مسلّم گرفته و پاسخگو دایم در حال تشکیک بوده است. در دور پنجم تعامل
گفتوگویی، آغازگر
گفت
وگو طرف مقابل را در زیر سطح «احشام» جای میدهد و اقدام به خشونت لفظیی شدید میکند و به همان نسبت نیز با واکنش شدید و خشونت لفظیی شدید مواجه میشود و در نتیجه، تعاملات
گفتوگویی مختل و سپس قطع میشوند.
حالا اگر دو طرف بخواهند در مجالی دیگر
گفت
وگو را آغاز بکنند، نخست باید بکوشند تسویه حساب عاطفی بکنند و رنجش عاطفیی شکل گرفته را از بین ببرند. بنابراین، تجدید فرآیند تعاملات
گفتوگویی بین این دو نفر دیگر آسان نیست و چه بسا افراد به این نتیجه میرسند که از سر گرفتن دو بارهی تعاملات
گفتوگویی به هزینههایش نمیارزد.
اینجا است که میتوان
گفت گفت
وگو یک فرآیند زنده است و نه تنها طرفین میبایست هنجارهای زبانیی محترمانه را بهطور مداوم پاس بدارند، بلکه باید بکوشند به طرف مقابل تعامل
گفتگویی، انرژیی مثبت و پاداش عاطفی و فکری بدهند تا او انرژیی عاطفیی لازم را برای تداوم
گفت
وگو داشته باشد. امّا افرادی که هنوز به بلوغ
گفت
وگو نایل نشده اند و در
مادون گفت
وگو قرار دارند، به هیچوجه برای
گفت
وگو مناسب نیستند. آنها نه تنها طرف مقابل را بهرسمیت نمیشناسند و او را در موقعیت فرودستی تعریف و تلقّی میکنند، بلکه مستعد این هستند که به او انرژیی منفی بدهند و در نتیجه، سبب ناخشنودیی طرف
گفت
وگو شوند.
در اینجور مواقع چه باید کرد؟
اولین گام این است که بدانیم و آگاه باشیم که همهی افراد جامعه بهطور بالفعل برای
گفت
وگو اهل نیستند و در شرایط
مادون گفت
وگو قرار دارند. بلوغ
گفت
وگو چیزی نیست که بهآسانی حاصل شود. رسیدن به بلوغ نیازمند طی کردن فرآیند مناسبی از تربیت است و بسیاری افراد از این فرآیند تربیتی گذر نکرده اند. افراد جزماندیش بهویژه فاقد بلوغ
گفت
وگو هستند و بخش زیادی از اعضای جامعه جزماندیش اند. مگر نظام آموزشیی ما افراد شایستهی
گفت
وگو تربیت میکند که ما انتظار داشته باشیم همه به بلوغ
گفت
وگو نایل شده باشند؟ پس نخست باید انتظارات خود را از دیگران تصحیح کنیم و انتظارات بیجا نداشته باشیم و با هر کسی و در هر موقعیتی تعاملات
گفتگویی را آغاز نکنیم.
گام دوم این است که بهسرعت و در همان دورهای نخست تعاملات
گفتوگویی، اهل بودن طرف مقابل را برای
گفت
وگو ارزیابی کنیم و بر حسب نوع تعامل او، در بارهی ادامهی
گفت
وگو یا قطع تعاملات
گفتوگویی تصمیم بگیریم.
گام سوم این است که در بارهی ظرفیت خود برای تعاملات
گفتوگویی اندیشه کنیم و در بارهی مقاصد خود از
گفت
وگو بیاندیشیم.
گام چهارم این است که تعاملات
گفتوگویی را منفعلانه رها نکنیم بلکه با تذکر به طرف مقابل قطع کنیم و بهنحو محترمانه به او بفهمانیم که قواعد یک
گفتوگوی محترمانه و شایسته را نشناخته یا رعایت نکرده است.
گام پنجم این است که به افرادی که در هر سطحی تحت نظر ما قرار دارند یا بهنحوی با ما تعامل دارند، قواعد
گفتوگوی محترمانه را بیاموزیم و آنان را در این مسیر تربیتی قرار دهیم. در وهلهی نخست نیازمند آموزش و پرورش و تعلیم و تربیتی هستیم که به ما
گفت
وگو و سلوک
گفتوگویی را بیاموزد. ما نیازمند برخورداری از
خویگان گفتوگویی هستیم. خویگان
گفتوگویی از رهگذر تعلیم و تربیت و خودسازیی طولانی حاصل میشود.
#بلوغ_گفتوگو#تعاملات_گفتوگویی#اکثریت_مادون_گفتوگو@NewHasanMohaddesi