♦️منظومهی معرفتیی غیر عقلانی و ضد توسعه: به بهانهی بحث از ”درخت آرزو”
✍ حسن محدثیی گیلوایی۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
آنچه برادر اندیشهمند ام آقای یونسیان در بارهی
درخت آرزو در روستای قلات شیراز نوشته اند، امر تازهای نیست. درختان مقدس یا رازآمیز و شفادهنده پدیدهای کهن و هزاران ساله هستند و نمیتوان چنین پدیدهای و چنین باوری را مدرن تلقی کرد.
https://t.me/NewHasanMohaddesi/8690اینگونه باورها ریشه در معرفت اسطورهای (mythical knowledge) یا معرفت غریبه و خفیه (occult knowledge) دارند. معرفتهای اسطورهای و غریبه تفاوتها و قرابتهایی با هم دارند که اکنون مجال بحث از آنها نیست و من امیدوار ام بتوانم کتاب کوچکی در بارهی دایرهی معرفت بشری منتشر کنم و این موارد را در آن توضیح بدهم.
باورهای اسطورهای یا باورهای غریبه در میان مردم ما قرنها است که رواج دارد. این نوع باورها در عین قرابت با باورهای دینی، متمایز از آنها هستند. هر نوع معرفتی، باور خاص خود را میآفریند.
اما من میخواهم از این موضوع استفاده کنم و تزی را در بارهی ایران مطرح کنم و امیدوار ام روزی مجال تدوین و صورتبندیی دقیقتر آن را پیدا کنم. این تز از تسلط یک منظومهی معرفتیی غیر عقلانی و ضد توسعه سخن میگوید.
تز منظومهی معرفتیی ضد توسعه میگوید که شش نوع معرفت مختلف بر تفکر ایرانیان در طول تاریخ مسلط بوده است و باورهای ایرانیان از رهگذر بهرهگیری از ترکیبی از شش معرفت زیر شکل گرفته است:
معرفت اسطورهای، معرفت دینی، معرفت غریبه یا خفیه، معرفت عرفانی، معرفت ادبی، و معرفت روزمره. این شش نوع معرفت قرنها در تاریخ ایران با هم ممزوج شده اند و دستگاه فکریی فرد فرد ایرانی را ساخته اند و امروز نیز همین منظومهی معرفتی بر افکار اغلب ایرانیان مسلط است.
بهعبارت دیگر، اگر همین امروز بهنحو تجربی افکار و باورهای ایرانیان را بسنجیم، در مییابیم که ذخایر فکری و اعتقادیی ایرانیان محصول این منظومهی معرفتی است و اندیشهی فلسفی و علمی نقش بسیار کمتری در ساخت نظام باورهای انسان ایرانی دارد.
از این بحث من نتیجه میگیرم که تسلط این منظومهی معرفتی بر اذهان و افکار ایرانیان مانع رشد تفکر عقلانی در آنها شده است.
بنابراین، برخلاف کسانی چون
آرامش دوستدار که از دینخوییی چارهناپذیر ایرانیان سخن میگویند و همهی تقصیر را متوجه دین و دینداری میکنند، من معرفت دینی را یکی از عناصر این مجموعهی معرفتیی غیر عقلانی و ضد توسعه میدانم. این اندیشه که فقط اندیشه و فرهنگ دینی چنین وضعی برای ما ایرانیان درست کرده است، تقلیلگرایانه است. من نقش پر رنگ تفکر دینی را در این تاریخ بههیچ وجه نفی نمیکنم، اما نمیتوان نقش دیگر انواع معرفت را در حیات اجتماعیی ایرانیان نادیده گرفت.
اگر بهلحاظ تاریخی نیز به تاریخ معرفتها در ایران بنگریم، درمییابیم که تفکر عقلانی در میان ایرانیان چندان امکان رشد و بلوغ و ثمرهی تعیینکنندهای نداشته است. وقتی میراث عظیم معرفت دینی، معرفت عرفانی، معرفت غریبه، و معرفت ادبی را با میراث فلسفیی ایرانیان مقایسه میکنیم، درمییابیم که تفکر فلسفی در ایران چهقدر غریب بوده است و اگر کسانی چون فارابی، ابن سینا، و ملاصدرا در ایران توانسته اند شکلی از معرفت فلسفی را بپرورند، به خاطر آن بوده که معرفت فلسفی را تحت لوای معرفت عرفانی و از آن مهمتر تحت لوای معرفت دینی قرار داده اند و تلفیقی از این معرفتها آفریده اند.
🔸پسنوشت: من فکر میکنم بر اساس چنین تزی میتوانیم به تمام پرسشهای آقای یونسیان عزیز پاسخ دقیق و قانعکننده بدهیم.
#یونسیان#درخت_آرزو#آرامش_دوستدار#منظومهی_معرفتی_غیرعقلانی@NewHasanMohaddesi