♦️ناتوانیی مخاطب مدعی از خواندن متن! الگوی وابستهگی و الگوی استقلال /۱
✍حسن محدثی
۲۵ دی ۱۴۰۳
یک مخاطب مدعیی بی نام و نشان تفسیرهای نادرستی از متن ام ارائه کرد و وقتی چند بار از او خواستم، شواهد متنی ارائه کند، بالاخره نوشتهی زیر را ارسال کرد.
ابتدا نوشتهی ایشان را بازنشر میکنم و سپس با یک فایل صوتی نشان میدهد که این مخاطب مدعی از فهم متنی روشن ناتوان است:
"در راستای اون که درخواست کرده بودید که جملاتی رو از متن تون بیارم که در اون، گذارههایی که میشه برداشت ((تعمیم دوگانه ی دریوزه-آزاده))، از اونها رو داشت رو ذکر کرده باشید، مطالب زیر رو آوردم... قصدم تداوم بحث نبود که نتیجه ی منطقی رو به نظرم، هردو گرفتیم... قصدم این بود که نشون بدم، متن شما جملات زیر رو داره که از نظر من، کاملا واضح هست که داره از چه صحبت میکنه... حال اگر شما می خواید که با تیغ تاویل و سفسطه، برداشت دیگری رو از اونچه که در مقابل انسان هست، ارائه بدید، دیگه بحث مجزایی هست... تصور من این هست که اگر قصد شما، تعمیم این گذاره ها به کل، و دوقطبی کردن جامعه ی روشنفکری نبوده، پس این نوشتار شما هست که مشکل داره و نه برداشت بنده...
البته باز مختارید که هرطور که مایل هستید، قضاوت بفرمایید...
اینها جملاتی هست که از متن شما آوردم و برداشتی منطقی ای که میشه از اونها داشت رو هم، در ذیل اون ذکر کردم...
1-
((کسانی که الگوی ذلت و دریوزهگی و وابستهگی را درونی کرده اند، از کارگزار فکری میخواهند وابسته به حکومت باشد و بماند و به حقوق ناچیزی که در ازای شکلی از فروش خودسالاری و فروش استقلال دریافت میکند، بسنده کند و حریت و خودتعیینگری و شجاعت خود را از دست بدهد و به انواع ذلت تن دهد.))
از متن فوق برداشت میشه که اگر کسی، به حقوق ناچیز دانشگاه بسنده کند، پس الگوی دریوزگی را پذیرفته و حریت خودش را از دست داده و تن به ذلت داده...
2
- ((الگوی دریوزهگی و وابستهگی چه نوع زیستی برای کارگزار فرهنگی ارایه میکند؟ زیستی که در آن اشکالی ندارد کارگزاران فکری در پای حکومت به دریوزهگی بیافتند و برای تامین معیشتشان بدان وابسته بشوند و به انواع روابط حقیرانه برای گرفتن یک کار پژوهشی یا چند واحد تدریس تن بدهند و استقلال و حریتشان را از دست بدهند، اما اشکال دارد اگر بخواهند در راه کسب استقلال اقتصادی در بخش خصوصی تلاش بکنند و کالای فرهنگیی خودشان را در بازار فرهنگ عرضه بکنند.))
در اینجا بیان میشه که اگر کسی برای تامین معیشت، به چند واحد تدریس و تحقیق تن میده، پس به الگوی دریوزگی تن داده و بلافاصله، این مطلب رو بسط میدید به اینکه، پس اگر در خارج از دانشگاه کار کنیم، استقلال اقتصادی ای را کسب خواهیم کرد، که در مقابل دریوزهگیای هست که قبلا ذکر شد...
3- ((
آیا این اوج ذلت نیست که از فوتبالیستها هم صدای نقادانه درمیآید ولی از هزاران کنشگر جامعهشناسی صدایی خارج نمیشود؟ چرا؟))
اولا که از بسیاری از کنشگران جامعه شناسی، صداهای نقادانه خارج میشود و ما هم بسیاری از اونها رو تعقیب میکنیم و نسبت بهشون ارادت داریم... حالا وجود این افراد رو چگونه توجیح میکنید که تدریس خارج از دانشگاه ندارند و به نظام دریوزگی هم تن نداده اند؟ آیا دکتر شریعتی که شما نسبت بهش ارادت دارید هم، در دانشگاه مشغول به کار بود که اون صحبت ها رو انجام میداد؟ یا در خارج از دانشگاه، تدریس خصوصی میکرد؟ یا اینکه لزوما، اینکه یک روشنفکری در داخل سیستم مشغول به کار باشد، نمیتواند آزاده باشد؟ در حالیکه مثال های زیادی میشه آورد... (یکیش هم خود جنابعالی))
4-((
من با صدای بلند میگویم: مردمانی که نه تنها از کارگزاران فکریی خود از رهگذر انواع حمایتهای مشروع پشتیبانی نمیکنند بلکه از آنان میخواهند همچنان یک کارگزار فکریی ذلیل و وابسته و دریوزه بمانند، مردمانی شایستهی عزت و سروری و تعالی نیستند.))
در اینجا هست که این دوگانه خلق میشه، که یا باید ((حمایت از کسب ثروت خارج از دانشگاه برای یک استاد مشغول به کار در دانشگاه)) داشته باشیم، یا اینکه اگر بخواهیم که آنان شغل خارج از دانشگاه نداشته باشند، پس می خواهیم که دریوزه باشند وحالت دیگه ای وجود خارجی نداره... و حالا با درکنار قرار دادن این جمله در کنار مطلب ((شمارهی 1 که بیان میکنه:
به حقوق ناچیزی که در ازای شکلی از فروش خودسالاری و فروش استقلال دریافت میکند، بسنده کند و حریت و خودتعیینگری و شجاعت خود را از دست بدهد و به انواع ذلت تن دهد.))، به این نتیجه میرسیم که: پس کسی که به حقوق دانشگاه، اکتفا کرده، ((حالا چه از ترس قضاوت و فشار افکار دریوزه ساز مردم یا هرچیز دیگری)) راه دیگری براش نمیمونه جز اینکه یک دریوزه سیستم بشه... چون ما راه دیگری در دوگانه ی ((دریوزه-آزاده)) ترسیم نکردیم..."
ادامه در فایل صوتیی زیر
👇👇👇
#اقتصاد_فکر
#کارگزاران_فکری
@NewHasanMohaddesi