💠وقتی ارواحی که نمیشناسیم به کمکمان میآیند
یک روانشناس ماجرای مشابهی را برایم تعریف کرد. ماجرا از این قرار بود که دختر معلول یکی از دوستان او در یک شب طوفانی در جنگلی که نزدیک کلبهشان قرار داشت، گم میشود. در همین اثناء، پیشخدمت یک رستوران با خانوادهی مضطرب این دختر تماس میگیرد و به آنها میگوید که دخترشان در امان است و آنها میتوانند بیایند و او را به خانه ببرند. مادر این دختر، در همان طوفان بارانی میرود و دخترش را به خانه میآورد. اما چند روز بعد، وقتی برای تشکر از کارکنان رستوران برمیگردد، متوجه میشود که آن رستوران چندین سال پیش در آتش سوخته و از بین رفته است.
حتی در خانوادهی خود من، مادرم داستان مشابهی را دربارهی روزی که برادرم را گم کرده بود، تعریف میکند. جف ناپدید شده بود و مادرم به دنبال او بود تا اینکه یک کشیش مسن با موهای سفید او را به خانه آورد. کشیش گفت که در فلان کلیسا خدمت میکند و برادرم را در میان نیمکتها پیدا کرده است. روز بعد، مادرم با کلیسا تماس گرفت تا از او تشکر کند، اما کلیسا ادعا کرد که هیچ کشیشی با این مشخصات آنجا خدمت نمیکند.
📘کتاب درحال ترجمهی:
«جهان ارواح» نوشتهی ریچارد مارتینی، ترجمه: احمد بهزادی(جهان ارواح؛ تحقیقی در مورد تحقیقات دکتر مایکل نیوتن)➖➖➖➖🆔@near_death