نان کار آزادی

#قزلحصار
Channel
Politics
News and Media
Education
Social Networks
PersianIranIran
Logo of the Telegram channel نان کار آزادی
@NK_AzadiPromote
432
subscribers
20.8K
photos
10.8K
videos
10.5K
links
تلاشی برای انعکاس جنبش هاى #کارگری، #زنان، #دانشجویی و #رفع_ستم_ملی برای نیل به آزادی و برابری !
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
🔺کارزارِ #سه‌شنبه‌_های_نه_به_اعدام از #زندان_قزلحصار آغاز شد و اکنون ۱۸ هفته است که زندانیان سیاسی در چندین زندان ایران، علیه احکام اعدام دست به اعتصاب غذا می‌زنند تا افکار عمومی را متوجهِ کشتار روزمره‌ی زندانیان توسط ماشین اعدام جمهوری اسلامی کنند. تمامی رسانه‌های جریان اصلی، رسانه‌های وابسته به #صنعت_حقوق_بشر و #سلبریتی_اکتیویستها این کارزار و بیانیه‌های متعدد زندانیان سیاسی در رابطه با کشتار در زندان‌ها نادیده گرفته‌اند.

🔺این ویدئو توسط زندانیان #قزلحصار به بیرون ارسال شده است و آن‌ها _با علم به خطرات ناشی از این اقدام_ از افکار عمومی درخواست دارند تا نسبت به شرایط آن‌ها بی‌تفاوت نباشد. شمارش سالیانه‌ی بدن‌های کشته‌شده تقلیلِ مساله‌ی اعدام و نیز عادی‌سازی از اعدام است؛ اهمیت قائل شدن، به‌معنای توجه به ارزشِ جان انسان‌ها و مخالفتِ قطعی با مجازات اعدام است؛ بدون توجه به جرم/اتهام.

🔺با توجه به رویکردِ کالاییِ صنایع حقوق بشر و اپوزيسيون به اعدام، افکار عمومی در بهترین حالت، تنها متوجه اعدام زندانیان سیاسی می‌شود که همین نیز بعد از سرکوب قیام #زن_زندگی_آزادی، به شکل معناداری کم‌رنگ شده است.

🔺 زندانیان عادی، سوختِ اصلی و دائمی ماشین اعدام هستند‌. اکثریت قریب به اتفاقِ این محکومان از ستم‌دیده‌ترین و محروم‌ترین لایه‌های طبقه‌ی کارگر هستند که در پی #تبعیض_سیستماتیک به سمتِ انواع بزه سوق داده شده‌اند. در واقع، سیستم همان‌کسانی که را در اثر بی‌عدالتی و تبعیض، قربانی شده‌اند، با طناب دار به قتل می‌رساند تا

الف: روی تبعیض سیستماتیک ماله کشیده و فقر و فلاکت را امری فردی تعریف کند.

ب: با کشتنِ قربانیانِ تبعیض، مشت آهنین خود را به‌طور روزمره روی سر دیگر ستم‌دیدگان و محرومان نگاه دارد و قدرت خود را به رخ بکشد.

ج: با همین مشت، کشتنِ فقرایِ شورشی را با برندِ "دفاع از امنیت ملی" توجیه کند

🔺تا زمانی‌که مخالفتِ قطعی با اعدام به یک‌ نهادِ اجتماعی تبدیل نشود، ماشین اعدام به فعالیت خود ادامه خواهد داد. نپرسید، "جرم‌‌اش چه بود"، بگوئید #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است و لاغیر.

#قیام_علیه_اعدام #جمهوری_اعدام #لغو_مجازات_اعدام #کرامت_انسانی


@Blackfishvoice1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سهیل_عربی، زندانی سیاسی تبعیدی با انتشار پستی از خطر #اعدام #اکبر_رز، زندانی سیاسی محبوس در زندان #قزلحصار_کرج خبر داد و نوشت:
همسرش محکوم به اعدام، پدرش فوت شد، خونشون آتش گرفت با دو فرزند کوچک هر هفته از اصفهان بیاد تا تهران، دادستانی، دادگاه بعد برو کرج قزلحصار زندان.کی میدونه چه بر سر خانواده زندانی و اعدامی میاد؟
با اینکه در دادگاه بدوی آقای اکبر رز بابت اتهام سب النبی تبرئه شد، اما با اعتراض دادستان و اصرارش به اعدام اکبر رز پرونده به دادگاه تجدیدنظر رفته و خطر اجرای حکم اعدام اکبر که پدر دو فرزند خردسال است را تهدید میکند.
همسر وی این روزها علاوه بر اینکه پدر فرزندانش را کنار خود ندارد و مجبور است در روزهای زندانی بودن همسرش تمام بار زندگی را بر دوش بکشد پدر خود را هم از دست داد و خانه کوچکشان هم آتش گرفت با دو فرزند خردسال از اطراف اصفهان هر هفته راه دشوار و طولانی تا تهران و کرج برای رفتن به دادسرا و زندان و .... .


#زنده_باد_انقلاب
#زن_زندگی_آزادی
#پیش_بسوی_اتحاد_جنبش_ها_حول_نان_کار_آزادی
#کارگر_زندانی_زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#نان_کار_آزادی_حکومت_کارگری

@Skaregari
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بنابر اخبار برخی از خانواده‌های زندانیان در زندان‌های مختلف کشور این هفته نیز زندانیان در #سه_شنبه_های_سیاه علیه اعدام  در زندان‌های #قزلحصار، ندامتگاه کرج، بند زنان و بندهای ۴ و ۸ #زندان_اوین ، #زندان_وکیل_آباد_مشهد ، #زندان_سقز و #زندان_خرم_آباد دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
این اعتصابات در حالی هر سه‌شنبه صورت می‌گیرد که بیم آن می‌رود که جمهوری اسلامی بعد از شکست مفتضحانه در انتخابات فرمایشی،  انتقام آن را از زندانیان زیر حکم اعدام بگیرد و موج جدیدی از اعدام‌ها را مجددا در زندان‌ها برپا نماید.
از این رو این زندانیان در ششمین هفته سه‌شنبه‌های #نه_به_اعدام از سایر زندانیان زندان‌های مختلف و سایر مبارزین دعوت بعمل می‌آورند تا با پیوستن به این فراخوان فشارها را هر چه بیشتر بر ماشین کشتار افزایش دهند.

#جمهوری_اعدام #علیه_بی_تفاوتی #اعدام_قتل_عمد_دولتی_است #مقاومت_روزمره #علیه_سکوت


@Blackfishvoice1
Forwarded from نان کار آزادی
🚩🚩🚩

#من_هم_شکنجه_شدم

من نمی خواستم در این مورد مطلبی بنویسم اما با دیدن فیلم مفتضح طراحی سوخته مصمم شدم که خاطراتی چند از چند سالی که در زندان های #اوین و #قزلحصار در دهه ۶۰ بوده ام را بعنوان حمایت از کارزار نه به شکنجه، من هم شکنجه شده ام، بنویسم.
#من_هم_شکنجه_شدم
بعد از سی و هفت سال بعد از دستگیری، هنوز شبهایی در اثر خواب دیدن، کابوس دستگیری، شکنجه و اعدام، هراسان از خواب بیدار میشوم.

#من_هم_شکنجه_شدم
آنها با من و خانواده من چه ها که نکردند.
برادرم که با من دستگیر شد، بعد از سی و پنج سال، هنوز تحت درمان هست و بعد از آزادی، دو بار در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد، و هنوز بعد از این همه سال، خانواده ام درگیر عوارض زندان و بیماری برادرم هستند.

#من_هم_شکنجه_شدم
در زمانی که در اوین و قزلحصار بودم، بر اثر ضربات تنبیهی نگهبان و مسئولین بند، دچار بیماری های خونریزی مثانه و درد در جناق سینه بوده ام. هنوز هم جای مشتی که عنصر خودفروخته ای که مسئول بند ۱ واحد یک قزلحصار به نام عزیزالله رامش بود و به من که در زیر هشت بند یک، با چشم بند به چشم به صورت تنبیهی ایستاده بودم به جناق سینه ام زد، درد میکند.

#من_هم_شکنجه_شدم
هنوز هم صدای زَجّه دختران و پسران جوان که زیر شکنجه بودند، در گوشم طنین انداز میشود.

#من_هم_شکنجه_شدم
یادم می آید
در همان شب ورود به بند یک زندان اوین، ما داشتیم از طریق تلویزیون به اخبار گوش میدادیم که یکهو، صدای مهیبی برخاست.
انگار
یک بار تیرآهن را از ارتفاع بلندی بطرف زمین پرتاب کنید.
صدای دهشتناکی بود.
صدای تیرباران بود
و بعد از مدت کوتاهی، صدای تیر خلاص
دوستان مذهبی، با تسبیح و رفقای چپ با شمارش اعداد، تعداد افراد تیرباران شده را می شمردند.
لحظه وحشتناکی بود.
از اتاق ما هم آن روز، دو نفر را با کلیه وسایل صدا کرده و برای اعدام برده بودند.
آن شب
چهل و سه نفر تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
به یاد می آورم که حاج داود رحمانی ( رئیس زندان قزلحصار ) که در روز ۱۹ ماه رمضان در سال ۱۳۶۳
وقتی با اوباش خود به بند یک واحد یک آمدند، من هم جزو افراد تنبیهی بودم.
من و تعدادی زیادی از رفقای هم بند مرا، با چشم بند، به بیرون از بند هدایت کردند و به محض خروج از بند در محاصره حاج داود و نگهبانان زندان، قرار گرفتیم و هر یک را بصورت جداگانه مورد پذیرایی تنبیهی قرار دادند. و در ادامه قرار شد که هفتاد و دو ساعت یعنی سه شبانه روز، بصورت ایستاده با چشم بند، در راهرو مشترک بین بندها باشیم و بصورت متناوب مورد ضرب و شتم هر یک از نگهبانان قرار بگیریم.

#من_هم_شکنجه_شدم
در سال ۱۳۶۳ من و تعداد بیشماری از زندانیان را در محل مسجد بند یک واحد یک با چشم بند مورد بازجویی قرار دادند همراه بازجویان دادستانی، دو نفر عنصر خودفروخته هم همراه بودند، یکی سیروس مرادی از اتحاد مبارزان کمونیست و فکر کنم از تحریریه علیه بیکاری و دیگری احمد شمس از سازمان پیکار بعنوان کمک بازجو همراه بازجویان دادستانی بودند.
در پایان بازجویی ها که همراه با تنبیه در زیر هشت بند هم بود، یادم می آید که احمد شمس به من میگفت :
تو نمیدانی که جمهوری اسلامی چقدر مهربان است.
یادم می آید که با تاکید صحبت خود را با این جمله تمام کرد، او گفت:
جمهوری اسلامی مظهر عطوفت است.
چند ماه بعد و قبل از اینکه جلاد رژیم، اسدالله لاجوردی از زندان برود.
رژیم، احمد شمس و تعدادی از عوامل خودفروخته را، اعدام کرد تا به خیال خام خود، شاهدی از جنایات خود باقی نگذارد.

#من_هم_شکنجه_شدم
در اتاق ما رفیقی بود به نام فرج الله سعیدی، وقتی در سال ۱۳۶۱، راه کارگر ضربه خورد، رفیق فرج ما هم لو رفت و بعد از یک ماه بازجویی وقتی از ۲۰۹ به بند برگشت در مورد دادگاه زنده یاد رفیق جانباخته ولی رودگریان تعریف کرد، که وقتی رئیس دادگاه از رفیق ولی می پرسد:
نظرت درباره مارکس، انگلس و لنین چیه؟
رفیق ولی پاسخ میدهد:
مارکس، انگلس و لنین، گلهای سر سبد گلستان بشریت هستند.
این جمله رفیق ولی، در آن جو بد زندان که رژیم سعی میکرد روحیه زندانیان را از بین ببرد، بطور بی نظیری در روحیه مقاومت زندانیان تاثیر به سزایی داشت.
رفیق فرج الله سعیدی، مسئول تدارکات سازمان راه کارگر در سال ۱۳۶۳ و رفیق ولی رودگریان، مسئول گیلان و مازندران سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۲، تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
این نوشته ها، قطره ای از دریای خون است که این حکومت انجام داده است.
من و تعدادی مثل من جزو جان بدر بردگان از این #دریای_خون هستیم.
بهمین دلیل،
جنایات رژیم جمهوری اسلامی را
#نه_فراموش_میکنیم_و_نه_میبخشیم.

#نان_کار_آزادی
#اداره_شورایی
#نه_به_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم

زندانی سیاسی دهه شصت

نان کار آزادی
https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ
🚩🚩🚩

#من_هم_شکنجه_شدم

من نمی خواستم در این مورد مطلبی بنویسم اما با دیدن فیلم مفتضح طراحی سوخته مصمم شدم که خاطراتی چند از چند سالی که در زندان های #اوین و #قزلحصار در دهه ۶۰ بوده ام را بعنوان حمایت از کارزار نه به شکنجه، من هم شکنجه شده ام، بنویسم.
#من_هم_شکنجه_شدم
بعد از سی و هفت سال بعد از دستگیری، هنوز شبهایی در اثر خواب دیدن، کابوس دستگیری، شکنجه و اعدام، هراسان از خواب بیدار میشوم.

#من_هم_شکنجه_شدم
آنها با من و خانواده من چه ها که نکردند.
برادرم که با من دستگیر شد، بعد از سی و پنج سال، هنوز تحت درمان هست و بعد از آزادی، دو بار در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد، و هنوز بعد از این همه سال، خانواده ام درگیر عوارض زندان و بیماری برادرم هستند.

#من_هم_شکنجه_شدم
در زمانی که در اوین و قزلحصار بودم، بر اثر ضربات تنبیهی نگهبان و مسئولین بند، دچار بیماری های خونریزی مثانه و درد در جناق سینه بوده ام. هنوز هم جای مشتی که عنصر خودفروخته ای که مسئول بند ۱ واحد یک قزلحصار به نام عزیزالله رامش بود و به من که در زیر هشت بند یک، با چشم بند به چشم به صورت تنبیهی ایستاده بودم به جناق سینه ام زد، درد میکند.

#من_هم_شکنجه_شدم
هنوز هم صدای زَجّه دختران و پسران جوان که زیر شکنجه بودند، در گوشم طنین انداز میشود.

#من_هم_شکنجه_شدم
یادم می آید
در همان شب ورود به بند یک زندان اوین، ما داشتیم از طریق تلویزیون به اخبار گوش میدادیم که یکهو، صدای مهیبی برخاست.
انگار
یک بار تیرآهن را از ارتفاع بلندی بطرف زمین پرتاب کنید.
صدای دهشتناکی بود.
صدای تیرباران بود
و بعد از مدت کوتاهی، صدای تیر خلاص
دوستان مذهبی، با تسبیح و رفقای چپ با شمارش اعداد، تعداد افراد تیرباران شده را می شمردند.
لحظه وحشتناکی بود.
از اتاق ما هم آن روز، دو نفر را با کلیه وسایل صدا کرده و برای اعدام برده بودند.
آن شب
چهل و سه نفر تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
به یاد می آورم که حاج داود رحمانی ( رئیس زندان قزلحصار ) که در روز ۱۹ ماه رمضان در سال ۱۳۶۳
وقتی با اوباش خود به بند یک واحد یک آمدند، من هم جزو افراد تنبیهی بودم.
من و تعدادی زیادی از رفقای هم بند مرا، با چشم بند، به بیرون از بند هدایت کردند و به محض خروج از بند در محاصره حاج داود و نگهبانان زندان، قرار گرفتیم و هر یک را بصورت جداگانه مورد پذیرایی تنبیهی قرار دادند. و در ادامه قرار شد که هفتاد و دو ساعت یعنی سه شبانه روز، بصورت ایستاده با چشم بند، در راهرو مشترک بین بندها باشیم و بصورت متناوب مورد ضرب و شتم هر یک از نگهبانان قرار بگیریم.

#من_هم_شکنجه_شدم
در سال ۱۳۶۳ من و تعداد بیشماری از زندانیان را در محل مسجد بند یک واحد یک با چشم بند مورد بازجویی قرار دادند همراه بازجویان دادستانی، دو نفر عنصر خودفروخته هم همراه بودند، یکی سیروس مرادی از اتحاد مبارزان کمونیست و فکر کنم از تحریریه علیه بیکاری و دیگری احمد شمس از سازمان پیکار بعنوان کمک بازجو همراه بازجویان دادستانی بودند.
در پایان بازجویی ها که همراه با تنبیه در زیر هشت بند هم بود، یادم می آید که احمد شمس به من میگفت :
تو نمیدانی که جمهوری اسلامی چقدر مهربان است.
یادم می آید که با تاکید صحبت خود را با این جمله تمام کرد، او گفت:
جمهوری اسلامی مظهر عطوفت است.
چند ماه بعد و قبل از اینکه جلاد رژیم، اسدالله لاجوردی از زندان برود.
رژیم، احمد شمس و تعدادی از عوامل خودفروخته را، اعدام کرد تا به خیال خام خود، شاهدی از جنایات خود باقی نگذارد.

#من_هم_شکنجه_شدم
در اتاق ما رفیقی بود به نام فرج الله سعیدی، وقتی در سال ۱۳۶۱، راه کارگر ضربه خورد، رفیق فرج ما هم لو رفت و بعد از یک ماه بازجویی وقتی از ۲۰۹ به بند برگشت در مورد دادگاه زنده یاد رفیق جانباخته ولی رودگریان تعریف کرد، که وقتی رئیس دادگاه از رفیق ولی می پرسد:
نظرت درباره مارکس، انگلس و لنین چیه؟
رفیق ولی پاسخ میدهد:
مارکس، انگلس و لنین، گلهای سر سبد گلستان بشریت هستند.
این جمله رفیق ولی، در آن جو بد زندان که رژیم سعی میکرد روحیه زندانیان را از بین ببرد، بطور بی نظیری در روحیه مقاومت زندانیان تاثیر به سزایی داشت.
رفیق فرج الله سعیدی، مسئول تدارکات سازمان راه کارگر در سال ۱۳۶۳ و رفیق ولی رودگریان، مسئول گیلان و مازندران سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۲، تیرباران شدند.

#من_هم_شکنجه_شدم
این نوشته ها، قطره ای از دریای خون است که این حکومت انجام داده است.
من و تعدادی مثل من جزو جان بدر بردگان از این #دریای_خون هستیم.
بهمین دلیل،
جنایات رژیم جمهوری اسلامی را
#نه_فراموش_میکنیم_و_نه_میبخشیم.

#نان_کار_آزادی
#اداره_شورایی
#نه_به_شکنجه
#من_هم_شکنجه_شدم

زندانی سیاسی دهه شصت

نان کار آزادی
https://t.me/joinchat/AAAAAEPkAIX_YOpyxrIvLQ