View in Telegram
نمیدونست کی انقدر زود گذشت ، کی از رستوران خارج شدن ، کی از اون بهشت خارج شد اصن چجوری تونست؟ تنها چیزی که میشنید صدای ضربان بالای قلبش بود ، فقط . و خب صدای جیمین که پشت سرش اسمش رو صدا میزد رو هم نمیشنید . جیمین هوف بلندی کشید و خودشو به پسر رسوند و جلوش وایساد و چند تا سیلی اروم به صورت پسر زد و با نگرانی پرسید :"جونگکوک...هیی!!...پسر...با توئم!!!..جئونننن!!!" جونگکوک از اون حال رویاییش درومد و به جیمین خیره شد و نفس عمیقش رو داد بیرون و دستش رو لای موهاش برد و بهم ریخت جیمین با ناباوری گفت :"واوو...پسر...تو زیادی عاشقی اصن اونو هم رد کردی دیوونشی!!..چی شد ؟؟ بدو بدو اینجوری نمیشه باید همه چیو با جزئیات کاملش تعریف کنی ..بدوو خیلی هیجان زده ام" جیمین دست پسر رو گرفت و با خودش کشید و جونگکوک هم با خنده به دنبالش افتاد . همینکه وارد خونه شدن جیمین کت خودش و با جونگکوک از تنش دراورد و روی رخت اویز اویزون کرد و دوباره دستشو گرفت و روی مبل نشوندش و خودش هم روی مبل رو به روییش نشست و با چشمای خندان منتظر بود که جونگکوک همه چیو براش تعریف کنه "منتظرم بگو جونگکوکی...پسره ی عاشق تمام" جونگکوک خنده ای کرد و گفت "وای هیونگ...آروم باش.. باشه همه چیو برات توضیح میدم فقط خونسرد باش"
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily