خداوند در وجود بندگانش نیازی قرار داده است... نیاز به محبت او!
دربارهی نوعی مقدس از دوست داشتن حرف میزنیم که در دل بندگان وجود دارد و چیزی این نیاز را برآورده نمیکند مگر سجده برای او، طواف خانهاش، ایستادن در محرابش، بیدار شدن برای او و بذل همه چیز...
زندگی با همهی نشانههایش مانند کسی است که آرام و درِ گوشی به تو میگوید: آنکه تو در جستجویش هستی بر روی عرش خود سخن تو را میشنود... {الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}
مردی «فاحشه» در خلوت قصد تعرض به زنی را داشت اما او خودداری کرد. مرد گفت: جز ستارگان کسی ما را نمیبیند. زن گفت: پس گردانندهی ستارگان چه؟
این دل نیازمندِ به خداوند است. دلی که او را مراقب خود میداند.
نیازِ دل به خداوند باید کاملا مانند ایستادن نمازگزار در برابر کعبه باشد!
قلب باید چنین باشد. که هرچند خواستههایش از همه سو او را در بر بگیرند اما روبرو فقط و فقط از آن الله باشد.
در سمتِ راست و چپ خود هر چه دوست داری بگذار، اما روبرویت چیزی نباشد جز رضایت الله، مراقبت الله و محبت او.
شیخ الاسلام ابن تیمیه در این باره سخنی نفیس دارد. وی میگوید:
«شاید مشکلی برای بنده پیش بیاید و او فقط برای طلب نیاز دست به دعا بردارد و در دعایش با سوال و زاری تلاش کند، و این اگرچه خودش عبادت و طاعت است اما قصد او در آغاز به دست آوردن خواستهاش ـ روزی و پیروزی و عافیت ـ است، ولی همین دعا و زاری دروازههایی از ایمان و معرفت و محبت الله و لذت بردن از ذکر و دعا به سویش میگشاید که اینها از چیزی که در آغاز خواسته باارزشتر است و این رحمت الله نسبت به بندگان اوست که آنها را از طریق نیازهای دنیوی به سمت اهداف با ارزش دینی هدایت میکند».
جهتنما
اما چرا باید منتظر مصیبتی باشیم تا ما را به سمت او بازگرداند؟ یا فاجعهای که ما را دوباره اهل مسجد کند؟
آیا همهی دادههای خداوند، این زندگی، سلامتی، ایمان و امنیت و خوشبختی اینقدر کم است که تنها با یک بلا به یادش بیفتیم؟ بلایی که اوهام ما را از سر بپراند!
جهتنمای زندگی را به سمت او بگیر و راه بیفت، اگر چه سینهخیز، حتی بر روی زانوان. خواهی رسید: {فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ} (به هر سو رو کنید آنجا روی الله است).
او صمد است. که دلهای بندگانش آرام نمیگیرد مگر هنگامی که کاسههای خالی خود را در برابر دروازهی مُلکش میگذارند...