🔹این روزها الشتر یک روشنی میخواهد🔸زمانی در
#الشتر زور دار بی زور بی.
پشت صندلی هر ماشینی یک قبضه #گرز پنهان شده بود. هر روز و هرشب در جایجای
#الشتر گرز کَشی بود. جنگ کُچِک بود. بِراق بِراق بود. بیعت بازی بود.
🔹چهارراه اصلی و میدان امام، میادین جنگ و
#نزاع_های_دسته_جمعی بود. وور وَر کُچِک بود.
🔸تا اینکه مردی به نام
#روشنی وارد الشتر شد.
روشنی
#قاضی مقتدری بود که به درگیری های هر روزه الشتر در دهه هفتاد پایان داد. و نَمَه آیم داخَه مِهَردی.
#جریمه و
#زندان نصیب گرز بدست ها و کُچِک شین ها میشد.
🔹چند سالی گذشت و
#الشتر رو به آرامش و تفاهم نهاد.
گرزها جمع شد و حُمالداری به سمت کسب #علم و #مدرک رفت. هرکس باسوادتر شأنش بیشتر. قرب و عزتش بیشتر.
نوم خدا کُرره فلونی دکتره.دِتَه فلونی وَخِیر دبیره.
🔸این روزها اما حال
#الشتر خوب نیست. چند سالیست،
سرریز فرهنگ #لات_بازی و #قلیون_کشی یکی از شهرستانهای اطراف، بصورت خزنده الشتر را درگیر کرده و به پرتگاهی خطرناک میبرد.
🔹مِل قویین کردن جای درس خواندن و تحصیل کردن را گرفته است. نمیگوییم الان هم جوان تحصیلکرده نداریم. داریم، اما لات گرز مِل بیشتر داریم. لاتهایی که عرضه تامین
#پول_جیبشان را هم ندارند و مانند زالو به پدر و مادرشان چسبیده اند.
🔸همه اینها را گفتیم، که بگوییم؛ در روزگاری دور هم دچار مشکل بودیم. اما با کار فرهنگی و قدرت
#دستگاه_قضا، آن دوران زشت و زننده را پشت سر نهادیم.
🔹حال از آقای
#آزادپور دادستان محترم الشتر و دستگاههای امنیتی و انتظامی میخواهیم، کمر همت را بسته و بساط الوات بازی و هفت تیرکشی این
اراذل را جمع کند.
چرا که هر روزی در برخورد با این
#اراذل کوتاهی شود، خسران بیشتری گریبان مردم این دیار را میگیرد.
[
Mirouzh | میروژ ]