.
🌷مسیح کردستان (زندگینامه شهید بروجردی)
#قسمت_ششم🔹پس از ورود به زندان
#اوین یکی از نیرو ها تندی رفت روی برج نگهبانیِ سر در ورودی. جوانی را که با یونیفرم رسمی
#سازمان_مجاهدین مستقر بود هُلَش داد سمت پله آهنی. چند نفر هم هجوم آوردند سمت ساختمان اصلی زندان.
🔹جوانی که به نظر میرسید مسئول آنجاست با قدمهای شمرده و اعتماد به نفس سینه به سینه بروجردی ایستاد و گفت: "فرمایش"
🔹بروجردی خندید. سعی کرد با
#ملاطفت پاسخش را بدهد. نگاهش در همان لحظه بهقدری تاثیرگذار بود که کمکم انگیزه آن جوان کم رنگ شد. حکم ماموریت را نشانش داد و خیلی آرام گفت: "بهتر است با حساب و کتاب
#انقلاب را دنبال کنیم."
🔹اوضاع آشفته اتاقها و مرکز بایگانی اسناد را نشانش داد و گفت: "این اسناد متعلق به انقلاب است نه گروهی
#خاص. شما رد پای بسیاری از ساواکیهایی را که مبارزان را در سلول های اِنفردای
#شکنجه میکردند از بین بردید. این شتاب زدگی شما(سازمان مجاهدین) کار دستتان میدهد. بهتر است این عکس ها و پوسترها را جمع کنید و نمایشگاهتان را جای دیگری بساط کنید."
🔹 #بروجردی بلافاصله یکی از پوسترهای آرم سازمان مجاهدین را پاره کرد و خیلی جدی گفت: "شما همه چیز را به بازی گرفتهاید. تا مجبور نشدیم با خشونت وارد عمل شویم زود اینجا را ترک کنید."
#داستان_ادامه_دارد...
🐜به کانال
#میروژ بپیوندید
@mirouzh