🇭 🇮 🇳 🇹 ...
+ این چیه که میخواستی بدی بهم
با لبخند جعبه رو برداشت و روبروی جیمین گرفت
- خودت بازش کن ببین
در جعبه رو باز کرد. یه نامه و دستبد برلیان خودش داخلش بود. با تعجب به جونگکوک نگاه کرد.
+ اا...ین دستبند منه؟ فکر کردم گمش کردم
- رو پله ها جا گذاشتیش سیندرلا
جونگکوک از پشت جیمین رو بغل کرد و سر روی شونه اش گذاشت، جیمین لبخندی زد و کاغذ کوچیک که به همراه دستبند بود رو باز کرد.
+ تو واجب ترین شرط وجود منی، که بودنت لازمه زندگی این آدمه، بمون و به من زندگی ببخش جیمینِ من شوکه شده بود، بغض کرد که صدای آروم جونگکوکو کنار گوشش شنید
- مرسی که زندگی من شدی
بوسه ای روی گردن جیمین گذاشت، جیمین لبخند زد و قطره اشکی از چشمش چکید.
❗این پست یه هینت از فیک بعدیه، دنبال اسمش هم نگرد که تا پست نشه نمیگم
🤭منتظر باشین
🤝┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈
𓄼 𔘓 𓄹⠀࣪.
#StoryHint 𓏲𓂃𓈒 ִֶָ ࣪
@Minkook_fiction