کانال شعر مریم جعفری آذرمانی

#کتاب_تریبون
Channel
Books
Art and Design
Education
Music
Persian
Logo of the Telegram channel کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
@Maryam_Jafari_AzarmaniPromote
1.11K
subscribers
693
photos
192
videos
252
links
آثار چاپ‌شده: هفده کتاب شعر و دو کتاب پژوهشی؛ دکترای زبان و ادبیات فارسی؛ لیسانس مترجمی زبان فرانسه؛ ارتباط با شاعر ⬇️ @maryamjafariazarmani
Audio
ریاضیات چه دشوار کرده دنیا را
بدونِ چُرتکه حل می‌کنم معما را

ستاره‌ای که به خورشید خیره شد می‌گفت:
خدا مهندس برق است؛ می‌کُشد ما را

صدای چاقِ یکی از پرنده‌ها ترکید
حروف خاطره‌اش رنگ زد دکل‌ها را

سوار پنجره بودم که صحنه را دیدم
که ماسه‌های سِمِج می‌خورند دریا را

به سمت کوه نرفتم، چرا که مغرور است
بعید نیست که ویران کند تماشا را

زباله‌دانیِ تاریخ را نشان ندهید
به شاعری که خودش کشف کرده فردا را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۳ آبان ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
شیطان که جلد دفترم بوده‌ست تا حالا
ویراستارِ باورم بوده‌ست تا حالا

رگ‌های چشمانم که زنجیرند می‌دانند
سنگین‌ترین زندان، سَرَم بوده‌ست تا حالا

حوّای گریان را خودم زاییده‌ام، هرچند
اصرار دارد مادرم بوده‌ست تا حالا

مردانِ تنها حرف در می‌آورند، امّا -
تنهایی‌ام هم‌بسترم بوده‌ست تا حالا

دستِ گریمُر لمس شد تا عاقبت فهمید
سرگرمِ روی دیگرم بوده‌ست تا حالا

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۲ شهریور ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
گرچه بر طبقِ برهانِ نظمش،
بیت‌ها را به ترتیب چیدم
بر خلافِ جهانِ مدوّر،
بر ورق مستطیلی کشیدم

گُل به قبرت ببارد! اگرچه...
برگ‌ها دستِ آخر سیاهند
احمدِ شاملو! رک بگویم:
خسته از شعرهای سپیدم

شعر، یکسر خودِ زندگی نیست
بلکه من در حواشیِّ شعرم
زندگی می‌کنم گاهی اوقات،
منزوی شاهد و من شهیدم

منتقد، پشت میزِ تریبون،
واژه‌های زبان‌بسته را خورد
هیچ شعری جلودارِ او نیست
از زبان بی‌زبان‌تر ندیدم

#مریم_جعفری_آذرمانی
۵ مرداد ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
کانال شعر مریم جعفری آذرمانی
لعنت آخر سانسور شده، مثل خیلی از شعرهای #کتاب_تریبون و بقیه‌ی کتاب‌هایم... بعدش هم که کاملا سانسور شدیم.... | @Maryam_Jafari_Azarmani |
فرشته‌ی دادگستری‌ها! چه سخت افتاده‌ای به زحمت!
که هر دو بشقابِ این ترازو، شکست از شدّتِ عدالت

فرشته! در خواب‌گاهِ دیوان، چه کار کردند جز تجاوز؟
فرشته! خم شو بگو پری‌ها چه بار دارند غیر حسرت؟

دعا دعا گریه‌های خود را گذاشتم پیش چشم خورشید
منم که با قطره‌های باران دخیل بستم به آسمانت

فرشته گفت: «آسمان ندارم، به تو چه مربوط کار و بارم!
اگر غزالی، تغزّلت کو؟ چه کار داری به کار دولت!»

تغزّلم را سکوت خورده، به حرمتِ عاشقانِ مرده -
تمام آوازهای خود را چپانده‌ام در گلوی خلوت

اگرچه هم دائم‌الوضویم نمانده جز کینه روبه‌رویم
همین‌که شب تا سحر بگویم: به بال‌های فرشته لعنت 

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ تیر ۹۰
#کتاب_تریبون

پی‌نوشت: کلمه‌ی آخر شعر یعنی لعنت مجوز انتشار نگرفت و در کتاب به صورت نقطه‌چین آمد.

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لعنت آخر سانسور شده، مثل خیلی از شعرهای #کتاب_تریبون و بقیه‌ی کتاب‌هایم...

بعدش هم که کاملا سانسور شدیم....

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
TaBeporsand...Azarmani
<unknown>
تا بپرسند و بگویم جَرَیان را
خنده چاقوست، که پر کرده دهان را

پس محال است که در فصلِ جراحت
ساده تقسیم کنی پاره‌ی نان را

رستم افسانه و تهمینه بهانه‌ست
چه کنم کشته‌ی سهرابِ جوان را؟

حیف از آرش که رسیده‌ست به جایی
که به آتش بکشد تیر و کمان را

پادشاهان که غلامانِ کنیزند
بی‌خود از دست ندادیم جهان را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱ شهریور ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Hagh.Azarmaani
<unknown>
حقّ خودش را ادا کرد، هم دوست هم دشمنِ من
از ضربه‌های محبّت، له شد تمام تنِ من

هرچند زیباپرستند، تابِ تجمّل ندارند
شادم از این‌که به هر چشم، زیبا نبوده زنِ من

حیرانم از مرگ‌ورزان، انکار من می‌کنند وُ
حاشا که چیزی بفهمند، از رنگ پیراهنِ من

هم زهر و هم پادزهرم، سرزنده از کشتنِ خود
افسوس دیگر محال است، از پا درآوردنِ من

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ آبان ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

  | @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
تا بپرسند و بگویم جَرَیان را
خنده چاقوست، که پر کرده دهان را

پس محال است که در فصلِ جراحت
ساده تقسیم کنی پاره‌ی نان را

رستم افسانه و تهمینه بهانه‌ست
چه کنم کشته‌ی سهرابِ جوان را؟

حیف از آرش که رسیده‌ست به جایی
که به آتش بکشد تیر و کمان را

پادشاهان که غلامانِ کنیزند
بی‌خود از دست ندادیم جهان را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱ شهریور ۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
خلیج‌دار که با پولش، حساب کرده صدف‌ها را
به ماه و ماهی و کشتی هم، گران فروخته دریا را

تمامِ دوره‌ي بیکاری، پدر تخصّصِ شیمی داشت
که هرچه خوانده به یادش نیست: کجا گذاشته فردا را

نه در مراسم استخراج، شیارِ نفت به نامم شد
نه عهده‌دارِ کسی هستم، که پاک می‌کند امضا را

چقدر نفت گران کردند، که دست و پای عروسک‌ها
به شکل خسته و مسمومش، بنا گذاشته دنیا را

خمیرهای خوشی هستیم، که هیچ وقت نفهمیدیم
تفنگ‌های پلاستیکی، نمی‌کُشند مگر ما را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
Audio
حقّ خودش را ادا کرد، هم دوست هم دشمنِ من
از ضربه‌های محبّت، له شد تمام تنِ من

هرچند زیباپرستند، تابِ تجمّل ندارند
شادم از این‌که به هر چشم، زیبا نبوده زنِ من

حیرانم از مرگ‌ورزان، انکار من می‌کنند وُ
حاشا که چیزی بفهمند، از رنگ پیراهنِ من

هم زهر و هم پادزهرم، سرزنده از کشتنِ خود
افسوس دیگر محال است، از پا درآوردنِ من

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲ آبان ۱۳۹۰
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
‏شاید تو هم خسته باشی،
اما نه اندازه‌ی من

چون گردنم را شکسته
تنهاییِ تازه‌ی من

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
تا بپرسند و بگویم جَرَیان را
خنده چاقوست، که پر کرده دهان را

پس محال است که در فصلِ جراحت
ساده تقسیم کنی پاره‌ی نان را

رستم افسانه و تهمینه بهانه‌ست
چه کنم کشته‌ی سهرابِ جوان را؟

حیف از آرش که رسیده‌ست به جایی
که به آتش بکشد تیر و کمان را

پادشاهان که غلامانِ کنیزند
بی‌خود از دست ندادیم جهان را

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱ شهریور ۹۰
#کتاب_تریبون

@Maryam_Jafari_Azarmani
نفرینِ تکراری قَدَر را وُ قضا را برد
تا دست‌ها را جا به جا کردم، دعا را برد

کورانِ عصیان بود و من چیزی نمی‌دیدم
روزی که شیطان روی دوشِ خود، خدا را برد

من جاودان بودم، اگر دم می‌زدم، اما
در نای قبرستان مگر می‌شد هوا را برد؟

نُت‌های در تأخیر و درهای زبان‌بسته
جیغِ مُصِرّ خرمگس، رنگِ صدا را برد

آوار! قارون زیر خطّ فقر جان کنده‌
دیوار! بهلول آمد و گنجینه‌ها را برد

ایمانِ من پنهان‌تر از رگ‌های قلبم بود
وقتی فرشته، جای مؤمن، آشنا را برد

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۲ آبان ۹۰
#کتاب_تریبون چاپ ۹۱
نشر فصل پنجم

بیت دوم مجوز نگرفت و در کتاب نیست.

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
‏شاید تو هم خسته باشی،
اما نه اندازه‌ی من

چون گردنم را شکسته
تنهاییِ تازه‌ی من

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تریبون چاپ ۹۱

@Maryam_Jafari_Azarmani
در پشت صحنه اتفاق افتاد،
فرصت نشد تا فیلم برداریم
جز گریه کردن راه‌کاری نیست،
حالا که چشمی بازتر داریم

بازیگرِ بی‌داستانی بود،
می‌خواست در نقشِ شبح، گاهی
از جِرمِ ظلمت رد شود، گفتیم:
«جز نور، رنگی هم مگر داریم؟»

هش دار! هر بازیگری این‌جا،
چشمش تفنگِ لیزری بوده
این نورپردازان خبر دارند،
ما یک قشون صاحب‌نظر داریم

اکرانِ اول یک شبح آمد،
پرده فقط برفک نشان می‌داد
مردی بلیط پاره‌اش را خورد،
دیوانگی‌ها پشت سر داریم

یک عالمه بازی درآورده،
تا بلکه تاریکت کند، ای ماه!
شب کیست تا تدوین‌گرت باشد؟
ما روی خورشیدش اثر داریم

مریم جعفری آذرمانی
۲۲ مهر ۹۰
#کتاب_تریبون
نشر فصل پنجم، چاپ ۹۱

@Maryam_Jafari_Azarmani
رییسِ محترمِ ارتباطِ شیشه و سنگ،
بگو که خسته نباشد از این دَلَنگ دَلَنگ

مُصدّعم نکند رقص‌تان به هم بخورد!
چه مانده جز کفِ دستی که می‌زنم به هَوَنگ؟

گچی بپاش به دیوارهای ضدّ شعار
که از خجالتِ‌شان سرخ می‌شوند قشنگ

چقدر سوخته باشد صدای ما، خوب است؟
چقدر گُل بچپانیم در گلوی تفنگ؟

«عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی»*
زغال پُر کن و تا آخرین بهار بجنگ!

#مریم_جعفری_آذرمانی
۱۸ تیر ۹۰
#کتاب_تریبون
انتشارات فصل پنجم

* مصرعی از #حافظ

@Maryam_Jafari_Azarmani
Forwarded from فروغ در زمان (پریا_ت)
همه‌ی کائنات می‌دانند، بهترین نعمتم همین نفس است
هرچه مرگ اعتبار می‌خواهد، عمر تکرار می‌کند که بس است

قفل‌ها را یکی یکی کَندم، محضِ آزادی و... ندانستم:
نه فقط بسته‌ی زمین هستم، که زمان هم برای من قفس است

گرچه شیطان قیافه‌اش نکره‌ست، دیدنش از ندیدنش بهتر
هرچه او را معرفی بکنم، باز هم آشنای هیچ‌کس است

من و او خنده‌دارِ هم بودیم، صبح تا شب به خنده‌ای راضی
ای خدا‍! مثل گریه‌ی حافظ، «شعر رندانه گفتنم هوس است»

گشتم و هیچ جای دنجی نیست، بیشتر هل نده! که می‌افتم
گالیله! گِرد نیست؛ باور کن! گوشه‌های زمین پر از مگس است

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تریبون


@forough_dar_zaman
درخت مُرد و کسی هم که در عزایش نیست
دهان باغچه‌ها را ببند! جایش نیست

سکوتِ خانه پر از پرده‌های «پاره شده»‌ست
به جز هوارِ جنون توی گوش‌هایش نیست

به دست‌های خودش تکیه کرده اَست انسان
که استجابتِ او از سرِ دعایش نیست

قطارِ مرگ! نگفتی که اسبِ خوشبختی
چگونه رد شد از این‌جا که ردّ پایش نیست

چطور قانعِ برهان علّیت باشم؟
قیامت است و کسی بنده‌ی خدایش نیست

چرا همیشه خدا جای حق نشسته فقط؟
مگر تمام زمین و زمان برایش نیست؟

مریم جعفری آذرمانی
۲۶ مهر ۹۰
#کتاب_تریبون چاپ ۹۱

@Maryam_Jafari_Azarmani
‏شاید تو هم خسته باشی،
اما نه اندازه‌ی من

چون گردنم را شکسته
تنهاییِ تازه‌ی من

#مریم_جعفری_آذرمانی
#کتاب_تریبون

| @Maryam_Jafari_Azarmani |
More