" غروبها " اوج تنهایی و دلتنڪَی امانم را میبرد، مثل پرستویی میمانم ڪه از پرواز جا مانده...! و در آسمان خیال.... به دنبال معشوقهاش میڪَردد، شاید در فصل ڪوچ پرستوها دیڪَر نه پرستویی باشد و نه بالی براے پرواز... از بس ڪه در آسمان خیالم چشم براه بازڪَشتت بودم...!!
اگر روزی #آلزایمر بگیرم شاید فراموش کنم چهر ه ات نگاهت حتی نامت را.... اما مطمئنم در گوشه ی آسایشگاهی در دور دست ترین نقطه ی شهر تنها با شنیدن یک آهنگ یک صدا ی آشنا ناخودآگاه باز بی قرار شوم و یادم آید روزگاری #عاشقانه کسی را دوست داشتم...👌❣
" غروبها " اوج تنهایی و دلتنڪَی امانم را میبرد، مثل پرستویی میمانم ڪه از پرواز جا مانده...! و در آسمان خیال.... به دنبال معشوقهاش میڪَردد، شاید در فصل ڪوچ پرستوها دیڪَر نه پرستویی باشد و نه بالی براے پرواز... از بس ڪه در آسمان خیالم چشم براه بازڪَشتت بودم...!!
یه دونه ے قلب من نمیدانی چقدر دوستت دارم هر روز بیشتر از دیروز نه اندازه اش را میدانی نه مدتش را نه جنس و رنگش را... فقط من میدانم و دلی ڪه تا ابد براے تو میتپد...