زن ها وقتی گریه می کنند تمام غم غصه هاشون رازیرآرایش غلیظ پنهان می کنند..! امامردها، غصه ها را پشت سیگار، بغض ها را کف خیابان وگریه های خود را باسکوتشان آرایش می کنند
امنیت نه بغل، نه دست، نه شانہ دارد ڪہ تڪیه ڪنم..! امنیت یڪ «تـــو» دارد ازجنس ماندن ڪه هرازگاهی دست هایش رامی گیرم، بغلش می ڪنم، و سر روے شانـہ هایش می گذارم....
زن ها وقتی گریه می کنند تمام غم غصه هاشون رازیرآرایش غلیظ پنهان می کنند..! امامردها، غصه ها را پشت سیگار، بغض ها را کف خیابان وگریه های خود را باسکوتشان آرایش می کنند
بگو..! از دوستت دارم هایت بگو..! از چشم های قرمز صدای گرفته ات بگو ؛ یا از بی قراری ها شب بی خوابی هایت ؛ بگو که فقط تو را دوست دارم..! بگو ولی دروغ نگو...!
بعضی رفتن ها فرقی بامُردن ندارد.! امروز آخرین باری که از کنارم رفتی؛ آنقدر گیج و سردرگُم بودم که نفهمیدم، آن گوشه قلبَت که روزی خانه من بود چه آرام نمازمیّت برایم می خواندی..!
امنیت نه بغل، نه دست، نه شانہ دارد ڪہ تڪیه ڪنم..! امنیت یڪ «تـــو» دارد ازجنس ماندن ڪه هرازگاهی دست هایش رامی گیرم، بغلش می ڪنم، و سر روے شانـہ هایش می گذارم....
بعضی رفتن ها فرقی بامُردن ندارد.! امروز آخرین باری که از کنارم رفتی؛ آنقدر گیج و سردرگُم بودم که نفهمیدم، آن گوشه قلبَت که روزی خانه من بود چه آرام نمازمیّت برایم می خواندی😔..!
بعضی رفتن ها فرقی بامُردن ندارد.! امروز آخرین باری که از کنارم رفتی؛ آنقدر گیج و سردرگُم بودم که نفهمیدم، آن گوشه قلبَت که روزی خانه من بود چه آرام نمازمیّت برایم می خواندی..!
بعضی رفتن ها فرقی بامُردن ندارد.! امروز آخرین باری که از کنارم رفتی؛ آنقدر گیج و سردرگُم بودم که نفهمیدم، آن گوشه قلبَت که روزی خانه من بود چه آرام نمازمیّت برایم می خواندی..!
اگر شبی زیر این آسمان در آغوشم به خواب بروے به ڪنایه از شب خواهم پرسید ڪه ماه در آغوش او زیباست یا ماهِ در آغوش من.