⋅⋆ کتاب مورد نظرت رو انتخاب کن تا کلماتش شروع به نوشتن ادامه زندگیت بکنن! 🏷 ꓹ
┈ جهت سفارش محصول ᎓
᭝ @LuneShopAd 𝆹𝅥
┈ اعتماد ᎓
᭝ @LuneEtemad 𝆹𝅥
┈ ارسال به سراسر کشور
┈ اینستاگراممون ᎓
instagram.com/luneshop.ir
یاد مردی افتادم که هفتهی پیش به پاهاش وزنه بسته بودن و زیر آب غرقش کرده بودن… تنها جرمش جمع کردن گنج بود… مجازات داشتن گنج هم همین بود، مرگ! باید قبل از اینکه دستشون بهم برسه فرار میکردم، اما چطوری؟ من که هیچ قایقی نداشتم…
اما درست همون شبی که با خودم فکر میکردم که به اندازه کافی سکه پس انداز کردم و وقتشه پیش سینت برگردم، فهمیدم بقیه دزدهای دریایی رازم رو فهمیدن، اونها مخفیگاهم رو پیدا کرده بودن و داشتن میومدن سراغم…
مادرم غواص بود و از شش سالگی من رو برای غواصی میبرد منم حالا زیر آبهای عمیقی که هیچکس دستش بهشون نمیرسه شنا میکنم و سنگهای قیمتی رو جمع میکنم و مخفیانه میفروشم
مدت طولانیایه دارم پول جمع میکنم تا بتونم از جزیره فرار کنم و برم پیش سینت و بهش نشون بدم تونستم زنده بمونم… بهش نشون بدم چقدر قدرت دارم…
این رو گفت و من، یک دختربچهی چهارده ساله رو تک و تنها وسط جزیرهای پر از دزدهای دریایی رها کرد و رفت!! و تنها حرفی که زد این بود که من برای این دنیا ساخته نشدم…
حالا چندین سال از اون شب گذشته… شبی که سرنوشت من برای همیشه تغییر کرد… شبی که فهمیدم باید تنهایی از پس همهی مشکلاتم بربیام… . @LuneShop
انقدر داخل لپمو گاز گرفتم تا جیغ نکشم که خون کل دهنم رو پر کرد سینت بالاخره نگام کرد… ولی یک نگاهِ سرد و بیروح… با یک جملهای که تا آخر عمرم یادم میمونه… بهم گفت: تو برای این دنیا ساخته نشدی فابل...