🕊🌸 بخند و دلی شاد کن 😃♦️ #اعتراف 😅اون روزا که نوجوان بودم می خواستم دل پسر خالم و به دست بیارم رفتم خونشون عینک آفتابی زده بودم اصلا نمیکندمش
هر چی بهم میگفتن عینکت اذیت نمی کنه میگفتم نه نور خونتون زیاده من راحتم
به سوی چراغ اگه دسته هاش اذیتم نمی کرد با همون عینک میخوابیدم
🤣چقدر تباه و جوگیر بودم
🤪خداروشکر ازدواجی صورت نگرفت و گرنه آب میشدم
😅♦️ #خاطره 🤣جاری خواهرم تو تولد پسرش داشت آذری میرقصید
💃دیگه داشت سنگ تموم میزاشت با تم تند که ی لحظه یکی از ممه هاش پرید بیرون بعد زود اونجارو ترک کرد
مام که پاره شده بودیم
😂😂😂♦️ #بیچاره 🤣امروز ناهار آبگوشت داشتیم
طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم، دعوامون شد!
مامان از تو آشپزخونه داد میزنه:
چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون
مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید؟
صد بار گفتم استخونا برا باباتونه
😐😂♻️ سفیر شادی باش و بفرست...🌻 @ZEEENDEGY🌴