من زمانی بزرگ شدم که دو شیفت کار کردم زمانی بزرگ شدم که دیگه از کسی پول نخواستم زمانی بزرگ شدم که کمک مالی پدر مادرم شدم زمانی بزرگ شدم که از سر کار اومدم و شام درست کردم برای همه زمانی بزرگ شدم مسئولیت هر کاریو قبول کردم زمانی بزرگ شدم که شدم تراپیست و گوش شنوا مادرم برای دردهایی که نباید میدونستم زمانی بزرگ شدم که تنهایی رفتم سرم زدم زمانی بزرگ شدم که حرف اربابرجوع خوردم زمانی بزرگ شدم که الویتم شد کار و قسط بزرگ شدن به پارتی رفتن و ۱۲ شب بیرون بودن و اینا نیست هر زمان این مسئولیت ها رو قبول کردید انتظار بقیه هم داشته باشید بزرگ بودن فقط خوشی نیست
وضعیت من و خاله ام اینجوریه که چون اتاقمون یکیه، کمدمون و وسایل ارایشمون هم یکیه. تازه لپ تاپ و کیف و کفشمونم یکیه. و حقیقتا عاشق این وضعیتم. اصلا بودن خاله ام تو زندگیم >>>>>>>