🔴از نامههای صادق هدایت به حسن شهیدنورایی:
« از سکوت [حزب] توده تعجب میکنم. نهضت آذربایجان به هر جور و با هر قوه و به دست هر کس درست شده باشد اقلا نهضت پیشرو است و اصلاحاتی که در آن جا کردهاند به درد باقی ملت میخورد.»
«از موضوع آذربایجان پرسیده بودید. گمان میکنم دو عامل دارد: یکی سیاست بینالمللی و دیگری سیاست داخلی که مربوط به ایران میشود. ابتدای این جنبش با تحریک غرور ملی (ترک) و تا حدی ضدفارس شروع شد ولی در اساس منظور اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را داشت و ضمناً با سیاست خارجی مصر و اندونزی و یونان مربوط میشد اما بعد از تغییر کابینه [ابراهیم حکیمی] همین که خواستند از در مسالمتآمیز با آنها درآیند صورت دیگری به خود گرفت؛ یعنی جنبش آذربایجان یک جنبش ایرانی و ملی معرفی شد که در حقیقت به نفع تمام ایران تمام میشد. در اینجا با منافع جنوب تماس پیدا میکرد. در موقعی که پیشهوری نه به عنوان نخستین رئیس جمهور بلکه فقط به نمایندگی آذربایجان با عدهای از قبیل جهانشاهلو و ابراهیمی و غیره به تهران برای مذاکرات آمدند، گویا سر دو موضوع مهم مذاکرات عقیم ماند: تقسیم اراضی و به هم زدن قشون داخلی آذربایجان که به علت دسیسۀ جنوبی ها و مخالفت شاه به جایی نرسید. در همان موقع مذاکره، به دستور شاه، ارتش شاهنشاهی به کردستان حمله کرد. از طرف دیگر آقای [حسین] علاء، نوکر شاه برای وطنش به چسناله افتاد و بعد هم تحریکات دیگر. ولی مطلبی که مسلم است دولت شوروی با داشتن آن منابع و با آن جنگی که کرد، نمیآید خودش را بدنام بکند که آذربایجان ما را بخورد. از طرف دیگر بعد از جنگ اگر قرار است این جا تغییر پیدا بشود، موضوع آذربایجان وسیلۀ بسیار موثری است و اگر اصلاحاتی که در آنجا شده در تمام ایران بشود، به نفع این ملت خواهد بود. هنوز موضوع کشمکش به نتیجۀ قطعی نرسیده است.»