من نمیخواهم در میانهی سرکوب گسترده و در حالی که هر روز یک خانوادهی دادخواه زیر لگد سرکوب است، زندانیان سیاسی در قزلحصار را در شرایط شکنجهآمیز مداوم جابهجا میکنند و شریفترین معلمان این سرزمین در حال اخراجند، موضوع یک جلسه دفاع را طولانی کنم، اما با پروندهسازیها و دروغپردازیهای سنگین نمیگذارندم. در اینجا شاهدید که ۵۵ استاد دانشکدهی علوم اجتماعی طی بیانیهای اتهاماتی را بر من بار کردهاند که خودشان میدانند بهلحاظ امنیتی تا چه حد سنگین است.
در بین این اسامی نام استاد راهنما و داور من در جلسهی دفاع به چشم میخورد. صوت کامل صحبتهای این دو استاد در جلسهی دفاع را در کانال تلگرام گذاشتهام. از هر کسی که این بیانیه امنیتی را میبیند تقاضا میکنم صحبتهای دو استاد در جلسهی دفاع که نامشان پای این بیانیه هست را بشنوید؛ نه برای آنکه بدانید چه سطحی از دروغ و پروندهسازی علیهم در جریان است، برای این که یک بار دیگر به عینیت درک شود «استقلال آکادمی» تا کجا و به چه بهایی اهمیت دارد.
جالب است همین استادی که امضایش پای این بیانیه است که از «تجزیهطلبی» من حرف زده، در جلسهی دفاع خطاب به من در خصوص پایاننامهام گفته «آن وحدتی که شما مدنظرت است» (آن بخش از صحبتش را همینجا گذاشتهام). بالاخره من در این پایاننامه طبق گفتهی استاد راهنما در جلسهی دفاع در پی وحدت بودهام یا چنانکه اینجا اتهام میخورم در پی تجزیه؟! :) مساله اساسا این نیست، بهقول پیشهوری «دعوا بر سر لحاف ملاست» و انحصار سیاسی-اقتصادیای که حتی طاقت ندارد در چارچوب آکادمیک بررسی و نقد شود.
من نمیدانم این بیانیه واقعا از کجا آب میخورد اما به گمانم حتی نوشتار این بیانیه به گونهای است که نمیتواند از دل یک جمع دانشگاهی بیرون آمده باشد. پرسش من اما این است که حتی اگر تحت فشار چنین چیزی را امضا کردهاید، دقیقا چه زمانی میخواستید از استقلال و شرافت نهاد دانشگاه و علم و از همه مهمتر خودتان دفاع کنید؟
نمیدانم چه بشود اما شما به این فکر کردهاید که تا چند روز دیگر قرار است در چشم دانشجویانتان نگاه کنید؟