#داستاݧ_شبانہ ❤️عاشقانه_دو_مدافع
❤️#قسمت_بیست_نهمبہ اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم دلم یجورے میشد....
لبخندے زدم،لپام قرمز شده بود سرمو انداختم پاییـݧ.
-راستش خانم محمدے فکر میکردم وقتے متوجہ بشید اوݧ نامہ رو خوندم از دستم ناراحت و عصبانے بشید
راست میگفت .
طبیعتا باید ناراحت میشدم .
اما نہ تنها ناراحت نشدم تازه یجورایے خیالمم راحت شد انگار یہ بار سنگینے ک از رو،دوشم برداشتـݧ
سجادے بہ لیواݧ اشاره کرد و گفت چرا میل نمیکنید ؟؟؟نکنہ دوست ندارید؟؟؟ چیز دیگہ اے میل دارید براتوݧ بگیرم؟؟؟
ݧ ،ݧ همیـݧ خوبہ الاݧ میخورم شما بفرمایید میل کنید
باشہ ،چشم
سجادے مشغول خوردݧ آب هویج بود
مات و مبهوت بهش نگاه میکردم
کے فکرش و میکرد یہ روز منو سجادے روبروے هم بشینیم و باهم آب هویج بخوریم؟؟؟درباره ے ازدواج حرف بزنیم؟؟؟
سجادیہ اخمو و خشـݧ و ترسناک ،جلوےدمـݧ انقدر آروم و مهربوݧ بود.
-بهش خیره شده بودم غرق تو افکار خودم بودم
کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده صدام میکنہ
خانم محمدی؟؟؟؟
بہ خودم اومدم
هاااا؟؟؟چییییی؟؟؟بلہ؟؟
یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد
انگار همو تازه دیده بودیم
چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم
چہ چشمایے داشت...
چشماے مشکے با مژه هاے بلند،با تہ ریشی کہ چهرشو جذاب تر کرده بود
چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام نگاه نمیکرد
سجادے بہ چے خیره شده بود؟؟؟
فقط خودش میدونست
-احساس کردم دوسش دارم ،بہ ایـݧ زودی.
با صداے آقایے یہ خودموݧ اومدیم
آقا؟؟؟؟چیز دیگہ اے میل ندارید؟؟؟
از خجالت سرمونو انداختم پاییـݧ.
لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـݧ دهـݧ باز کنہ مـݧ برم توش
سجادے هم دست کمے از مـݧ نداشت
مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید ؟؟
سجادے اخمے کردو گفت نخیر آقا بفرمایید.
هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـݧ بود مشغول خوردݧ آب هویج شدیم
گوشیم زنگ خورد
مریم بود .ینے چیکار داشت ؟؟
جواب دادم :
-الو سلام
-سلااااااام عروس خانم بے معرفت چہ خبر ????
اقا داماد خوبـݧ???
کجاے بحثید??
تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ ????
واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہ ے کارات هول هولکیہ....
ماشااالا نفس کم نمیورد .
جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم
یہ لبخند نمایشے زدم و گفتم :
مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعلا...
إ اسماء وایسا قطع نکن اس.....
گوشے و قطع کردم
انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید
از خندش خندم گرفت
.
.
.
سوار ماشیـݧ شدیم .مونده بودیم کجا باید بریم
سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت :
خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم؟؟؟
بہ نظریم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم
باشہ چشم ....
@khanoOomaneha @khanevade_shaad