🔹۳ نگاه به زندگی و میراث استاد حکیمی🔷در رثای مکتب تفکیک!✍️سید محمد دیباجی
متاسفانه
مکتب تفکیک صرفا یک تفکر و اندیشه دینی نیست بلکه یک جریان ضد عرفان تصوف و فلسفه است که بر اقتدار و استیلای ظاهر گرایی، بدون پشتوانه حکمی و عرفانی تاثیر منفی بر جامعه ایران گذاشته است.
اگر چه بر اهمیت و ارزشهای
مکتب وحی ایمان داریم ولیکن به قول ملاصدرا اگر کسی با تاکید بر قرآن و وحی،با عقل مخالفت کند همانند کسی است که بگوید با وجود نور خورشید چه نیازی به چشم و بینایی داریم.
حتی جریان ضد فلسفی و عرفانی
مکتب تفکیکی مشهد در همان آوايل انقلاب با فشار حداکثری و نامه نگاریهای متعدد آیتاله خمینی را از ادامه تفسیر سوره حمد(که بر پایه عرفان ابن عربی و اندیشه های حکمی بود) منصرف نمود و مجبور ساخت تا تفسیر اشعار مولانا دکتر سروش را که از صدا و سیما پخش می شد،متوقف سازد و در نتیجه فرهنگ و معرفت اسلامی دجار قشریت و محدودیت گردید که تاکنون نیز ادامه دارد.
نکته جالب آنکه خلا اندیشه ورزی عقلانی و فلسفی استاد حکیمی در همان رویکرد و تمایل ایشان به مارکسیست و اقتصاد سوسیالیستی مشخص می گردد که تصور می کرد با همان سنت احکام و احادیث و بدون پشتوانه فلسفی می توان جامعه را مدیریت کرد و عدالت اجتماعی و اقتصاد اسلامی را پیاده نمود و دقیقا این همان راهی بود که شریعتی نیز با تاریخ اسلام و شیعی بدون پشتوانه فلسفی می خواست تحقق بخشد و شاید به همین دلیل بود که استاد مطهری که در هر دو بستر فلسفه اسلامی و مدرن اندیشه ورزی و تعقل نموده بود راهی متمایز و جدا از آنها رفت و بیشتر به نهضت آزادی و مهندس بازرگان تمایل داشت و کتاب اقتصاد اسلامی استاد مطهری بیشتر به اقتصاد لیبرال و آزاد و توجه به اصل سرمایه داشت و بر اساس آیات قرآن و احادیث مساوات و عدالت اجتماعی را در کنار آزادی و مالکیت خصوصی ارزشمند تلقی می نمود.
متاسفانه استاد حکیمی و اصحاب
مکتب تفکیک اگرچه در صف منتقدان و معترضان حاکمیت هستند ولیکن از سویی در تله مارکسیست و دام اسلام مارکسیستی افتادهاند که اولین قربانی این دیدگاه خود عدالت و مردم فقیری هستند که آنها ادعای حمایت از آنها را دارند و برای آن گریبان چاک مینمایند.
◼️ تحسین و تجلیل سید محمد خاتمی از استاد ماتم از دست دادن بزرگی ما را سوگوار کرده است که مظهر ایمانِ پاک، دانایی، روشنبینی، پارسایی و خیراندیشی و خیرخواهی برای انسان بود. عالم فرزانهای که بر شاهبیت دعوت پیامبران خداوند، «عدالت» پا میفشرد و با تأسی به مولای بزرگوارش، امام علی علیهالسلام هیچگاه حقیقت ناب را فدای مصلحت نکرد و زیبایی حقبینی و حقگویی را به زشتیِ خوشآمدگویی و تملقِ این و آن نفروخت. او سادهترین و بیآلایشترین شیوهٔ زندگی را برگزید تا در عمل نیز ثابت کند که دینی که به زندگی (نه تنها زندگی جاودان) بلکه زندگی پاک و عزتمندانه برای همه انسانها در این دنیا نیاندیشد دین نیست و زندگی نیز بی سرسپردگی و دلدادگی عاشقانه و عالمانه به آفرینندهٔ زندگی که حق و عدل و حکمت مطلق است زندگی نیست. و مگر پرآوازهترین اثرِ پرمحتوای او «الحیاة» نیست؟
او از تحجر و واپسگرایی و ظاهرزدگی به نام دین، همان اندازه بیزار بود که از دنیازدگی، التقاط و دینستیزی.
به یاد استاد حکیمی#احمد_زیدآبادی"....روزی او را در محل روزنامۀ اطلاعات دیدم و فوراً با او وارد بحث شدم. حکیمی که موهای سر و صورتش بلند و به سپیدی برف بود، با تواضع به پرسشهای چالش برانگیزم پاسخ داد. از او در مورد باورش به "ولایت فقیه" پرسیدم. نوعی معذوریت در چهرهاش نمایان شد؛ با این حال، آشکار بود که نمیخواهد پرسشی را بیپاسخ بگذارد. پاسخش در این باره، معطوف به نبود تئوری دیگری در دورۀ غیبت برای اهل تشیع بود.
از او پرسیدم آیا دکتر شریعتی واقعاً به او وصیت کرده است که آثارش را بر اساس متون اصلی دین، مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد؟ پاسخ مثبت او مرا قانع نکرد و باز پرسیدم؛ چرا آدمی در سن حدود چهل سالگی باید وصیت کند؟ مگر او از مرگ قریبالوقوع خود آگاه بود؟ حکیمی توضیح داد که شریعتی در سالهای آخرِ عمر خود در نوعی ترس و هراس از قتلِ ناگهانی خود به سر میبرده و از همین رو، مرتب به اطرافیان وصیت میکرده است.
بقیۀ گفتگو به گلههای تلخ حکیمی از ناشر کتابهایش گذشت. از صحبتهای او پی بردم که به صورتِ مجرد در زیرزمینی اجارهای زندگی میکند..."
(به نقل از بهار زندگی در زمستان تهران جلد دوم خاطرات نگارنده)
#محمدرضا_حکیمی #مکتب_تفکیک@khabarha_nazarha