🔷مصباح يزدى، کپی برابر اصل «شیخ فضلالله نوری»!
✍️احمد پورنجاتى
شنیده ام آقای
مصباح یزدی به پایان رسیده است. نمی دانم دقیق است یا نه. مرگ، البته تنها رخداد منصفانه و عادلانه ایست که دیر یا زود نصیب همه می شود.
اما نخستین خاطره ام از این فقید (البته اگر فقید شده باشد) به سال های دهه ی چهل برمی گردد که طلبه ای بود از شاگردان درس های فلسفه ی روانشاد، آقای طباطبایی. دوران نوجوانی من بود و گشت و گذار کنجکاوانه در برهوت پرسش های فلسفی و سیاسی و هرچه از این دست. همه جوره اش را می خواندم و می شنیدم. آخوندی و روشنفکری. مذهبی و مارکسیستی.
مصباح در برخی محفل های جوانانه، با واژگان برهان و فلسفه سخن می گفت. البته فلسفه ای به نام، اسلامی به مشرب، ارسطویی و منطق مجادله متافیزیکی ...
سیگار کشیدنش در محفل نوجوانانه و غلط اندازی فیلسوفانه و به ظاهر برهانی، نخستین کلیشه ی ماندگار از شخصیت او را در ذهن و ضمیرم نقش زد.
اما آخرین خاطره شخصی ام از او به دوره ی ششم مجلس مربوط است. زمانی که من به عنوان نماینده ی مردم تهران در دفاع از لایحه ی : «الحاق جمهوری اسلامی به کنوانسیون منع هرگونه تبعیض علیه زنان» سخنرانی کردم و در پایان به لحن مطایبه خطاب به مخالفان آن که مغایر اسلام می دانستندش، گفتم: به این لایحه رای بدهید تا در نامه ی اعمال تان حسنه و ثوابی بنویسند.
آن لایحه با رای اکثریت اصلاح طلب مجلس ششم، رای آورد. گرچه شورای نگهبان آن را رد کرد و به تاریکستان حصر بسیاری از طرح های اصلاحی آن مجلس، پیوست. اما آقای
مصباح در یک سخنرانی خشم آلود وااسلاما، با اشاره به دفاع من از آن لایحه، چیزی به این مضمون گفت: کار به جایی رسیده که در مجلس شورای اسلامی، یک نماینده در دفاع از یک طرح غیر اسلامی به بقیه می گوید رای موافق بدهید تا به عنوان حسنه و عمل ثواب ثبت شود.
برداشت من از شخصیت و نقش اندیشه و کنش سیاسی انحصارطلبانه ی صنفی و گرایش متصلب فکری ظاهرگرای دینی و آخرالزمانی آقای
مصباح ، چهره ای کپی برابر اصل «شیخ فضل الله نوری» در نهضت مشروطه است. نه فقط پس از انقلاب ۵۷ و به ویژه در سی سال اخیر بلکه از دوران حضور در مدرسه ی حقانی و موسسه ی در راه حق، سال ها پیش از انقلاب!
آقای
مصباح، نماد واقعی یک رژیم «تئوکراتیک تمام عیار» بود. خدایگان و بنده!
افسوس که راهش ادامه دارد.
#مصباح_يزدى@khabarha_nazarha