👈 #تغییر_به_وقت_حرم#شهید_حجةالاسلام_محمد_رضایی✍ وارد خانه که میشویم، مثل خانه همهی
#مدافعان_حرم، قاب عکس شهید خانه را زینت داده است. مادر به همراه علی و مهدی و خواهرشان میزبان ما هستند.
#مادر از محمد میگوید. محمدی که متولد ۶۴ است. شهید قصه ما
#شور_هیجان نوجوانی را داشته. برادر میگوید محمد حوزوی بود، اما تا قبل از آن، ۱۸۰ درجه تفاوت داشت.
ده سال از خانواده دور شده، در ایران مشغول تحصیل میشود و خانواده به هرات میروند. زندگی علمیاش در حالت رسمی، به فوق لیسانس فلسفه و کلام ختم میشود؛ اما این همه قصه نبود. او از آنهایی بود که شدیدا پیگیر مشکلات افغانستان بود. طوریکه در
#انجمن_وفاق_اسلامی کار میکرد. بعد از ماجرای سوریه،
#آرزوی_اجتهادش را به همراه سایر آرزوها کنار گذاشت و راهی سوریه شد.
✍ در چهاربار اعزام، برای بار آخر، ۱۰ شهریور ۹۳ طعم شهادت را چشید و آسمانی شد. اما تا قبل از آن در لشکر فاطمیون، مسئول فرهنگی بود. وقتی از او میپرسیدند که چه میکنی، میگفت کار فرهنگی! اما کسی نمیدانست که کار فرهنگی او،
#عمل_جهاد در نبرد رو در رو با
#داعش است. «وقتی دیگران را به پیکار با داعش میخوانی، باید خودت الگوی عملی باشی.» این ها عقیده محمد بود که او را آرام نمیگذاشت تا فقط حرف فرهنگی و یا فعالیت فرهنگی پشت جبهه بزند.
✍ در آخرین تماسش با تمام خانواده صحبت کرده بود و حال دیگری داشت. این گفتههای برادر شهید است. عید فطر آخرین تماسش بود... بعد از آن در منطقه،
#عملیات_شهادتش فرا میرسد. منطقهای که از سه زاویه در
تیررس تکتیراندازهای داعش است. پس موقعیت خوبی است که تلهگذاری انجام شود.
#رزمندگان_فاطمیون در منطقه تجمع میکنند و باران آتش داعش آغاز میشود. صدای تیر، صدای کمک را سخت میکند. پشت بیسیم تقاضای کمک میکنند اما هر که میرود، خودش هم گرفتار میشود.
#محمد که صدای «هل من ناصر» همرزمانش را میشنود، بی درنگ به خط میزند. هر چه میگویند، گویا دیگر جز ندای درونش چیزی نمیشنود. خودش را به بچهها میرساند. با
#سه_تیر_اول زمینگیر میشود. این پایان ماجرا نیست. او و همه دوستانش تا چند ساعت بعد این تیرها زنده هستند اما در
#تیررس_دشمن!
✍ تکفیریها برای اینکه کسی زنده نماند و کسی نتواند پیکر بازماندگان را برگرداند، باران آتش را بیشتر میکنند و...
#صد_تیر سهم محمد میشود... همانطور که آرزو داشت «حاضرم بدنم تیرباران شود اما به حرم حضرت زینب (س) آسیبی نرسد.» بین ۲ تا ۲۰ روز طول کشید تا پیکر شهدا را از آن منطقه برگردانند.
#شهید_حسین_براتی به همراه
#ابوحامد نقشه بازگشتشان را فراهم می کنند تا سینهخیز،
#سینهخیز_های_شهید را برگرداند. بعد ازین که داعشی ها ازین ماجرا بو میبرند، باز رگبار میگیرند و فقط یک پیکر شهید روزی شهید براتی میشود. مجبور میشوند برای برگرداندن پیکر شهدا، تونل حفر کنند و سرانجام تمامشان را برگرداندند.
✍ حالا مادری با صلابت مانده که به قول خودش: حضرت زینب صبر عجیبی به من داد بطوریکه در معراج شهدا با او آرام صحبت میکردم آن هم بعد از
#ده_سال که او را میدیدم.
#مادر میگوید شبها احساس میکنم محمد کنارم است. حالا این خانواده با صلابت از حریم اهل بیت دفاع میکنند تا راه محمد ادامه پیدا کند.
#برادران#چهارشنبههای_شهدایی#شهید_مدافع_حرم_محمد_رضایی#کانون_خادمین_گمنام_شهدا🆔 @KhGShohada_ir