اختلاف
عقل و عشق در خیابانهای مشهد!
در
#مشهد چه اتفاقی افتاده است؟ هیاتیها میگویند شهرداری بنرها و پرچمهای عزاداریمان را جمع کرده است و شورای شهر و شهرداری میگوید ما هم سیاه پوش عزای اهلبیتیم و قصدمان فقط ساماندهی چهرهی شهر بوده است و محلهایی خاص پیش بینی شده است برای نصب پارچهنوشتهها!
هر دو راست میگویند ولی پس ریشه اختلاف کجاست؟
ریشه در نوع نگاه به دستگاه
#امام_حسین(ع) است. در دستگاه حسینی هر کس حتی به اندازه پرکاهی اشکی بریزد و میلیمتری قدمی بردارد صاحب اجر است.
لذا هر کسی به گونهای اظهار ارادت میکند. در اربعین یکی غذا طبخ میکند یکی زائر خسته را مشت و مال میدهد و یکی بادبزن در دست، زائر را خنک میکند. مگر میشود ابلاغ کرد که همه یک شکل کار بکنند؟
در همین مشهد و حاشیهاش بعضی از
#مستضعفین ایستگاه صلواتی با چادرهای مشکی قدیمی و پاره پاره میزنند که لیوان آبی دست عزادار بدهند و نامشان را در دفتر عشاق ثبت کنند!
میشود گفت ایستگاه شما شیک و باکلاس نیست و چهره شهر را خراب میکند؟
اصلا
#عاشق را چگونه میتوان در زنجیر
عقل درآورد؟ مگر نه این است که عشق تمام محاسبات
عقل را به هم میریزد؟
آنچه در مشهد اتفاق افتاده است نگاه مدیرانی است که فکرشان در هوای مدرنیته ساخته شده است. در عین حالی که حسین(ع) را دوست دارند؛ ولی میخواهند همهی هیاتها را هم به زنجیر
#عقلانیت_مدرنیته ی خود یک شکل کنند!
همین نگاه است که گاه مجلس سنتی عزاداری را خلاصه میکند در یک جلسه آمفی تئاتری همراه با نوای محزون نی و خواندن چند دکلمه و شعر سپید!
حقیقت این است
#عقل_مادیگرا هنوز هم بعد ۱۴۰۰ سال، دچار این شبهه است که اگر حسین(ع) با یزید بیعت میکرد، عاشورایی اتفاق نمیافتاد؛ روشنفکرهایشان که پا را فراتر هم میگذارند و شماتت نیز میکنند!
کاری که بزرگان مدینه و مکه در ۱۴۰۰ سال پیش کردند!
🚨 به
@Jebheye_Enghelab بپیوندید.