💠 حکمت های نهج البلاغه 💠▪️ نکوهش بخل ، ترس و فقر
▪️ « الْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ [حَاجَتِهِ] حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ »
« بخل، ننگ است و ترس، نقص است و تنگدستى، زبان زيرك را از بيان حجتش بر بندد و بينوا در شهر خود غريب است. »
🟡 شرح
حکمت :
چند نقطه ضعف اخلاقی _ اجتماعی و آثار سوء هر یک
🔺 بخل
بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هرچند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد.
🔹بخل و نفرت مردم
بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند .
🔹بخل و سنگدلی
بخل سبب سنگدلى است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى شنود و در عین حال به آنها کمکى نمى کند.
🔹 بخل و احتکار
بخل سبب مى شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند.
🔹بخل و رابطه با خانواده
افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى گیرند به اندازه اى که مرگ او را آرزو مى کنند و این عار و ننگ دیگرى است.
🔹 بخل و دلبستگی
های غیرمنطقی
افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند.
🔺 ترس
افراد ترسو هرگز نمى توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده; نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قله هاى کمال رسیده است.
🔺 فقر
افراد فقیر در خود احساس حقارت مى کنند و هر اندازه باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى مانند و از سوى دیگر چون مى دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند.
در دنیاى امروز نیز در مقایسه اى عظیم این حقیقت به چشم مى خورد که دولت هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى کنند در حالى که دولت هاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند.
آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى افزاید:«بینوا در شهر خود غریب است.
زیرا غریب کسى است که دوست و آشنایى ندارد و احساس تنهایى مى کند و مى دانیم دنیاپرستان از افراد فقیر و تنگدست فاصله مى گیرند و آنها را در شهر خود غریب مى گذارند و به عکس ثروتمندان حتى در بلاد دوردست از وطنشان غریب نیستند.
بعضى میان فقیر و مُقِلّ این فرق را گذاشتند که فقیر به کسى مى گویند که در عین فقر، فقر خویش را نیز اظهار مى کند و مقل کسى است که فقیر است و خویشتن دار.
◾️حکمت ۳
#حکمت_های_نهج_البلاغه#اخلاقی_اجتماعی#جامعه_اسلامی_دانشجویان_دانشگاه_علوم_پزشکی_بیرجند #واحد_آموزش@jad_bums