🔴 #مطالعه_کتاب: رنج یا تسکین
✍ #سردار_فتوحی(دکتری جامعه شناسی)
با وجود اینکه میزان
مطالعه در ایران بسیار پایین است ولی غالب ایرانیها خود را عاشق کتاب نشان میدهند و حساسیت به کتاب هایش را نوعی افتخار تلقی میکنند. گویی اگر چه همواره تلقی منفی نسبت به تعصب وجود دارد ولی تعصب به کتاب افتخارآفرین است. گویی اگر متعصب به کتاب و کتابخانه شخصی نباشید از دین و مسلک مردم خارج شده اید و برای مردم، حکم مرتد می یابید(همچون هجمه به خدادداد عزیزی)
✅ سه مواجهه با کتاب:
۱
_مواجهه ی ذاتگرایانه به کتاب:
در این رویکرد فرد عاشق کتاب میشود چون کتاب مملو از تفکر و دانش است، لذا چون دانش ذاتاً ملطوب است افراد باید سراغ کتاب بروند. این رویکرد ذات انگاری تلقی میشود که کتاب ما را به حقیقتی رهسپار می کند که با ارزش، زیبا و مطلوب است. از زمان افلاطون تا به امروز، این تلقی از حقیقت به وجود آمد که حقیقت در عالم ایده است عالمی که جادوانه، مطلق، زیبا و بی نقص است. در چنین رویکردی حقیقت مقدس میشود و کتاب نیز از این جهت که به حقیقت میپردازد آسمانی و مقدس میشود. امروزه در جامعه ما کتاب تقدیس میشود و جنبه زیبایی شناختی در خانه های ما پیدا می کند. این نگرش را باید در ناخودآگاهی تاریخی ما دید که اولین مواجهه ما با کتاب، با کتاب مقدس(قران و تفاسیر قرانی و احادیث) بوده است. کتابی که سخن خدا و پیامبران است و تاکنون کتاب و محتوای آن جنبه حقیقت و تقدس یافته است، باید با آن آرام و قرار گرفت، از این طریق کتاب در مراسم ها جنبۀ قداست می یابد( مراسم عقد، سر سفره هفت سین و شب یلدا و ... ). کتاب در این اپیستمه به حقیقتی می پردازد که در عالم دیگر است و در این حقیقت، جهان ما(عالم محسوس افلاطونی) گم شده است...
۲
_ کتاب به مثابه آرامبخشگروهی کتاب را پناهگاه امنی تلقی میکنند که از مسائل و مشکلات بگریزند، برای لذت میخوانند. آنان در خلوت به سراغ کتاب میروند و یا کتاب را به رختخواب میبرند تا راحتتر بخوابند. رنه دکارت(1398) در کتاب «تأملات»، در تأمل اول مینویسد «اکنون که به فراغت و آرامش رسیدم میخواهم کتاب را بنویسم». در این رویکرد گویی فرد(خواننده یا نویسنده) هیچ دغدغه ای ندارد و کتاب هم ابزار لذت بخشی و تسکین دهنده است. همچون مونتسکیو(1343) که میگفت «من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت
مطالعه برابری کند، نیست».
کتاب از این منظر، همچون قرص مسکن است که باید مصرف کرد تا راحتتر خوابید و آرام گرفت و از دغدغهها و مسائل پیرامون(اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فردی و ...) دور شوید. خواننده کلبی مسلک است، کتاب می خواند تا کمکی نکند، اقدامی صورت ندهد و از بار مسئولیت شانه خالی کند. مثلاً خانم خانه داری که تاکنون کتابی را
مطالعه نکرده است و مشغول آشپزی نه چندان خوب برای خانواده اش میشد ناگهان کتابهای آشپزی می خرد و مشغول
مطالعه کتاب آشپزی می شود وی، دیگر آشپزی نمی کند بلکه کتاب آشپزی را
مطالعه می کند و هر زمان اعضای خانواده به وی اعتراض می کنند که غذا آماده نیست تأکید بر
مطالعه کتاب آشپزی دارد، اینجاست که کتاب آشپزی، آشپزی را اپوخه(در پرانتز قرار دادن) میکند. یا بازاریابی که کُنج خانه خلوت میکند و همیشه کتاب بازاریابی را
مطالعه میکند و دیگر بازاریابی نمیکند. این شیوه از
مطالعه و کتابخوانی به عملی محافظه کارانه بدل میشود.
۳
_ کتاب به مثابه زخم زبانبرخلاف رویکرد مذکور، این رویکرد، نیچه در باب رویارویی با کتاب میگوید خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید تا به خواب نروید.
مطالعه ای که خواب از چشمان خواننده نپراند و ذهن را قلقلک ندهد بیهوده است. کتاب را نخوانید که بخوانید! و کتاب را نخوانید که بخوابید بلکه باید کتاب را بخوانید تا بیدار بمانید.
مطالعه در آسایش و با آسایش نیست.
مطالعه زمانی مطلوب است که فرد زخمی است و از زخم اش مینالد و در پی کتاب میرود تا دردش را بیابد، وی در هنگام
مطالعه همواره نگران است آرامش ندارد و نمیتواند بخوابد. در حین آنکه به زخمش فکر میکند در مطالب کتاب نیز تعمق میکند. همسو با هیوم و جهان پساهیومی باید گفت «من کتاب میخوانم تا نتیجه ای بگیرم». من دغدغه ای دارم پس کتاب میخوانم تا به دغدغه ام پاسخی بدهم و نتیجه ای از دغدغه ام را دریافت کنم. در این رهیافت، کتاب صرفاً ابزار است ولی نه ابزاری برای بی اعتنایی و ناآگاهی به اطراف(رویکرد کتاب به مثابه آرام بخش)، بلکه ابزاری برای بیدار شدن و پاسخ به دغدغه هاست. دیگر کتاب مقدس نیست و ابزاری نیست که فرد به آن متعصب باشد زیرا چه بسیار کتاب هایی که بی ارزشند و پاسخی به دغدغه های فرد نمی دهند و یا حتی خود کتاب ها ابزارهای سلطه اند و دردسر سازند.
ادامه دارد...
http://telegram.me/Iranianspa