انجمن آنٺیٺئیستهای ایراךּ⥪ کمال مطلق
⥪ جزیره گونیلو
اولین منتقد برهانوجودی، یکی از معاصران آنسلم، راهبی به نام
#گونیلو بود. او میگفت برهان آنسلم به طور واضح اشتباه و نادرست است، چون میتوان از همین استدلال برای اثبات وجود هر چیز کامل استفاده کرد، مثلا اثبات وجود کاملترین جزیره قابل تصور
پاسخ آنسلم این بود که برهان او فقط در مورد خدا به کار میرود. دلیلش به این ترتیب است:
مفهوم موجودی که بزرگتر از آن نمیتوان تصور کرد، مفهوم بسیار روشن و نامبهمی است. با استفاده از آن میتوانیم به اصطلاح خدا را
#کشفکنیم. میتوانیم از راه استدلال عقلی راهی برای علم پیدا کردن به وجود خدا و صفات او پیدا
کنیم. ولی هیچ مفهوم روشن و نامبهمی از جزیره کامل نداریم، و بنابراین نمیتوانیم همین استدلال را در مورد جزیره کامل به کار ببندیم
⥪ ایراد كانت
فیلسوف شهیر آلمانی ایمانوئلکانت (۱۸۰۴- ۱۷۲۴) هم به برهان وجودی ایراد میگرفت. او میگفت که وجود،
یک محمول نیست. به عبارت دیگر، وجود، ویژگی نیست که چیزی بتواند آن را داشته باشد یا نداشته باشد. وقتی میگوییم چیزی وجود دارد، چیزی به مفهوم آن اضافه نمی
کنیم. صرفا ادعا می
کنیم چیزی در جهان وجود دارد که با آن مفهوم مطابقت دارد و مابه ازای خارجی آن است. و از آنجا که وجود از آن نوع چیزهایی نیست که خدا (یا هر چیز دیگری بتواند واجد یا فاقدش باشد، برهان وجودی هرگز راه به جایی نمیبرد و موفق نمیشود.
آیا حق با کانت بود که ادعا میکرد وجود یک محمول نیست؟ خب، این یک پرسش نسبتا فنی است. فقط این را بگویم که اکثر، و نه همه فیلسوفان با او هم عقیدهاند که
وجود، یک محمول
نیست
⥪ قدرتجادویی برهانوجودی
برهانوجودی طی تقریبا هزار سال، فیلسوفان را به خود جذب کرده است. پس به رغم غرابت و عجیب بودنش، لابد چیزی در آن هست که نظرها به آن جلب میشود. اولین بار که به آن برخوردم، موقع خواندن کتاب تأملات دکارت بود. واکنش اولیه من ناباوری کامل بود. با خودم گفتم چطور کسی میتواند چنین استدلال مزخرفی را جدی بگیرد. اما بعد راجع به آن بیشتر فکر کردم. با کمال تعجب، متوجه شدم که وقتی ذهنم را از تصور خدا به عنوان نوعی شبح یا پیرمردی ریشدار پاک کردم و به جای آن، خدا را به صورت انتزاعی در نظر گرفتم، یعنی به صورت موجودی که صاحب همه کمالات است، برهان وجودی کمکم برایم معنیدار شد. آن وقت بود که فکر کردم ممکن است حق با دکارت باشد.. بعدا متوجه شدم که در این موضوع تنها نبودم. فیلسوف انگلیسی برتراند راسل در جوانی تجربه مشابهی داشت. او در زندگینامه خودنوشتهاش مینویسد:
⥪ رفته بودم بیرون یک بسته توتون بخرم. بعد وقتی خریدم، در راه برگشت در طول مسیر ترینیتی در کمبریج، ناگهان آنرا به هوا پرت کردم و با فریاد گفتم: خدای بزرگ در چکمهها! – برهانوجودی، درست است
راسل هم مثل من بعدها نظرش را عوض کرد. ولی درهرحال این ماجرا، قدرت افسون کننده فوقالعاده برهانوجودی را نشان میدهد. همانطور که راسل بعدها نظر داد، خیلی راحتتر است که بگوییم این برهان به درد نمیخورد تا اینکه بگوییم دقیقا همان چیزی از آب در میآید که عیبش است
#پایانᴊσɪη υѕ ⥂
@iranian_antitheists