درسهایی از سقوط، فرار و آوار برجایمانده از یک دیکتاتور!
✍کوروش برارپور
📆یکشنبه، ۱۸ آذر ۱۴۰۳
✅جنگجویان سوری کل زمانی را که نیاز داشتند تا در یورشی رعدآسا دمشق را به تصرف خود درآورند و حکومت تکسالار اسد را به سقوط وادارند؛ کمتر از ۱۱روز بود. یعنی از شامگاه چهارشنبه ۷آذر تا صبحگاه یکشنبه ۱۸آذر ۱۴۰۳! اما تجربه سقوط اسد چند عبرت برای دیگر دیکتاتورها (Dictators) و چند درس مهم برای مردمان زیر ستم دیکتاتوریهای (Dictatorships) مشابه دارد:
۱) حکومتهای تکسالار و توتالیتری چون رژیم اسد که بر پایه ایدهی «
بقاء» (نه «
رشد») تکوین و تداوم مییابند فرجامی جز سقوط ندارند!
۲) برخلاف حکومتهای مردمسالار که مشروعیت خود را بر راَی مردمانشان پیوند میزنند؛ چنین حکومتهای تکسالاری قدرت خود را بر پنح ابزار سستپایهی زیر بنیان مینهند:
۱.
زَر (فساد)
۲.
زِر (گُندهگویی و بیعملی)
۳.
زور (آزار و سرکوب)
۴.
زیور (پروپاگاندا)
۵.
تزویر (ریا)
۳) پوسته بیرونی چنین حکومتهای تکسالاری از دو ویژگی آشکار برخوردار است: ۱. «
درد» و ۲. «
ترس»: درد
عقبماندگی و ترس از
خودکامگی! این حکومتها با تحمیل
انواع درد به مردمان زیر سلطهشان از طریق
گسترش فساد و ایجاد
ترس در آنها از طریق
آزار و
سرکوب (درصورت اعتراض به دردهای ناروا) به پایههای سست خود اعتماد میکنند.
۴) ویژگی بقاء سبب میشود تا این دیکتاتوریها هیچگونه
افق روشن و
چشمانداز رشدی را نه برای خود و نه مردمان زیر سلطهشان قایل نباشند. بدین سبب آن مردمان زیر سلطه به ناچار روزگار را به روزمرگی و هدررفت عمر میگذرانند تا به ناگزیر راهی جز طغیان و اعتراض نمییابند!
۵) دیکتاتورها ذاتا انسانهای
حقیریاند. بدین سبب راه رهایی از این حقارت ذاتی را در
تحقیر معترضان شریف، آزاد و آگاهی مییابند که در بند مزدوران و جلادانشان گرفتار میآیند!
۶) پایان همه دیکتاتورها (و نه الزاما دیکتاتوریها) با سه مفهوم جداییناپذیر زیر پیوند خورده:
۱.
سقوط
۲.
فرار
۳.
آوار برجای مانده از آن سقوط و فرار!
۷) دلیل فرار همه دیکتاتورها در هنگام سقوط یک چیز است:
ترس! نه آن نوع ترسی که بر مردمان دردمند روا میدارند! بلکه ترس از
پاسخگویی!! همان چیزی که در زمان در قدرت بودنشان نیز از آن میهراسیدند، طفره میرفتند و فرار میکردند!!!
۸) برانداختن دیکتاتورها کار دشواری نیست، ولی آنچه را که شایسته است ملتهای آزرده و آزاده پس از
برانداختن دیکتاتورها بدان همت گمارند
براندازی دیکتاتوریها است! دیکتاتور
نمادی از روییترین لایه از یک کهنالگو است در حالیکه دیکتاتوری،
باور و
مفروضی بنیادین از ژرفترین لایه از یک کهنفرهنگ زنگاربسته است.
۹) بسیار طبیعی است؛ ملتهای دردمند، در بند و آزرده از ترس از دیکتاتورها برای پرسش ِ «
چه چیزی را نمیخواهند» پاسخی دقیق، روشن و بینقص ارایه دهند. ولی اگر برای پرسش ِ «
چه چیزی را میخواهند» پاسخی نداشتند نباید مورد سرزنش قرار گیرند. وظیفه یافتن پاسخ درست، روشن، دقیق و بینقص برای پرسش دوم بر عهدهی
نخبگان است.
۱۰) ملتهای جوامع مشابه سوریه با حکومتهای تکسالار و در آستانه سقوط برای پرسش نخست پاسخ دقیق و روشنی دارند. بنابراین از نخبگان آن جوامع انتظار میرود پاسخ درست، روشن، دقیق و بینقص خود برای پرسش دوم را روی میز بگذارند.
۱۱) مهمترین چالش ذهنی نخبگان جوامع مورد نظر بند ۱۰، باید بر یافتن دقیقترین و بینقصترین پاسخها برای پرسشهای چهارگانه زیر باشد:
۱. دوره گذار در گذَر مسالمتآمیز و دموکراتیک از حکومت مستقر به حکومتی مطلوب ِ نظر اکثریت مردمشان چگونه باید مدیریت شود تا کمترین چالش و درگیری را در پی داشته باشد؟
۲. یک قانون اساسی «
مترقی» بر پایه چه اصول و کلیاتی باید طراحی شود؟
۳. تصویربزرگ ِ یک مدل توسعه «
همهجانبهنگر» چه چشمانداز رشدی را باید نشانهروی کند؟
۴. چه رابطهای میان مدل توسعه جامعه مورد نظر با سه متغیر زیر وجود دارد:
الف) بلوغ سیاسی - اجتماعی آن جامعه
ب) دوره عمر و نوع حکومت جایگزین
پ) سبک رهبری جامعه مورد نظر در هر مرحله از دوره عمر حکومت جایگزین و بلوغ آن جامعه
پاینده ایران٪
🔻اندیشکده ایران پسامهسا
https://t.center/IranPostMahsa