روح ایران؛ کوروش بزرگ در منابع یونانی
دکتر روزبه زرین کوب
استاد دانشگاه تهران
از زمانی که کوروش فاتحانه وارد سارد شد و لیدی و مدتی بعد تمامی آسیای صغیر را در قلمرو خویش آورد، ناگزیر با یونانیان نیز آشنایی یافت. لیدی ثروتمند از سالها پیش با یونانیان روابط تجاری داشت و تعدادی از این یونانیان در کرانههای غربی آسیای صغیر و نیز در قلمرو لیدی میزیستند. با کامل شدن فتح آسیای صغیر و کرانههای غربی آن به دست هخامنشیان، یونانیان تجارت پیشه و سودجو که مردمانی معمولا بیچیز اما حریص و کنجکاو بودند درپی آشنایی بیشتر با فرمانروای جدید خود برآمدند. بنابراین از همان روزگاران تلاش برخی نویسندگان و مورخان یونانی برای آشنایی از پیشینه و شخصیت این شهریار ایران آغاز شد. از میان این نویسندگان یونانی که قدیم ترینشان در سده پنج قبل از میلاد میزیستند گاه تنها پارههایی اندک از نوشتههای ایشان و گاه تنها نامی از آن باقی مانده است.
هکاته ملتی، خارون اهل لامکاتوس، دیونیسوس ملتی و کسانتوس لیدیایی و هلاکوس مشهورترین این عدهاند. افزون براینها به جز مورخان حرفهای و سرگذشت نامه نویسان گاه و بیگاه کسان دیگر نیز یادی و اشارهای به شهریار هخامنشی میکردند و این نکته نشان میدهد که زندگی کوروش بسیار زود توجه یونانیان را به خود معطوف داشت. یکی از قدیمیترین وصفها که در ادبیات یونانی از کوروش شده از آن «اشیل» (آیسخولوس) تراژدی نویس مشهور یونانی است. او در جنگهای ایران و یونان شرکت داشت و در نبردهای ماراتن و سالامیس حاضر بود. آشیل در نمایشنامه «ایرانیان» کوروش را از زبان روان داریوش ستایش میکند. مینویسد:« کوروش برگزیده بخت که قدرت را به دست گرفت و صلح و آسایش را به مردم خود ارزانی داشت. او لیدیه را گشود و فینیقیه و سراسر ایونیه را به اطاعت آورد و همواره دست خدایان همراهش بود زیرا که سرشار از فرزانگی بود.» حدود یک سده پس از آشیل، افلاطون فیلسوف نامدار یونانی در رساله قوانین (کتاب سوم) از دوران فرمانروایی کوروش تمجید کرد و آن را روزگار آزادی ایرانیان خواند و نوشت:« این آزادی و همدلی و تبادل نظر سبب شده بود که کشور رشد کند و روز به روز آبادان شود.» حکیم بزرگ یونان، جای دیگر در بخش نامهها عبارتی را نقل میکند که براساس آن عدهای از یونانیان، کرویسوس (شاه معروف لیدی) و سولون حکیم را با کوروش یکجا به نیکی یاد میکنند.
در میان منابع کهن یونانی موجود که درباره کوروش هخامنشی سخن گفتهاند، مهمترین آنها هرودوت، کتسیاس و کسنوفون هستند. از این میان هرودوت بیش از یک سده و کتسیاس و کسنوفون که هم عصر یکدیگر هستند کمتر از دو سده با روزگار شهریار هخامنشی فاصله داشتند. بیشک این نویسندگان یونانی براساس سنت تاریخ نگاری یونانی و برپایه احتیاجات روحی و روانی قوم و ملت خود و برحسب ذات، تربیت و خواست خویش تاریخ ایرانیان و کوروش را نگاشتهاند. با اینهمه روایات ایرانی به هرحال و لامحاله برپایه گزارشهای ایرانیان شکل گرفته است و سپس در محیط فرهنگی یونان ریخت نهایی خود را یافته است. درپی قرنها روایات دینی و پهلوانی شرق فلات ایران فرصت یافته بود تا با روایات پادشاهی و بومی طوایف مرکز و غرب فلات ایران برخورد کند و به تدریج با تلفیق و دگرگونی عناصر اساطیری ایرانی، دوره تحول اسطورههای ایرانی آغاز شود تا بار دیگر از طریق ایجاد ساختی استوار و نو از تاریخ ایرانیان زمینه ایجاد حماسه ملی ایران فراهم شود. بدین سبب دراین روزگاران ترکیب و ادغام عناصر تاریخی و اسطورهای در یکدیگر، فرهنگ ایرانی را در مسیری تازه قرار داده بود. ازمیان سه مورخ یونانی یاد شده هرودوت که درهالی کارناسوس به دنیا آمده بود، درواقع شهروند و تابع دولت هخامنشی محسوب میشد و طی سفرهایی که شاید میان سالهای 440 تا 430 قبل از میلاد در روزگار اردشیر یکم هخامنشی انجام داد، از سرزمینهای تحت فرمان هخامنشیان چون مصر و بابل دیدار کرد و در آتن نیز ظاهرا با یک اشرافزاده مهاجر ایرانی به نام «زوپیر» آشنایی یافت.(کتاب سوم هرودوت).
هرودوت در جاهایی دیگر از تواریخ خود نیز به راویان پارسی یا ایرانی اشاراتی میکند.(مثلا کتاب یکم بند 95) کتسیاس کندوسی به گزارش دیودور سیسیلی، مدت 17 سال در دربار اردشیر دوم هخامنشی میزیسته و از این روی ظاهرا فرصت کافی برای شنیدن اخبار و گردآوری اطلاعاتی در باب تاریخ ایرانیان و بنیانگذار سلسله هخامنشی داشته است. کسنوفون نیز نه تنها در ایران حضور یافته، بلکه با برخی ایرانیان دوستی و با بعضی از بزرگان ایشان از جمله کوروش جوان، برادر اردشیر دوم آشنایی داشته است.
@IranArianaShahnameh
دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/10814-korosh-bozorg-manabe-younani.html