I am kheradgera

#قسمت_چهارم
Канал
Логотип телеграм канала I am kheradgera
@IamkheradgeraПродвигать
5,42 тыс.
подписчиков
9,44 тыс.
фото
15 тыс.
видео
6,24 тыс.
ссылок
توییتر: https://twitter.com/Iamkheradgera1?s=09 اینستاگرام: https://www.instagram.com/Iamkheradgera1 کانال تلگرام: https://t.center/Iamkheradgera
شب چهارم زندگی نامه
Telegram @RonesansIman
💥موضوع: تاريخ زندگى حسين (قبل از مرگ معاويه)

#قسمت_چهارم

🎤سخنران: استاد بزرگوار #ايمان_سليمانى_اميرى



🔥کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_پنجم

محمد ادعا میکنُد که خُدا این آیه ها را برای او فرستاده است». در این پیوند قرآن میگوید: «و [٦] آنها گفته اند که محمد افسانه های گذشتگان را رونویسی میکند، و دیگران این افسانه ها را شب و روز برای محمد بازگویی میکُنند. به آنها بگو، این افسانه ها را آنکسی برای محمد فرستاده که به اسرار آسمانها و زمین آگاهی دارد: براستی، خدا بخشنده و مهربان است.»] در جایی دیگر محمد ادعا میکند که این آیه نیز بر او نازل شده است: «هنگامیکه [٧] آیه های ما برای او روخوانی میشود، او (نادر ابن الحریص) میگفت، اینها افسانه های گُذشتگان هستند! و تنها ارزش این آیه ها سودی است که به محمد میرسانند: لعنت [٨] بر هر دروغگو و گُناهکار که آیه های خُدا را که برای او میخوانند و میشنود، با اینهمه همچنان بر درستی اندیشه خودش پافشاری و افتخار میکند، انگار که او هرگز آیه های ما را نشنیده باشد! ای ُمحمد! گزارش دربارۀِ کیفر دردناکی که در انتظار این شخص است، به او بده [٩].» پاسُخ محمد به این اتهام هایی که به او میزدند، نه خُرسند کُننده بوده اند، و نه بَسنده تا ما را از ادامۀِ پژوهش دربارۀِ یک سری از آیه های ویژه در قرآن بازدارند که تاییدی بر ادعای دُشمنان محمد هستند.

💢بدون شک داستان های «رُستم و اسفندیار و پادشاهان پیشدادی ایرانی» که «نادر ابن الحریص» بازگویی میکرد، در میانِ داستان هایی بودند که چند نسل سپس تر، فردوسی، نام آورترین چکامه سرای پارسی، به سامان (به نظم) درآورد و در کتاب شاهنامه در دسترس آیندگان گذاشت.

بدون گمانه زنی همۀِ این داستان ها بسیار کُهن هستند، ولی برای ادامۀِ این پژوهشی که در دست داریم، ما نیازی به اشاره به داستان هایِ کتابِ شاهنامه یا بازگویی از آن نداریم؛ از آنجا که این کتاب سده ها پس از زمان محمد به شکل کنونی درآمده است، داده های (اطلاعات) تاریخی آن کُمکی به کار پژوهشی ما نمیکُنند. خوشبختانه ما در کتاب اوستا و دیگر کتاب های پارسی و زرتُشتی داده ها و دانستنی های مهمی در دسترس داریم که باوجود دیرینگی شان میتوان درستی و تاریخی بودن آنها را باورکرد؛ و سرچشمۀِ داده ها (اطلاعات) و دانستنی های ما در این پژوهش این کتاب ها هستند.

💢و همچنین این نتیجه گیری نمیتواند از راستی بدور باشد: از آنجا که عرب ها دلبستگی فراوانی به شنیدن افسانه های رُستم و اسفندیار و پادشاهان ایرانی داشتند، بیگمان آنها با داستان های پیشدادیان (خاندان های پادشاهی ایرانی پیش از نگاشته شدن تاریخ)، و داستان های جمشید آشنا بودند.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت چهارم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/21020
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_چهارم

در پی چندسال پس از مرگِ محمد سپاهیان اسلام ایران را شغال کرده و بخش بزرگی از مردم ایران را به زور شمشیر به پذیرش دین اسلام ناگزیر کردند.
هرگاه دو ملت که یکی از آنها دارای دانش و تمدن پیشرفته است ولی دیگری در تاریکی و واپسماندگی از تمدن درجا میزند، بهَم برخورد کُنند یا پیوند برپا سازند، همیشه مردم پیشرفته تاثیرهای آشکار بر آن ملت واپسمانده از تمدن خواهند گذاشت.

💢سراسر تاریخ این آموزه را به ما یاد میدهد. اکنون در زمان محمد، عرب ها در سنجش با ایرانیان در تاریکی و نادانی روزگار میگُذراندند. از سوی دیگر، همانگونه که ما از اوستا و نوشته هایِ میخی دربارۀِ داریوش، خشایارشا و ویرانه های تخت جمشید و نوشته های نویسندگانِ یونانی میآموزیم، ایران از زمان هایِ دور دست گهواره تمدن بود و مردم با فرهنگ و متمدن در آنجا میزیستند. از اینرو روشن بود که برخورد دو ملت پارس و عرب روی عرب ها تاثیر گذار بوده است. نوشته هایِ گُذشتهنگاران عرب، آیه هایِ قرآن و گزارش هایِ مفسرین قرآن نشان میدهند که در زمان محمد افسانه های پهلوانی، سُروده ها و چکامه هایِ (شعرهای) پارسیان بگونۀِ قابل توجه ای در میانِ مردمِ عرب گُسترده و توده پسند بودند.

درجۀِ آشنایی قبیلۀِ قریش با افسانه هایِ پهلوانی و تخیلی پارسیان به اندازه ای بالا بود که آنها با شنیدن آیه های قرآن، محمد را متهم میکردند که یا او این آیه ها را از افسانه های پارسی وام گرفته و یا برای نگاشتن این آیه ها از افسانه های پارسی رونوشت برداری کرده است (کُپی پیست).

💢برای نمونه «ابن هشام» میگوید: [یک روزی محمد بخشی از مردم مکه را با هدف فراخواندن آنها به پرستش خدای بُزرگ به دور هم گردآورد و برای آنها از آیه هایِ قرآن خواند، و به آنها دربارۀِ ناکامی و سرنوشتِ بَدِ ملت هایی هُشدار داد که دینباور نبودند. سپس شخصی به نام «نادر ابن الحریص» که به دنُبال محمد در این گردهمایی باشنده بود، برخاست و دربارۀِ توانمدی ها و پهلوانی های رُستم و اسفندیار و پادشاهانِ ایرانی سُخن گفت. سپس او گفت: «به خُدا سوگند! محمد داستانسرایی بهتر از من نیست، و سُخنان پندآمیز و موعظه های او چیزی سوایِ افسانه های گُذشتگان نیست. او افسانه هایش را به همانگونه ساخته که من افسانه هایم را ساخته ام.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سوم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/20976
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_پنجم

از دهه ٦٠ هجری (٦٨٠ میلادی) در سراسر منطقه سوریه تنها سکه هایی یافت میشوند که به عربی واژۀِ «مُحَمَد (muhammad)» را نگارش کرده اند.

💢همینکه نگارش عربی «مُحَمَد (muhammad)» بر روی سکه ها مرسوم گشت، معنی سوریه ای و عربی این واژه هم که «ستایش شونده/ ستایش شده» است، پذیرفته شد. یک شکل جانبی دیگر از نام «مُحَمَد» هم که آنرا «مَخمِد (Machmed)» مینوشتند و کُهن تر هم است، برای مدت زمان درازی بکار برده میشد. به هر روی، این شکل جانبی که در نوشته های یونانی «مَمِد ( ,Ma/med Mamed)» نگارش شده است، دینکار مسیحی به نام «یوحناس دمشقی (Johannes von Damaskus)» که در باختر سوریه میزیست و در سال ٧٥٠ میلادی درگذشت، بکار برده است تا «مُحَمَد» را «پیامبر دروغین» بنامد(١١).
تصور پذیر است که عربی کردن «محمت (MHMT)» سبب خوانش «احمِد/احمَد» شده باشد.

این امکان هم هست که این خوانشِ نام «مُحَمَد» دلیل مذهبی داشته باشد: چندین سوره (برای نمونه سوره های ٦١ و ٦) نام «احمد» را با «مُحَمِد» برابر دانسته اند. از اینرو نتیجه گیری «شپرنگر (Sprenger)» پذیرفتنی است که در قرن نُهم میلادی یک چرخشی میان خوانش نام «مُحَمَد» و «احمِد» (که هم معنی ترجمه میشدند) وجود داشته است: "و این قابل تصور است که خیلی زود روایت هایی ساخته شدند که برپایۀِ آنها به مادر یا پدر بزرگِ رسول الله در رویا فرمان داده شد که پیش از زایش پیامبر، او را "مُحَمَد" بنامند.

💢به هر روی در همۀِ روایت هایی که به نام رسول الله اشاره کرده اند، ما گواه یک نوسان میان «احمد» و«مُحَمَد» هستیم(١٢).

از زمانِ «عبدالمک» مروان خوانشِ عربیِ نام «مُحَمَد» به دلیلِ گُستر ِش فرهنگِ عربی، چیرگی یافت. نشانه های کاملا روشنِ مسیحی روی سکه ها که برداشتِ اسلامی از نام «مَخمِد/ مُحَمَ ِد» را رد میکنند، به کمک نوشته هایی بر دیوار اندرونی قبه الصخره (در کنار مسجد القصی) که از سال ٧٢ عربی (٦٣٩ میلادی) سرچشمه میگیرند و گزارش هایِ قرآنیِ هماهنگ با آن، تبدیل به یقین میشود(١٣).
در اینجا «عیسی مسیح»، پسر مریم، «مُحَمَد»، خدمتکار خدا، پیامبر، رسول، کلام خدا و روان (روح) خداست. دستکم تا پیرامون سال ٧٠٠ میلادی، و شاید تا
٦٥٠ میلادی، سخن از «مُحَمَد عیسی» است. همانگونه که پیش از این روشن بیان شد، نام «مُحَمَد» میتوانست در منطقه هایی که در نزدیکی سرزمین های فنقیان (Phoenicia) بودند، در جایگاه یک واژۀِ بیگنانۀِ اوگاریتی (رأس شمرۀ) به معنی «برگزیده» بکاربُرده شده باشد(١٤).

💢این تصور که عیسی برگزیده است به فرهنگِ گفتاری و نوشتاری مسیحی نزدیک است: مردم اسرائیل خودشان را « مردمِ برگزیده» میدانند؛ و به همین گونه در سخنان «پاول مقدس (یکی از بزرگان مسیحی)» در کتابِ تاریخی «Apg ١٣،١٧( »Acts of Apostels) به آن اشاره شده است(١٥).

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت چهارم از طریق:
https://t.me/Iamkheradgera/19356


🔥مطالب بیشتر در کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_چهارم

سکه هایی که در چهارچوبِ یک برنامۀِ مذهبی/ سیاسی زده میشوند، دو چیز را درنظر دارند: نخست یک فرمانروا که از شایستگی و توانمندی برای زدن این سکه ها برخوردار باشد،

💢دوم اینکه این فرمانروا –دستکم- باید برای دهه ها یک پیشینۀِ مذهبی/ سیاسی داشته باشد، و در این مدت تصوراتی که او برنامۀِ حکومتیش کرده است، شکل گرفته و گسترش یافته باشند.

تا آنجا که روشن است، «عبدالمک مروان» نخستین فرمانروایی بود که از خاور تا باختر سکه هایی را با نام «محمت (MHMT)» زد(٧).

💢ولی در خاور، و شاید در زادگاه او مرو، اندیشه یا آن معنی ویژه که در نام «محمت (MHMT)» نهان است (یعنی ستایش شونده/ برگزیده)، دارای یک پیش زمینه و آیین کُهنی بوده است. به هر روی قرنها پیش از وجود یک پیامبر عرب به نام «مُحَمِد»، اندیشۀ این مردمان متاثر از نام «محمت (MHMT)» به معنی ستایش شونده، بوده است.

سکه هایی که در آغاز دهه ٦٠ قرن هفتم میلادی زده شده اند، گواهی میدهند که نام «مُحَمَد» و تصوراتی که با آن در پیوند بودند، بسیار کُهن تر از نام آن پیامبر عرب هاست. و افزون بر این، زادگاه این «محمت (MHMT)» در جای دیگری بوده که هرگز پیوندی با شبه جزیره عربستان نداشته است. اگر در این منطقه هم به زبان سوریه ای سخن میگفتند و هم مینوشتند، میتواند «محمت (MHMT)» در جایگاه یک واژه سوریه ای «مِحمَت (mehmat)» فهمیده شود.

💢پسوند «ت» در واژۀِ «محمت (MHMT)»- بجای «د» در واژه «محمد )MHMD(»- سرچشمه در یک آوانویسی دارد(٨) و باید «مِحمَد (ستایش شده)» خوانده شود، که در لهجه عربی سوریه ای میشود «مَحمِد (mahmed)». اگر پژوهش های «فولکر پُپ (Volker Popp)» را بپذیریم که در آن دوران در این

منطقه (پیش از همه) با زبانی که شاخه ای از پارسی میانه بود سخن میگفتند، پس میتواند واژۀِ «محمت (MHMT)» که یک ایدیوگرام (نشانه هایی که بجای وات بکار میروند) است که به خط سوریه ای نوشته شده است، برای واژۀِ بیگانه و اوگاریتی (یک شهر باستانی در سوریه) «محمد (MHMD)» که به معنی «برگزیده» است، فهمیده شود و –با پارسی میانه- «مِحمِت/مَحمَت» بیان شده باشد(٩).

💢با افزایش توانمندی های سیاسی/رزمی فرماندهانِ عرب و سیاستِ گستر ِش فرهنگ ِعربی و حقِ ویژه برای زدنِ سکه، واژۀِ «محمت (MHMT)» به واژۀِ عربی «مُحَمَد (muhammad)» دگرگون شد، همانگونه که سکه های دو زبانه از سال ٦٠ عربی (٦٨١ میلادی) در کنار هم «محمت (MHMT) » را به پهلوی و «مُحَمَد (muhammad)» را به عربی را ثبت کرده اند(١٠).

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سوم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/19231


🔥مطالب بیشتر در کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
💥امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_پنجم

این را می گویند اسباب بازى حسابی که قیمتش گران است و ساختنش کار هر بافنده و حلاج نیست، بخصوص که اجزاي اصلی اش _ یعنی جفت چرخها _ ساخت خارج بود و محصولی وارداتی و صد در صد انگلیسی، اما ظاهرا این فرنگیهاي احمق چرخهاي به این گردى و قشنگی را در مورد دیگرى مصرف می کردند.

💢آنها را به عنوان درپوش روي حلب هاي هجده لیتري نفت "ب . پ." پرِس می کردند و به ولایات می فرستادند؛ و طفلکی " جعفرِ آزاد" باید مدتها انتظار می کشید تا " خواجه" حلب نفتش تمام شود و وقتی حلب تازه اي باز می کند درش را با چنان ظرافت و دقتی بردارد که لبه هایش کج و کوله نشود،و تازه هر دانه اش را به قیمت دوشاهی به او بفروشد، تا او بتواند با تدارك دیگر ملزومات و با الهام از صنایع مونتاژي گلگلو را بسازد و به قیمت دو قران به بچه اعیانها بفروشد _ و به تعبیر حسودانۀ خواجه _ بیندازد.

البته با درِ قوطی هم ممکن بود گلگلو درست کنند، منتها یادتان باشد که در آن روزگار نه قوطیهاي کنسرو و شیشه هاي دهن گشادِ مربا به این فراوانی بود و نه صنعت پلاستیک سازي همه چیز را از ارزش و اهمیت انداخته بود. راست می گویند که برکت از روزگار ما رفته است .

💢بارى، پدر در آستانۀ حرکت با گشاده دستی، که محصول قرض بیست تومانی بود، به آرزوى یک سالۀ نورچشمی تحقق بخشیده و گلگلویی برایم خریده بود. و من در طول دو سه ساعت راه سفر، چه برنامه ها در ذهنم ریخته بودم که به محض رسیدن به صحن امامزاده با گلگلویم جولان بدهم و به لهیب حسادت بچه ها دامن بزنم . یک ساعتی به غروب مانده رسیدیم و من با جهانی شور و شوق گلگلو را برداشتم و از صحن امامزاده زدم به صحرا.

دستۀ گلگلو را گرفتم و روى زمینهاى ناهموار به حرکتش آوردم، در حالیکه صداى قور و قورم، به تقلید موتور ماشین در فضاي باز بیابان پیچیده بود. چشمتان روز بد نبیند، هنوز یک دور نزده بودم که یکی از چرخهاي دوگانه گلگلو در رفت و چرخ احلام و آمال من از کار افتاد. خدا می داند چه وحشتی بر سراپاي وجودم مستولی شد. به نظرم دنیا زیر و رو شده بود. همه آرزوهاي خودنمایانه و جاه طلبانه ام دود شده و به هوا رفته بود. علاوه بر این مصایب طاقت فرسا، ترس از ضربات نی قلیان مادر در اعماق جانم پنجه افکنده بود. اگر مادر بفهمد گلگلوي دو قرانی را شکسته ام، دست کم چهار تا نی قلیان سیم پیچ بر سر و کله ام خرد خواهد کرد. حیران و اشک ریزان گلگلوي شکسته را برداشتم و به طرف صحن امامزاده راه افتادم.

💢در طول راه می کوشیدم با مرور در حوادث دو سه روز گذشته علت این ناکامی را کشف کنم. آخر آدم تا مرتکب معصیتی نشده باشدکه خدا غضبش نمی کند و گلگلویش را نمی شکند. هیچ وقت برایتان اتفاق افتاده در مقام دادستانی قهار و سختگیر به محاکمۀ خودتان پرداخته باشید؟ اگر چنین کرده اید، می دانید چه شکوهی دارد محکمۀ وجدان.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت چهارم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/18038
💥امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_چهارم

صحن وسیع زیارتگاه لبریز از جمعیت بود، نه تنها صفه ها و حجره هاي دور حیاط که خرابه هاي پشت صحن هم به اشغال زایرانی درآمده بود که از برکت پول نقد و امکاناتِ بیشترشان، پیش از ما رسیده بودند. غیاث المستغیثین در آشوب قیامت فریادرس عیساي مریدبان گردد که صفا کرد و حق نان و نمک بجا آورد و کاروان خستۀ از راه رسیدة ما را در صفۀ جلو اطاق خودش منزل داد و وقعی ننهاد به اعتراض کسانی که ساعتها پیش از ما رسیده و بر شنهاي تفتۀ بیابان، محروم از هر سر پناهی و سایه گاهی اطراق کرده بودند.

💢اعضاي کاروان که شوق پابوسی امام هشتم بی طاقتشان کرده بود گرد سفر نتکانده راهی حرم شدند و من که از برکت این سفر به آرزویی دیرینه رسیده بودم و بعد از دو سال صاحب " گلگلو"یی شده بودم، از صحن پر هیاهو قدم بیرون گذاشتم و پناه به سینۀ گشادة بیابان بردم تا بازیچۀ گرانقیمت خود را به چشم همسالان کشم و تجملی فروشم.

مدتی بود که اغلب بچه هاي محلۀ ما گلگلو داشتند و من حسرتش را، و اینک در آستانۀ سفر زیارتی و از برکت پول قرضی امکانی فراهم شده بود که پدر دست از دل بردارد و با خرج دو سکۀ تک قرانی چرخی، نورچشمی یکی یک دانۀ خود را به آرزوي دیرینه اش برساند. لابد می خواهید بپرسید گلگلو چیست؟ نمی دانستم نقل قصۀ آسیدمصطفی سروکارم را به زبان آموزي می کشاند و مجبور خواهم شد علاوه بر نشان دادن زوایاي زندگی پر ناز و نعمت همشهریانم، اصطلاحاتشان را هم برایتان معنی کنم .باشد، چه می شود کرد؟ گلگلو را هم معنی می کنم.

💢گلگلو بر وزن "لبلبو "بازیچۀ شاهانه اي بود که بسادگی نصیب هر بچه اي نمی شد. قیمتش دو قران بود و دو قران یعنی پول توجیبی سه چهار ماه بچه اي به سن و سال و وضع و حال مخلص. این بازیچۀ _ البته طاغوتی استکباري_. عبارت بود از دو چرخ مدور ( مثل اینکه چرخ مثلث هم داریم( که در دو سر تختۀ باریکی به طول یک وجب نصب شده باشد و در وسط این تختۀ محوري، دستۀ بلندي تعبیه کرده باشند که غالبا عبارت بود از همان ترکه هاي اناري که وقتی بر سر و صورت و پشت و گردن بچه فرو می آمد مثل نیش زنبور آدم را آتش می زد. باري، وقتی چرخها سوار شد و سر پهنِ ترکۀ بلند به چوب محوري کوبیده شد، آدم سر دیگر ترکه را دست می گیرد و چرخها را روي زمین می غلطاند و دنبالش می دود و با تقلید صداي موتور ماشین کلی کیف می کند و پز می دهد.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سوم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/17954
💥محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟!

#قسمت_پنجم

همانطور كه در قسمت قبل اثبات كرديم؛ اهل تاریخ و سیره نقل کرده اند که محمد چهار سال از حمزه کوچک تر بوده است اختلاف سن محمد و حمزه در عیون الأثر چنین بیان شده است:

💢وَذَكَرَ الزُّبَيْرُ أَنَّ حَمْزَةَ أَسَنُّ مِنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِأَرْبَعِ سِنِينَ. وَحَكَى أَبُو عُمَرَ نَحْوَهُ و َقَالَ: و َهَذَا لا يَصْلُحُ عِنْدِي، لأَنَّ الْحَدِيثَ الثَّابِتَ أَنَّ حَمْزَةَ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبْدِ الأَسَدِ أَرْضَعَتْهُمَا ثُوَيْبَةُ مَعَ رسول الله صلى الله عليه وسلم، إلا أَنْ تَكُونَ أَرْضَعَتْهُمَا فِي زَمَانَيْنِ. قُلْتُ: وَأَقْرَبُ من هذا ما روينا عن ابن إسحق مِنْ طَرِيقِ الْبَكَّائِيِّ أَنَّهُ كَانَ أَسَنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِسَنَتَيْنِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
📚#منبع: عيون الأثر نویسنده: ابن سيد الناس    ج: ١ ص: ٤١

#ترجمه:

زبیر گفته است پیامبر چهار سال از حمزه بزرگتر بوده است. این مطلب را ابوعمر نیز ذکر کرده است و گفته که نزد من درست نیست زیرا حدیث ثابت در این باره این است که حمزه و عبدالله بن عبدالاسد را ثوبیه با رسول الله شیر داده است و این واقع نمی شود مگر آن که آن دو در دو زمان شیر خورده باشند. من می گویم: نزدیک تر از این آنچه است که ابن اسحاق از طریق بکائی ذکر نموده که حمزه دو سال از پیامبر بزرگتر بوده است و خداوند داناترین است.
حال بیایم سن محمد و حمزه را از طریق دیگری محاسبه کنیم.

📌#اولاً: سیره ابن هشام در باب ولادت محمد می گوید:

حدثنا أبو محمد عبد الملك بن هِشَامٍ قَالَ: حَدَّثَنَا زِيَادُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ البكَّائي عن محمد بن
إسحاق قال: وُلد رَسُولِ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- يَوْمَ الِاثْنَيْنِ، لاثنتيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً خَلَتْ
مِنْ شهر ربيع الأول، عامَ الفيل

📚#منبع: سيرة ابن هشام-ت طه عبد الرؤوف سعد نویسنده: عبد الملك بن هشام ج: ١ ص: ١٤٦
#ترجمه:
محمد بن اسحاق گوید: رسول خدا در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول عام الفیل به دنیا آمد
#ثانيا؛ غزوه اُحُد که حمزه در آن کشته شد در شوال سال سوم هجرت رخ داد و جمهور بر آن توافق دارند چنانچه ابن حجر گوید:
وَكَانَتْ عِنْدَهُ الْوَقْعَةُ الْمَشْهُورَةُ فِي شَوَّالٍ سَنَةَ ثَلَاثٍ بِاتِّفَاقِ الْجُمْهُورِ وَشَذَّ مَنْ قَالَ سَنَةَ أَربع
📚#منبع: فتح الباري نویسنده : العسقلاني، ابن حجر ج: ٧ صفحه: ٣٤٦
استنتاج از مطالب قبلی این می شود که محمد در جنگ احد ٥٥ ساله بوده و سال یازدهم هجری در ٦٣ سالگى یعنی بعد از ٨ سال از مرگ حمزه فوت کرده است زیرا حمزه در جنگ اُحُد ٥٩ ساله بوده است.
 
ادامه دارد...

📌مطالعه بخش چهارم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/17009
💥محمد، پيامبر اعراب، پسر چه كسى بود عبدالله يا شخصى ديگر؟

#قسمت_چهارم

همانطور كه ديديد عبدالله به محض عقد نمودن آمنه با او همبستر شده و آمنه حامله می شود. بقیه مورخین هم در این مسئله اختلافی ندارند و این یک امر تاریخی ثابت شده است و اتفاقا مسلمین جهان برای اثبات معجزه در دوران جنینی محمد به این قصه بسیار استناد می کنند غافل از آن که این مطلب اساس و تار و پود نسب محمد را به باد می دهد.

💢پس مصادر تاریخی که ازدواج عبدالله با آمنه را در یک روز و هم زمان با ازدواج عبدالمطلب با دختر عموی آمنه مطرح کرده اند به شرح ذیل می باشد:
١) طبقات الكبرى إبن سعد باب تزوج عبد الله بن عبد المطلب آمنة بنت وهب
٢) سيرة حلبية باب تزويج عبد الله پدر محمد و آمنة مادرش وحفر زمزم.
٣) الاستيعاب في تمييز الأصحاب إبن عبد البر باب محمد رسول الله.
٤) أسد الغابة ابن اثیر

این مصادر را بیان نمودم تا ماله کشان و کسانی که تاریخ را با محک علم رجال ظنی و حدسی می سنجند بدانند که در این قضیه اهل تاریخ با یکدیگر اختلافی نداشته اند.

💢اما مشکل در اینجا پیش می آید که حمزه قاعدتا باید با محمد هم سن و سال باشد یا از محمد کوچک تر باشد اما در کمال ناباوری می بینیم که محمد چهار سال از حمزه کوچک تر است در حالی مراسم عقد مادرش آمنه با عبدالله با مراسم عقد عبدالمطلب و دختر عموی آمنه در یک مجلس بوده است و باردار شدن آمنه در همان اوان دوران عقد بوده است اما این جنین یعنی محمد چهار سال در شکم آمنه می ماند تا حمزه ٤ ساله شود و او بعدا به دنیا بیاید.

حال ميپردازيم به مدارکی که تصریح دارد محمد از حمزه ٤ سال کوچ تر است به شرح ذیل می باشد.

📌ابن سعد در طبقات الکبری خود می گوید:

قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: «كَانَ حَمْزَةُ مُعَلَّمًا يَوْمَ بَدْرٍ بِرِيشَةِ نَعَامَةٍ» قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ: وَحَمَلَ حَمْزَةُ لِوَاءَ رَسُولِ فِي غَزْوَةِ بَنِي قَيْنُقَاعَ، وَلَمْ يَكُنِ الرَّايَاتُ يَوْمَئِذٍ " وَقُتِلَ رَحِمَهُ اللَّهُ يَوْمَ أُحُدٍ عَلَى رَأْسِ اثْنَيْنِ وَثَلَاثِينَ شَهْرًا مِنَ الْهِجْرَةِ، وَهُوَ يَوْمَئِذٍ تِسْعٍ وَخَمْسِينَ سَنَةً، كَانَ أَسَنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم بِأَرْبَعِ سِنِينَ
📚#منبع: الطبقات الكبرى - ط دار صادر جلد: ٣  صفحه: ١٠

#ترجمه:
واقدى از موسى بن محمد بن ابراهيم نقل مى كند كه پدرش مى گفته است حمزه روز جنگ بدر به كلاه خودش پر شتر مرغ زده بود، همچنين واقدى مى گويد: در جنگ بنى قينقاع حمزه پرچم رسول الله را به دوش مى كشيد و در آن هنگام هنوز حمل رايت معمول نبود.
حمزه كه رحمت خدا بر او باد، روز جنگ احد كه سى و دو ماه از هجرت گذشته بود شهيد شد و به هنگام شهادت پنجاه و نه سال داشت و چهار سال از پيامبر بزرگتر بود.

💢همین مطلب را بقیه اهل تاریخ و سیره نقل کرده اند که محمد چهار سال از حمزه کوچک تر بوده است اما اختلاف کرده اند و برخی گفته چهار سال و برخی گفته اند دو سال.

📌ادامه دارد...

مطالعه بخش سوم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/16895
💥سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟

#قسمت_پنجم

خود سید محسن صدرالاشراف محلاتی که چندین بار وزیر عدلیه و نخست وزیر شده بود و یکی از سران طایفه سادات محل هم بود، در خاطراتش می‌نویسد (۸) که او هیچگونه مدرکی در باره تبار طایفه خود ندیده بود و تنها عمویش نام هفت نفر از اجداد خود را می‌دانست، اگر چه خود خانواده ادعا می‌کرد که اجداد آنان در«زمان خلافت عباسیان به محلات آمده اند». پرسی سایکس نیز می‌نویسد که سادات شهر عقدا در نزدیکی یزد «پارسیان زرتشتی را اجداد خویش می‌شمردند و در واقع از دین زرتشتی به اسلام گرویده بودند.» (۹)

💢بسیاری سید‌های دروغین هم برای خودشان شجره‌نامه تهیه کرده بودند. اکثر این شجره نامه‌ها در شهر سامره (یکی از شهر‌های مقدس شیعیان در عراق کنونی) جعل می‌شد و از این جهت بین مردم به‌این قبیل اشخاص «سید‌های سامره» می‌گفتند.(۱۰)

نکته دیگری که یادآور وجود و فراوانی سیدهای دروغین است، تعداد زیاد و حتی روزافزون امامزاده‌ها در ایران است. ظاهرا همه ‌این امامزاده‌ها عبارت از قبر‌های کسانی است که سید یعنی از نوادگان دوازده امام شیعیان بوده‌اند. به همین دلیل مردم برای نذر، خیرات، دعا و نیاز به زیارت این مقبره‌ها می‌روند و با این ترتیب این امامزاده‌ها تبدیل به مراکز درآمد برای افراد ذینفع شده‌اند.

💢برای نمونه در سال ۱۸۸۵ دیولافوا به نقل از مدرس مکتب‌خانه‌ای در قزوین می‌نویسد که او خود بیش از بیست امامزاده را در ایران می‌شناسد که گویا سید معینی با همان نام و نشان در همه ‌این امامزاده‌ها مدفون است و با این ترتیب معلوم می‌شود اقلا ۱۹ مورد از آنها و شاید هم همه آنها یا قبر کس دیگری هستند و یا اصولا در آنجا کسی دفن نشده است. یعنی به نظر آن مدرس اصلا لازم هم نیست قبری واقعا مدفن امامزاده‌ای باشد تا آن مکان به عنوان «امامزاده» اعلان و قبول شود و به محل زیارت، دعا و نذر و نیاز مردم تبدیل گردد. (۱۱)

تعداد سید‌ها:

📌چارلز ییت (۱۲) در مورد شمار سادات ایران در حوالی سال ۱۹۰۰ چنین گفته است: «ایران پر از سید است که همه جا را فراگرفته‌اند. اینها علی‌الاصول قشری تنبل و بی‌فایده هستند که کار نمی‌کنند، اما انتظار دارند که دیگران زندگی آنان را تامین کنند. خواجه‌های ترکمن هم همین خاصیت‌ها را دارا هستند.»

💢دیگر سیاحان اروپایی مانند فاولر، ویلسون و بریکتو نیز مشاهدات مشابهی روایت کرده‌اند. به گفته هوگو گروته، در سال ۱۹۰۷ در ایران حدودا ۱۰۰ هزار سید زندگی می‌کردند. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی که در ایران زندگی کرده و حتی کتاب‌های درسی به فارسی نوشته بود، می‌گوید (۱۳) که در سال‌های ۱۸۵۰ سیدها حدود دو درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند. برخی سیاحان دیگر اروپایی قرن نوزدهم تعداد سید‌های ایران را حتی تا ۲۰ در صد جمعیت شهری کشور تخمین زده‌اند که احتمالا مبالغه‌آمیز است، اما به هر حال این گمانه‌زنی نشان می‌دهد که فراوانی سادات در شهر‌ها باعث ایجاد چنین تصوری در میان سیاحان خارجی شده است.

این تصور کمی هم به تمرکز تعداد سادات در شهرهایی از قبیل مشهد، قم، شوشترو دزفول مربوط می‌شود که دارای مقبره امام و یا امامزاده‌های مهم و معروف هستند.

📌ادامه دارد...

💢مطالعه قسمت چهارم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/15397
💥سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟

#قسمت_چهارم


سیدهای دروغین

💢آن نظارت نسبی که دولت‌های ایران می‌خواستند در دوره صفویان و قاجاریان در مورد ادعاهای ساختگی سیادت برقرار شود، در عمل چندان رعایت نشد، تا جایی که خیلی‌ها که هیچ ربطی به تبار پیامبر اسلام نداشتند، مدعی شدند که «سید اولاد پیغمبر» هستند. یک نمونه بارز ادعاهای بی‌دلیل سیادت این بود که گویا پادشاهان سلسله صفویان از تبار پیغمبر هستند.

پیش از بنیانگذار سلسله صفوی یعنی شاه اسماعیل یکم هیچکدام از سران آل صفی که همه صوفیان سنی مذهب بودند و از جمله خود شیخ صفی الدین اردبیلی ادعای سید بودن نکرده بودند. اما پس از آنکه شاه اسماعیل در سال ۱۵۰۱ در تبریز بر تخت سلطنت نشست و نظام جدید صفوی برقرار گردید، خود شاه اسماعیل و جانشینان او، تبار صفویان را به پیغمبر اسلام ربط دادند و مورخین صفوی، به تبعیت از سیاست حاکم، روایت‌های «تاریخی» لازم برای اثبات این ادعا را تهیه کردند.

💢بی‌شک در این زمینه، دوره صفوی استثنایی تشکیل نمی‌داد. خیلی پیش‌تر و بعدتر از صفویان نیز بسیاری افراد و طایفه‌ها چنین ادعا‌هایی را طرح کرده بودند.
اما مخصوصا از دوره صفویان و قاجار به بعد، تعداد مدعیان سیادت زیادتر از معمول شد و این، در جامعه‌ ایرانی آن دوره راز پنهانی نبود. به هرحال امتیازات مالی از قبیل پرداخت «مال امام» و خُمس که گاه «مال سید» هم نامیده می‌شد و در عین حال اعتباری که سیدها از سوی مردم و دولت می‌دیدند، مشوق اصلی این قبیل ادعاهای روزافزون سیادت بود. با این ترتیب گروه-گروه افراد دغل کار به مناطقی می‌رفتند که کسی آنها را نمی‌شناخت و خود را به عنوان سادات «راستین» جا می‌زدند. معمولا هم کافی بود عبایی بر تن، کمربند سبزی دور کمر و احتمالا عمامه سبزی بر سر داشته باشند، چرا که به گفته «هانری لایارد» حتی شک و سوال در باره صحت ادعای سیادت یک شخص «کُفر» شمرده می‌شد. (۵)

طبیعتا بسیاری خانواده‌ها هم که ادعای سیادت داشتند، به‌راستی صاحب شجره نامه‌هایی بودند که اجداد آنها را دستکم تا ۲۰۰ سال پیش از خود نشان می‌داد. این شجره نامه‌ها نسل به نسل از پدر به پسر منتقل می‌شد و اگر شجره‌ای به هر دلیلی گم می‌شد و یا ازبین می‌رفت، رییس خانواده کوشش می‌کرد آن را دوباره ثبت و احیاء کند. اما واقعیت این است که همه آن شجره نامه‌های دویست-سیصد ساله تبار آنهمه مدعی سیادت را تا به تبار محمد و یا امامان شیعه که بیش از هزار سال قبل زیسته‌اند، نمی‌رساند. شرقشناس معروف آرمینوس وامبری می‌نویسد که «حد اکثر ده در صد کسانی که با اتکاء به یک شجره‌نامه خود را سید می‌شمردند، دلیل کافی برای این ادعای خود داشتند» (۶) و ژان دیولافوا در سال ۱۸۸۷ علاوه می‌کند که «در ایران همگی چهار خانواده وجود دارند که با دلایل کافی و مدارک قابل قبول، خود را از نوادگان علی بن ابیطالب می‌شمارند.» (۷) مثلا در حالیکه سیدهای طباطبایی شجره‌نامه قابل اعتمادی را دارا بودند، طایفه سادات محلات که همه به عنوان سید مورد قبول و احترام عام بودند، چنین شجره نامه‌ای نداشتند.

📌ادامه دارد...

💢مطالعه قسمت سوم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/15313
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_پنجم

در حدیثی که مسند احمد و طبرانی آمده و هیثمی آن را صحیح دانسته محمد به توضیح معنی واقعی جهاد پرداخته است و گفته:
قَالَ: فَأَيُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " الْجِهَادُ ". قَالَ: وَمَا الْجِهَادُ؟ قَالَ: " أَنْ تُقَاتِلَ الْكُفَّارَ إِذَا لَقِيتَهُمْ ". قَالَ: فَأَيُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " مَنْ عُقِرَ جَوَادُهُ وَأُهْرِيقَ دَمُهُ ".
رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالطَّبَرَانِيُّ، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيحِ.
📚 #منبع: مجمع الزوائد ومنبع الفوائد نویسنده: الهيثمي، نور الدين  جلد: ٣ ص: ٢٠٧

📌#ترجمه:
آن مرد از پیامبر پرسید پس کدام هجرت بهترین هجرت است؟ پیامبر گفت جهاد کردن. آن مرد از پیامبر پرسید جهاد چیست؟ پیامبر گفت: "اینکه هنگامی که با کافران رو برو شدی با آنان بجنگی". آن مرد گفت: پس کدامین جهاد نیکوترین است؟ پیامبر گفت: "کسی است که اسبش پی و خونش ریخته شود."
دقت کنید که چقدر جهاد در اسلام دارای اجر است و اصل جهاد همان جهاد بدنی و شمشیر و در زمانه ما توپ و تفنگ است.

💢اگر دقت کرده باشید خود علماء اسلام هم به ثواب بی نهایت این عمل پی برده اند بطوری که رکنی از ارکان مسلمانان قرار گرفته است و علماء اسلام هم اگر بخواهند برای عملی ثوابی بتراشند که بیشمار باشد از آن عمل تعبیر به جهاد می کنند مثلا جهاد علمی، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی،جهاد کشاورزی، جهاد خود کفایی، جهاد رسانه ای، تا جهاد نانوتکنولوژی و جهاد هایی که بعداخواهند آمد.
البته این بدان معنی نیست که جهاد در نگاه ذهنی ملاها به معنی لغوی تلاش و مجاهدت باشد بلکه همان معنی شرعی یعنی حصول قتال با غیر مسلمانان است. بدین صورت که اگر مسلمانان بتواند در جهاد علمی یا کشاورزی غلبه پیدا کند در واقع مقدمه ضربه زدن به غیر مسلمانان را حاصل کرده است. هدف چنانچه آیت الله مصباح یزدی هم گفته غلبه بر غیر مسلمانان است تا حکم الله جاری شود.
اما برویم سر وقت "جهاد نفس" که اکثراً بر سر منابر و بر زبان روشنفکران باصطلاح دینی و عرفای ما بسیار تکرار می شود ببینیم که ماهیتاً چه چیزی است.
مبارزه با هوس ها و خواهش های درونی و کنترل نفسانیات بدون شک یکی از پایه های اخلاقی بشری است.

حتی تا قبل از اینکه ادیان به وجود بیاید در باور های اولیه انسانی و خداباوری بشر این تحذیرات نفسانی بوده است. مثلا دروغ زشت بوده، ارتباط با محارم عملی زشت بوده، دزدی مذموم بوده، خیانت و حتی جالب است بدانید زنا کردن مذموم بوده است و اين موضوع هيچ ارتباطى به اديان و آموزه هاى دينى نداشته و ندارد و در واقع هيچ چیز يا كسى از آسمان نیامده که این ها را به بشر یاد بدهد. همان طور که بشر آتش و برنز را کشف کرده به مرور فهمیده که بر اعمال در شأن نوع انسان نیست و باید انسان از خواهش های نفسانی پرهیز کند.
حالا شدت و حدت در این میان متفاوت بوده اما پرهیز از خواهش های نفسانی بوده است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه توصیه می کنم حتما کتاب توتم و تابوی زیگموند فروید را مطالعه کنید.

ادامه دارد...

📌مطالعه بخش چهارم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/15123
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

📌 #قسمت_چهارم

اما بگذاريد برگرديم به حكم جهاد در قرآن و اسباب و دلايل و كيفيت آن.

💢حکم جهاد در قرآن در سوره البقرة چنین است:
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾
#ترجمه:
بر شما جنگو كارزار واجب شده است در حالى كه براى شما ناگوار است چه بسا چيزى را خوش نمى داريد ولى براى شما خوب است و چه بسا چيزى را دوست مى داريد ولى براى شما بد است و خدا مى‏ داند و شما نمی دانید!

اما معنی جهاد را همانطوری که گفتیم مسلمانان در غرب و یا ایران بندرت جهاد با اسلحه معرفی می کنند و اصرار دارند جهاد در اصل جهاد با نفس است ببینیم با تعریف لغوی و شرعی جهاد تطابق دارد یا خیر!
تعریف لغوی جهاد:
در کشف القناع بهوتی آمده است:
أَفْضَلُ تَطَوُّعِ الْبَدَنِ وَهُوَ مَشْرُوعٌ بِالْإِجْمَاعِ لِقَوْلِهِ تَعَالَى {كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ} [البقرة: ٢١٦] إلَى غَيْرِ ذَلِكَ وَلِفِعْلِهِ وَأَمْرِهِ بِهِ وَأَخْرَجَ مُسْلِمٌ: مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ، وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالْغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنْ النِّفَاقِ» (وَهُوَ) أَيْ: الْجِهَادُ مَصْدَرُ جَاهَدَ جِهَادًا وَمُجَاهَدَةً مِنْ جَهَدَ إذَا بَالَغَ فِي قَتْلِ عَدُوِّهِ فَهُوَ لُغَةً بَذْلُ الطَّاقَةِ وَالْوُسْعِ وَشَرْعًا: (قِتَالُ الْكُفَّارِ)

📚#منبع: كشاف القناع عن متن الإقناع نویسنده: البهوتي جلد: ٣ صفحه: ٣٢
#ترجمه:
بهترین عبادت بدنی که به اجماع اهل اسلام بنا به آیه {كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ} [البقرة: ٢١٦] ثابت است و بنا به حدیث پیامبر که در صحیح مسلم آمده است:
«کسی که بمیرد و جنگ در راه اسلام نکرده باشد و حتی در دلش آرزوی جنگ خطور نکرده باشد بر شعبه ای از نفاق از دنیا رفته است».

اما معنی جهاد از مصدر جَاهَدَ جِهَادًا وَمُجَاهَدَةً است از جَهَدَ هنگامی که در قتل دشمنش مبالغه شود و آن لغتی است که به معنی به کار بردن نهایت طاقت و وسع است و در معنی دینی آن یعنی جنگیدن با کافران است.

ادامه دارد...

📌مطالعه بخش سوم:

https://t.me/Iamkheradgera/15088
💥عبدالمطلب، شخصيت جعلى تاريخ اسلام!

📌 #قسمت_چهارم

هاشم(يعنى نان خرد کن در ظرف غذا) در جوانی (ابن اثیر گفته ٢٠ یا ٢٥ سالگی) در غزه درگذشت که این گفته با داستان مفاخره با برادر زاده اش كه قبلا در موردش نوشتيم اختلاف دارد چون اگر هاشم و عبدالشمس دوقلو بودند، پس پسر عبدالشمس در زمان ٢٥ سالگی هاشم، کودکی بیش نبوده که بخواهد عمویش را به مفاخره بخواند و در اينجا اثبات ميشود كه این داستان از بيخ دروغ است)
پس از مرگ هاشم که مهماندار و سقای کعبه بوده اینکار به مطلب برادر کوچک ترش واگذار ميشود.

💢در اينجا لازم به ذكر است که پرده داری و اعمال درون کعبه بدست برادران دیگر هاشم و مطلب، یعنی عبدالشمس و نوفل بود.( در كتابهاى تحريف شده حكومت آخوندى عنوان ميشود كه عبدالمطلب و ابوطالب پرده دار کعبه و بزرگ قریش بوده اند اما در حقيقت بدليل فقرشان کاری جز مهمانداری و يا سقا بودن نداشتند)

داستان شخصيت جعلى عبدالمطلب

بعد از سالیانی از درگذشت هاشم، یکی از دوستان مطلب به مطلب خبری میدهد مبنی براینکه در یثرب(مدینه) پسری را دیده که با دیگر پسران در کمان اندازی مسابقه میدهد و هربار که برنده میشد، فریاد میزده من پسر هاشمم و من پسر هاشمم.

💢مطلب برای صحت این موضوع به یثرب میرود و این پسر را پیدا میکند.
در اينجا قابل ذكر است كه مورخین نوشته اند كه گوئى مطلب از ازدواج برادرش با کنیزی خبر داشته، هاشم قبل از زایمان كردن كنيز، او را به یثرب نزد خانواده اش میبرد و سپس در سفر به غزه فوت میکند.

نام این پسر شیبه بوده یعنی پسری که جلوی پیشانیش موهای سفید دارد
این داستان توسط مورخانى چون طبری، ابن اثیر و ابن هشام بازگو شده است اما واقدی در كتاب طبقات خود فرزندانی از هاشم را نام ميبرد که ااززنهای متفاوتند ولى اثری از آنها در تاریخ بجا نمانده است.

💢ابن هشام در كتاب سیره پیامبر آورده است که هاشم را زنی بود در مدینه که قبل از وی شوهر و فرزند پسر داشته و همسر کسی نمیشده الا حق طلاق را از شوهر بگیرد (نكته: قبل از اسلام حق طلاق در دست زنان بوده است اما اسلام با احكام عقب مانده خود زنان را زنده بگور كرد)

ادامه دارد...


🔥کانال خردگرا👈
@Iamkheradgera
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥دوره آموزشی نقد برهان های اثبات وجود خدا

#قسمت_چهارم:

📌ادامه مقدمه و پاسخ به چند پرسش مهم


🔥کانال خردگرا👈
@Iamkheradgera
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💥علی‌اکبر رائفی‌پور، بلندگوى بنگاه دروغ پراكنى حوزه هاى پرورش ملاست

#قسمت_چهارم

علی‌اکبر رائفی‌پور بيسوادى حرّاف و موسسه تحت مدیریت او یعنی "مصاف"، از پرمخاطب‌ترین چهره‌های ترویج‌دهنده دروغ و اخبار و نظریه‌هایی در سطح جامعه كه تنها هدفشان فريب نوجوانان و پر كردن ذهن آنها از چرنديات غير مستند است. ايشان و چند شخص همانند او بعنوان بلند گوى دروغ پراكنى با ظاهرى علمى هدفى جز تخريب ذهن نوجوانان ندارند.
در اين ويديو به چند مورد از دروغگوئيهاى او و تناقض آن در مكان و زمانى ديگر اشاره شده است كه ديدن آن خالى از لطف نيست.
اين ويديو را انتشار دهيد كه برخى نوجوانان كه طرفدار او هستند به ميزان شيادى اين موجود پى ببرند👌


🔥کانال خردگرا👈
@Iamkheradgera
I am kheradgera
▪️ قرآن را چه کسانی نوشتند؟ #قسمت_سوم اما کتاب نامه هايى به محمد درباره اینکه این فرقه مذهبی چه کسانی بودند و جایگاه آن کجاست و مذهب آنان دقیقا چه بود، در آن زمان به نتیجه دقیق نرسید. البته ندانستن پاسخ این سوالات هرگز از اعتبار نظریه من کم نمی کند. با…
▪️ قرآن را چه کسانی نوشتند؟

#قسمت_چهارم

رومیان در نزدیک ترین سرزمین به کجا شکست خورده اند؟
مسلم است که ما باید فکر کنیم سپاه روم در سرزمینی نزدیک به مکان نویسنده نامه شکست خورده است. یک رجوع ساده به تاریخ نشان می دهد که اشاره به شکست رومیان بیزانسی به فرماندهی Nicetas در سال ٦١٣ میلادی به دست #سپاه_ساسانی در شهر #درعا (واقع در جنوب غربی سوریه و نزدیک اردن و جنوب فلسطین) است. حتی منابع اسلامی هم به دلایل درست حدس می زنند که اشاره قران به این شکست است. مطابق منابع تاریخی، این شکست سرآغازی می شود برای شکست های بعدی رومیان در ماه بعد که منجر به سقوط #اورشلیم شد.
پس به سادگی می توان متوجه شد که مکان نویسندگان متن قرآن، در همان نزدیکی است. توجه داشته باشید که من در کتاب (نامه هائى به محمد) نشان دادم که عقاید منعکس شده در قرآن درباره مسیحیت، به فرقه ابیونی ها و یا مسیحیان یهودی نزدیک است. جالب اینجاست که بدانیم ازوبیوس (از پدران کلیسا در قرن سوم و چهارم میلادی) شهر درعا را یکی از مکان های اصلی این فرقه دانسته است.
برای پیدا کردن مکان این فرقه باید به آیه دیگری از سوره بقره رجوع کنیم. در آیه ١٢٥ می خوانیم:
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ
مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ
وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ
وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿۱۲۵﴾
#ترجمه:
و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف‏كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد.
پیشاپیش باید این فرض موهوم مسلمانان را دور بیاندازیم که در متن قرآن منظور بیت در اینجا یا هرجای دیگری، کعبه واقع در مکه است.
مسلمانان برای اینکه همچنان این فرض را حفظ کنند که منظور از بیت در اینجا و چند جای دیگر، همان کعبه است، مجبور شده اند ادعا کنند که کعبه را ابراهیم ساخته است.
اما مقام ابراهیم که قرار است جایگاهی برای نماز گذاردن و طواف کنندگان و معتکفان باشد واقعا کجاست؟

ادامه دارد...

https://t.center/Iamkheradgera
I am kheradgera
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟ #قسمت_سوم #دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام در جلد ١١ ص ٣٨٤ مينويسد: و"المزدلفة"، موضع يكاد يكون على منتصف الطريق بين عرفة و"منى". وفيه يمضي الحجاج ليلتهم، ليلة العاشر من "ذي الحجة". ومنه…
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟

#قسمت_چهارم

با توجه به روايات قسمت قبل می توان اثبات كرد كه قزح، نزد اعراب اصالت داشته و وجود آن در ایستگاه های حج دلیلی بوده بر اینکه حج عملی جهت طلب باران بوده است و نه مراسم عبادى خاص.
اما #عرفه مرکز عبادت شمس یا #خورشید بوده است و داستان خرافى و دروغينى كه در اينمورد ساخته شده است بدين عنوان که:
آدم از بهشت رانده شد در هند سقوط کرد و حواء در منطقه جده عربستان و شیطان در دَسْتُمِيسان و ماری که با شیطان همکاری کرد در اصفهان سقوط کرد چنانچه ابن ابی حاتم گفته است و در کوه عرفات این دو نفر همدیگر را شناختند فلذا به این مکان عرفه یا محل شناخت مجدد آدم و حواء می گویند کاملا بی اساس و اسبابی برای اتصال این مکان ها به دیانت های ابراهيمى قبل از اسلام بوده است.
فی الواقع و از نظرگاه متولوژى تاریخی تک تک این ایستگاه های حج مسیرهای عبادت شمس و قمر و اصنام عرب بوده و بعدها این داستان ها با خرافات یهود آمیخته و ساخته و پرداخته شده است.
ممکن است اسلامیون و خصوصا اهل حدیث غرولند کنند که این حرف های شما سندی ندارد و تمام روایاتی که راجع مکان هبوط آدم و حواء بیان شده روایات ضعیف است اما در منابر خود حتی علما سلفی مدعی علم، این اراجیف و لاطائلات را تکرار می کنند تا پايه هاى بازار پردرآمد جشنواره حج براى دولت سعودی محکم تر شود و هرساله انسانهاى بيشترى را بدانجا كشيده و حاصل زحمات يك ساله شان را در حلق حاكمان سعودى بريزند.
اما مخالفان این قصه های کودکانه بى درنگ می گویند این ها از رواياتى است كه به #اسرائیلیات معروف هستند.
اما سئوال اينجاست كه چرا بايد یهود و بنی اسرائیل چنين قصه هائى برای #مکه بسازند؟ چه سودى ازينكار حاصلشان ميشود؟
حال برویم به اثبات این نکته که #عرفه مرتبط با عبادت شمس بوده است.
#دکتر_جواد_علی در المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام جلد يازدهم ص ٣٨٣ مينويسد:
ويقف الحجاج موقف عرفة من الظهر إلى وقت الغروب.
وقد يكون لموقف الجاهليين في عرفة وقت الغروب علاقة بعبادة الشمس. فإذا غربت الشمس اتجه الحجاج إلى "المزدلفة".
#ترجمه: بعد از غروب خورشید حجاج به مزدلفه می رفتند که مزدلفه باز محل عبادت قمر یا ماه بوده است. در روایات اسلامی هم اشاراتی شده که اسماء دختر ابوبکر در مراسم حج در هنگام مزدلفه به کرات و مرات از غلام خود می پرسد آیا قمر یا ماه ناپدید شده است؟ او می گفته نه و همچنان با وجود قمر در آسمان نماز می خواند و با غروب ماه به سمت جمره راهی شده است. متن حدیثى كه در اينمورد آمده است بدينصورت ميباشد:
٢٩٧ - [١٢٩١] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ
الْمُقَدَّمِيُّ، حَدَّثَنَا يَحْيَى وَهُوَ الْقَطَّانُ، عَنِ ابْنِ
جُرَيْجٍ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللهِ، مَوْلَى أَسْمَاءَ، قَالَ:
قَالَتْ لِي أَسْمَاءُ: وَهِيَ عِنْدَ دَارِ الْمُزْدَلِفَةِ هَلْ
غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: لَا، فَصَلَّتْ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَتْ: يَا
بُنَيَّ هَلْ غَابَ الْقَمَرُ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَتْ: ارْحَلْ
بِي، فَارْتَحَلْنَا حَتَّى رَمَتِ الْجَمْرَةَ
#ترجمه:
ابن جریح گوید عبدالله برده ی اسماء گفته که اسماء به من در حالی که نزدش آتش مزدلفه بود گفت ای عبدالله آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم خیر. پس اسماء ساعتی نماز گزارد و دوباره پرسید آیا ماه ناپدید شده است؟ گفتم بله سپس گفت با من راهی شو و ما حرکت کردیم تا برای پرتاب سنگ در مراسم جمره برویم.
#منبع: صحيح مسلم جلد: ٢ صفحه ٩٤٠

ادامه دارد...

https://t.center/Iamkheradgera
I am kheradgera
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_سوم #نولدکه از همان آغاز کتاب خود، یک نتیجه گیری عجولانه کرده است. وی تصور می‌کند که چون محمد به الهی بودن پیام خود ایمان داشته و برای آن هزینه داده و تلاش فراوان کرده است، پس نمی‌توانسته با همدستی دوستان…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_چهارم

با این حال #لوکزنبرگ و بسیاري دیگر از تجدیدنظر طلبان قادر نیستند توضیح دهند که چگونه متن قرآن می‌تواند همزمان یک متن سریانی باشد و در عین حال از محیط حجاز بیرون آمده باشد
استدلال و نتیجه من در این کتاب، در هیچ‌کدام از دو دسته نمی‌گنجد.
در حالیکه نظریه من نیازی به قبول منابع اسلامی یعنی حدیث و سیره درباره رسالت پیامبری محمد در مکه ندارد، هیچ نیازی هم به رد کلیت آن دیده نمی‌شود و براحتی می‌توانیم بپذیریم که قرآن اگرچه نه به شیوه‌ای که ادعا می‌شود، حاصل موعظات مردی به نام #محمد در مکه بوده است. نتیجه‌ای که در این مقاله بدست خواهد آمد در واقع شوکه کننده است:
کتابی که در دست ماست در واقع #قرآن نیست!
آنچه چهارده قرن به عنوان کتاب قرآن می‌شناسیم در واقع کتاب یا قرآنی نیست که در خود متن به آن اشاره می‌شود.
این کتاب در واقع مجموعه نامه‌هایی است که از سوی فرقه‌ای از #مسیحیان_یهودی(ابیونی‌ها) براي محمد ارسال می‌شده و به همراه این نامه‌ها، بخش‌های مختلفی از کتب مذهبی ترجمه می‌شده تا محمد از روی آنها ذکر یا موعظه کند و این "ذکر" از روی کتاب همان چیزی است که نویسنده نامه‌ها قرآن می‌خواند.
بنابراین وقتی در متن از قرآن، کتاب و... صحبت می‌شود منظور همین متن نامه نیست بلکه ملحقاتی است که یک فرقه مذهبی به همراه این نامه برای #میسیونر_مذهبی خودشان ارسال کرده‌اند.
بخش‌هایی از این موعظات، تاویل و جمع‌بندی آنها در داخل متن وجود دارد ولی این کلیت متن سوره‌ها نیست که قرار بوده خط به خط موعظه شود.
وقتی در متن به کلمه قرآن و یا ذکر برمی‌خوریم، منظور همین جملاتی نیستند که می‌خوانیم بلکه منظور از قرآن صرفا موعظه یا ذکری از روی کتب و منابعی است که براي محمد فرستاده شده است. این منابع و ملحقات نامه‌ها از دست رفته‌اند و آنچه به عنوان قرآن جمع‌آوری شده است، صرفا مجموعه‌ای از این نامه‌ها و به همراه بخش‌های اندکی از تذکره‌ها است.
وقتی به متن قرآن با این دیدگاه جدید برخورد کنیم، بسیاری از ابهامات متن روشن می‌شود. لحن خطابی قرآن،
عدم اشاره به موضوع بحث و زمینه، پراکندگی در شرح داستان‌ها، اشارات جزئی به رویدادی بدون هیچ توضیحی، همگی به این دلیل است که اصل موعظه متن این نامه نیست.
این نظریه درک ما از کتاب قرآن را برای همیشه تغییر خواهد داد. آنچه محمد موعظه می‌کرده و به عنوان دلیل و گواه بر الهی بودن کلام خویش می‌آورد ارتباط مستقیمی با متن این نامه‌ها ندارد.
مسئله بر سر این نیست که بگوییم بخش‌هایی از قرآن از دست رفته است. مسئله این است که #محمد در مکه با خواندن این نامه‌ها برای مردم، رسالت خود را انجام نمی‌داده است بلکه کتبی را برای مردم می‌خوانده است که همراه با نامه‌ها به دست او می‌رسید.
در واقع اصلا احمقانه است که متن قرآن که در بسیاری از موارد شخص محمد را خطاب قرار می‌دهد، برای کسی خوانده و موعظه شود.

ادامه دارد...
https://t.center/Iamkheradgera
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل تصویری:
زنده یاد رضا فاضلی
#قسمت_چهارم

موضوع:
نشانه‌هاى ظهور امام زمان شيعيان

اين فايل تصویری زيبا را ببینید، و آنرا به دوستان و اعضاى خانواده‌تان هديه دهيد

https://t.center/Iamkheradgera
Ещё