I am kheradgera

#قسمت_سيزدهم
Канал
Логотип телеграм канала I am kheradgera
@IamkheradgeraПродвигать
5,42 тыс.
подписчиков
9,44 тыс.
фото
15 тыс.
видео
6,24 тыс.
ссылок
توییتر: https://twitter.com/Iamkheradgera1?s=09 اینستاگرام: https://www.instagram.com/Iamkheradgera1 کانال تلگرام: https://t.center/Iamkheradgera
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_چهاردهم

فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛ و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای سر همۀِ باشندگان زمین حرکت میکرد.» وجود «ارابۀِ زیبا» در این داستان، جلوه گر شکل دیگری از سفر افسانه ای محمد به آسمان است، زیرا به باور مسلمانان، محمد از راه سوارکاری به کمک یک الاغى به نام «براق» به آسمان پرواز کرد، و سوارکاری بیشتر با فرهنگ عرب ها سازگاری دارد تا پرواز به کمک یک ارابه.

💢نام «براق» بیگمان از واژۀِ عبری «باراک» ریشه گرفته که به معنی«درخشیدن» است، که به زبان عربی میشود «برق»، با آنکه این احتمال نیز هست که این واژه از زبان پهلوی ریشه گرفته باشد.
پیش از بررسی موردهای دیگر، باید گفته شود که کتاب «سفر أخنوخ ( Book of Enoch)» نیز گُزراش هایِ درازی دربارۀِ شگفتی های زمین، دوزخ و آسمان دربر دارد که «أخنوخ» در رویاهایش دیده است [٢٨].

بدون شک این کتاب که از آثار نوشتاری کیش های انحرافی مسیحی است بر روی کتاب های افسانه ای «رویای پاولوس» و «سفارش نامۀِ ابراهیم» تاثیر گذار بوده و از آنجا روی افسانه معراج محمد تاثیر گذاشته است؛ ولی ما نمیتوانیم این احتمال را بدهیم که این کتاب ها روی «ارداویراف نامه» تاثیر گذار بوده اند، شاید غیر مستقیم. به هر روی، این یک پُرسشی است که پاسخ به آن هیچ تاثیری روی پژوهش کنونی ندارد. اکنون در پیوند با «درخت زندگی» در «باغ عدن» یهودیان دارای افسانه های شگفت انگیزی هستند [٢٩]، که با شایمندی (احتمال) فراوان از داستان های «اکدی/ سومری» دربارۀِ «باغ خدایان (Sacred Tree of Eritu)» وام گرفته اند. این افسانه ها در کُهن ترین سنگنبشته ها بازگویی شُده اند که در شهر «Nippur (نزدیک بغداد)» بدست دکتر هیلپرشت (Dr. Hilprecht) پیدا شُده اند. اکنون ما نیازی برای اندر شُدن در این گُفتارود نمیبینیم، تنها میخواهیم نشان دهیم که تفاوت میان این همه افسانه های ساختگی دربارۀِ سفر به آسمان ها و یک بازگویی ساده از واقعیت که در کتاب «سفر پیدایش (Genesis)» آمده است، چه اندازه بُزرگ است. افسانه های یهودی روی گُزارشِ مسلمان ها دربارۀِ بهشتِ آسمانی تاثیر گذاشته اند، برای اینکه مسلمان ها باور دارند که «باغ عدن» در آسمان است.

💢از اینرو مسلمان ها در باورهای دینی شان بیشتر ویژگی هایِ «باغ عدن» را که یک باغ زمینی است، به بهشت آسمانی منتقل کرده اند. در این پیوند این امکان هست که کتاب هایِ کیش هایِ گُمراه (apocryphal) مسیحی آنها را به بیراهه بُرده باشند، چونکه بازکاوی (تشریح) چهار رودخانۀِ بهشتی، و چیزهای دیگر، که در کتاب «رویای پاولوس» بخش چهاردهم آمده است، بدون شک ریشه در همین تخیلات شگفت انگیز دارد.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سیزدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/21272
💥نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن

📌#قسمت_سيزدهم

در «سانسکریت» که نوشته های کُهنِ فرهنگی / دینی هندوستان در دوران باستان است، داستان هایی همانند معراج محمد و سفر شبانۀِ ارداویراف وجود دارند، که از میان آنها ما به کتاب «سفر به جهان ایندرا» اشاره میکنیم. ایندرا در باورهای کُهن مردم هندوستان دارای بالاترین جایگاه خدایی بود. او خدای جنگ، توفان، باران و زایندگی و باروری (fertility) بود. در این افسانه بیان شده است که قهرمان داستان «ارجونا (Arjuna)» سفری به آسمان ها کرد، به جاییکه او کاخ آسمانی «ایندرا» را دید که نامش «وایوانتی (Vaivanti)» است و در باغ «ناندانام (Nandanam)» برپا شُده است.

💢کتاب های هندو به ما میگویند که رودخانه هایی که پیوسته در جریان هستند گیاهان سبز و زیبا در پیرامون این کاخ را با آب تازه آبیاری میکنند. در میان این باغ درختی ایستاده است به نام «پاکشاجاتی (Pakshajati)» که میوه ای به نام «امریتا (Amrita)» یا «بی مرگی» دارد، و هرکس که از آن بخورد، هیچگاه نخواهد ُمرد.گُلهایزیبابارنگهایگوناگونایندرختراتزئیندادهاند؛و آرزوهای هرکسی که زیر سایه این این درخت بیارامد، برآورده خواهند شد.

زرتُشتیان نیز یک گزارشی دربارۀِ وجود یک درخت شگفت انگیزی دارند که در اوستا «هواپا (Hvapa)» و در زبان پهلوی آنرا «هومایا (Humaya)» مینامند، که در هر دو مورد این معنی را میدهد: «درختی که خوب آبیاری شده است». در کتاب «وَندیداد» این درخت بدینگونه تشبیه شده است: «آب ها [٢٦] با پاکیزگی از دریاچۀِ «پویتیکا» به دریایچۀِ «وروکاشا» میریزند، و از آنجا به پای درخت «هواپا (Hvapa)» سرازیر میشود؛ در آنجا همۀِ گیاهان از گونه هایِ فراوان میرویند.» نیاز به گفتن است که «هواپا (Hvapa)» و «پاکشاجاتی (Pakshajati)» سنجش پذیر با درخت «توبا» یا درخت «خوبی» در بهشت مسلمانان هستند، و نام درخت «توبا» در فرهنگ اسلامی به اندازه ای آشناست که در اینجا نیازی به روشنگری دربارۀِ آن نیست.

💢به هر روی، در اینجا باید اشاره شود که داستان هایِ همانندِ افسانه هایی که در بالا آمد، در آثار کیش هایِ انحرافی (apocryphal) مسیحی وجود دارند، به ویژه در کتاب های «رویای پاولوس (Visio Pauli)» و «سفارش نامۀِ ابراهیم ( Testament of Abraham)». در کتاب «رویای پاولوس» آمده است که «پاولوس (یک آدم مقدس در دین مسیحی)» به آسمان ها پرواز کرد، و ابراهیم و چهار رودخانۀِ بهشتی و همه شگفتی های آسمان را تماشا کرد. در این «سفارش نامۀِ» تخیلی «پاولوس» نیز پس از تماشای آسمان ها و بهشت به زمین بازمیگردد تا همانند «ارداویراف» و محمد مشاهدات و تجربیات خودش را با انسان های روی زمین درمیان گذارد. در پیوند با ابراهیم این نوشته میگوید: «و [٢٧] فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت دوازدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/21200
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_چهاردهم

فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.

💢در هر دو ساختمان نوشته های دیواری یافت میشوند که از یک سوی برنامۀِ دینی و سیاسی فرمانروایان را مُستند میسازند و از سوی دیگر بگونۀِ رسمی و انتزاعی تکیه به نوشته های دیواری قبه الصخره دارند. در اینجا نباید همۀِ نوشته ها تفسیر شوند؛ مسئله تنها عبارت است از همانندی رسمی این نوشته ها با نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش شده اند و پاژنام هایی که در آنجا در ستایش از بلندپایگان بکار رفته اند.

آن «مسجد معاویه» که در سال هجرى عربی/٨٧،٨٦ (٧٠٨/٧٠٧ میلادی) در دمشق ساخته شد، بیگمان یک ساختمان مسیحی بود.
برای بازسازی این ساختمان آن کلیسایی را که پیش از این در آنجا ساخته بودند کاملا و یا بخشی از آنرا از جاکندند. به دستور «الولید» برنامۀِ دینی/ سیاسی او بر دیوارهای این «مسجد» نگارش شد(٤٢).

💢در آغاز «الولید» با چشمپوشی بر تعصب های مذهبی پدرش، روشن بیان کرد:- نوشته ای که ترجمۀِ آن با عربی امروزى هماهنگ است- "درموضوع دین هیچ اجبارى وجود ندارد و پس از این راه راست از راه اشتباه قابل تمیز دادن است". «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg .)» این نوشته را -هماهنگ با درکی که آن زمان مردم داشته اند- بدینگونه ترجمه کرده است: "دین حقیقی (دُرُست یا راستین) نمیتواند انکار شود، (در نوشته های مقدس) راه راست از راه اشتباه تمیز داده شده است."

در این ترجمه جملات پایانی بیشتر باهم هماهنگی دارند. سپس بر یگانگی خدا و شریک نداشتن او و همبستگی میان پیروان این گروه مذهبی تاکید میشود؛
در ادامه گفته میشود: "پیامبر ما ستایش شونده/برگُزیده (مُحَمَد) است. مهر و برکت خدا بر او باد". این نیایش (دعای) خیر هماهنگ است با آن نوشته هایی که بر دیوار اندرونی و بیرونی قبه الصخره نگارش شده اند. در ادامه گفته میشود که" «الولید»، خدمتکار خدا، این ساختمان مقدس را ساخته و (بخشی از) کلیسای پیشین را از جا کنده است." با آنکه نامهاى «رسول» و «مُحَمَد»، همانگونه که رد شدن ادعای شریک داشتن الله و «بازگویی» دعای خیر (برای عیسی) نشان میدهند، اشاره به «عیسی» میکنند، ولی نام «عیسی مسیح، پسر مریم» همانند نوشته های دیواری قبه الصخره آشکار بیان نمیشود. آنچه که در این نوشته برجسته است، وجود فرنام هایی است که مُتاثر از دستورهایِ چیره شدۀِ مذهبی هَستند. «الولید» همانند پدرش، خودش را بر روی یک ستون سنگی (که فاصله میان دو شهر را نشان میدهد) و بر سکه های پول «عبدالله (بنده خدا)» مینامند.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سیزدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/19881
💥دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ

#قسمت_سيزدهم

در ادامه «افرَهات» از «Zechariah (یک پیامبر یهودی)» ٤،٧» نوشته ای را میآورد و به آشکار کردن ژرفای سخن او میپردازد (رهنمود ١،٩):

💢پیش از این او (خدا) این سنگ را نشان داده و نامیده است: بر این سنگ من هفت چشم را می ُگشایم (Zechariah ٣،٩)"، و: (رهنمود ١،١٧) "همچنین «سیمون» که خَرسنگ نامیده شده است،

به دلیل استواری در باور دینیش بود" (١٦،١٨ Mt)(٣٨). این تفسیرِ انجیل که از سوی «افرَهات» انجام شده است، همانند یک نقشۀِ ساختمان در ساختن قبه الصخره بکار گرفته شده است.

💢ما نمیدانیم که «عبدالمک» تا چه اندازه با نوشته های «افرَهات» آشنایی داشته است. ولی آدم میتواند بپذیرد که جهانبینی «عبدالملک» را یک آمیخته ای از باور به تورات و باورهای دینی سوری/مسیحی شکل داده بودند. نقش مُهمِ باور به افسانه هایِ توراتی در شکل دادن به اندیشه های کلی «عبدالملک» در «نقشِ ساز و برگ های پرستشگاه ُسلیمان» بازتاب مییابد که در زمان او بر سکه های پول کنده کاری شدند(٣٩). توجه «عبدالملک» به نمادهایِ ستونِ سنگی و ساز و برگهای پرستشگاه سلیمان به معنی بازگشت او به آیین یهود نبود، بلکه این نمادها نشانه های ویژۀِ مسیحیتِ عربی «عبدالمک» بودند(٤٠). و نوشته هایی که به فرمان او بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش ُشده اند، این نتیجه گیری را تایید میکنند. با اینهمه، ولی برای کسانیکه سکه های «عبدالمک» را در دست داشتند، این نمادهای تازه (ستون سنگی) همانند نقش چلیپا (صلیب) که پیش از این روی سکه های او کنده کاری میشدند، نمادهای مسیحی بشمار نمیآمدند. این برداشتِ اشتباه در نگرش «یوحناس دمشقی» به اسماعیلیان (عرب ها) بازتاب یافته است که آنها را سنگ پرست نامیده است؛ بیگمان او متوجه نشده بود که موضوع چیست. پیامِد این سوتفاهم این بود که پیونِد آن صفات که روی سکه های پول کنده کاری میشُدند و یا در اَنگاشت های مذهبی شان بکار میبردند- پیش از همه صفت «مُحَمَد»- دیگر با «عیسی» روشن نبود و با گذشت زمان این پیوند گسسته شد.

٣.٣ دوران الولید جانشینِ «عبدالمک» پسرش «الولید» شد. «الولید» اندیشه های پایانِ زمانی (apocalyptic) پدرش را کنار گذاشت که میپنداشت مهمترین پیشامدهایِ پایانِ زمانی در اورشلیم روی خواهند داد. بجای آن، «الولید» پرستشگاهِ مقدس «یحیی» غسل دهنده (حرم) را در دمشق گسترش داد که سر او در آنجا نگهداری میشُد و برای «معاویه» بسیار با ارزش بود(٤١). دمشق در بالاترین بخش شمالی سرزمین های («عربی») نبطیان جای دارد. توجه به این فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت دوازدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/19771
💥امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_چهاردهم

و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قطبيه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد: "همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و محصولش به این فراوانی نبود و با کمبود الاغ براي حمل هندوانه ها به شهر مواجه نمی شد، محال بود عیساي مریدبان خواب نما بشود و محال بود ملاتوتی به تاییدش برخیزد و محال بود جمعیتی به این زیادي شهر و خانه و زندگی و کار و کاسبی شان را رها کنند و یکباره به طرف زیارتگاه هجوم بیاورند و هندوانه را از قرار یک من یک قران سر خیارستانش بخرند، همان هندوانه اي که باري پنچ قران کرایه برمی داشت تا به شهر برسد و یک من ده شاهی بفروشند. بله، معجزه شده است اما نه براي شما بدبختهاي خدازده، هر معجزه اي که هست براي اربابهاي قبطیه است. براي ما فقیر بیچاره ها خبري نیست."

💢سید با استفاده از سکوتی ناگهانی که بر صحن لبریز از جمعیت سایه افکنده بود، آهی کشید و با لحن دردآلود ناله مانندى گفت: "من سید اولاد پیغمبر با شصت و چهار پنج سال سنم باید بیایم و توى این آفتاب داغ از کلۀ سحر تا تنگ غروب آفتاب بیل بزنم و خر بار کنم و خاك کشی کنم و بابت خرجی خودم و دو تا خرم شش قران مزد بگیرم و اربابهاي قبطیه با یک بار هندوانه اي که درِ خانۀ ملاتوتی فرستادند و دو تا بار گندمی که به عیساي مریدبان دادند باید از برکت حماقت شما مردم روزي صد تومان درآمد خالص خلص داشته باشند."

و بار دیگر صدایش اوج گرفت و تبدیل به فریاد شد که: "آهاى مردم! معجزه مخصوص پیغمبر خدا بود و دوازده امام، بس و والسلام. هر کس دیگر که پیدا شود و ادعاى معجزه بکند، اگر می خواهید راحت زندگی کنید صدایش را خفه کنید. امروز اگر معجزه اى باشد توي دستهاى پینه بستۀ من و شماست."
سید با اداى این عبارت مکثی کرد و بار دیگر آهی کشید و دستش به طرف دامن وصله دار قباي کرباسیش رفت تا دانه هاى درشت عرق را که بر شقیقه هایش نشسته و قطره اشکی را که از گوشۀ چشمانش به آب شیب ِ رخسار غلطیده و در حال سرازیر شدن بود، پاك کند که ناگهان از آن گوشۀ صحن زیارتگاه صداي آشنایی برخاست: "چه می گویی سید جد به کمر زده، یعنی امامزاده علی معجزه نمی کند؟ مرتد فطري، تو از سگ نجسترى."

💢ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت سیزدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/18532
💥امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها

#قسمت_سيزدهم

شما دیدید بچه اي گریه می کند، یک نفرتان عقلش نرسید که برود جلو و بپرسد :پسر جان! چرا گریه می کنی؟ او را در بغل گرفتید و حلوا حلوا کردید و هزار و یک کشف و کرامت برایش قایل شدید، و در این میان سه چهار نفر کلاش حقه باز هم به اسم متولی پیدا شدند و پدر و مادر بچه را کنار زدند و به قضیه اي بدان سادگی چنان شاخ و برگی دادند که نصف روزه خبرش به سعید آباد رسید و مردم کار و زندگیشان را ول کردند و مثل سیل به طرف زیارتگاه سرازیر شدند. خوب، حالا خوب گوشهایتان را باز کنید تا بفهمید علت گریۀ طفلک چه بوده"، و در حالیکه با دست زمختش بازوي نیمه عریان مرا گرفته بود، رو به من کرد که " میرزو، به این جماعت بگو که دیشب چرا گریه کردي"

💢من هاج و واج و وحشت زده در آستانۀ به هق هق افتادن بودم که نهیب سید تکانم داد و با شنیدن دستور مکررش در حالیکه با پشت دست چشمان به رطوبت نشسته ام را پاك می کردم و با زبانِ از لاي لب بیرون زده آب دماغ سرازیر شده ام را لیس می زدم، سکسکه کنان و هق هق زنان گفتم " گلگلو". نهیب خشم آلود سید اوج گرفت که " بلندتر بگو تا همه بشنوند، گلگلوت چی شده بود."

شاید چهار پنج دقیقه اي وقت تلف شد تا عبارتی چند کلمه اي از لاي لبان من بیرون کشیده شود و خلایق پی برند که گریۀ دیشب من نه ربطی به امامزاده علی داشته و نه بر اثر ظهور جمال مبارك امام رضا بوده، بلکه همه اش به علت در رفتن چرخ گلگلو بوده است و ترس از بازخواست مادر و ضربه هاي بیرحمانۀ نی قلیان سیم پیچش.

💢هنوز اعترافم تمام نشده بود که نگاه محبت از چشمان مردم زایل گشت و بجایش چشم غره هاي غضب نشست و خنده هاي تمسخر. زمزمه هاي اعتراض و انکاري در حال برخاستن بود و یکی دو نفري از گوشه و کنار صدایشان را بلند کرده بودند، اما سید از کسانی نبود که در مواردي چنین حساس میدان را به مدعیان واگذارد. با دیدن زمینه اي آماده شروع به بهره گیري کرد که :

"حالا گوشهایتان را خوب باز کنید تا بگویم چرا عیسی مریدبان خواب نما شد و چرا به این سرعت خوابش در شهر پیچید و چرا دو سه تا از همکارهاي بدبخت من که خرجشان زیاد است و همت کار کردن و از دسترنج خود نان خوردن از وجودشان رفته، به این شایعه دامن زدند و شما مردم بیکار و بیعار سیرجان را به اینجا کشاندند."

ادامه دارد...

📌مطالعه قسمت دوازدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/18448
Forwarded from Deleted Account
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_چهاردهم

⭕️ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟
در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل اهل کتاب. در تمامی ترجمه ها هدف از دادن جزیه به اهل اسلام نه دادن نوعی مالیات یا امری به جای زکات است، بلکه ذلت،خشوع و تسلیم شدن در برابر دین اسلام است.
بعداً مفصلا راجع به آن صحبت خواهیم کرد و دروغ ماله کشانی مانند مصطفی حسینی طباطبایی را خواهم داد که در جواب جناب مشیری می گوید کجا گفته شده جزیه برای تحقیر است. همین قدر جناب طباطبایی ترجمه های قرآن را می خواند ساکت می شد و از احکام پوسیده جهاد و کنیز و برده گیری و جزیه بعنوان احکام متمدنانه صحبت نمی کرد.

📌سوره توبه از ذهنی بسیار مشوّش و خشن و از اعصابی بهم ریخته صادر شده به طوری که نویسنده این سوره ابتدای آن را با بسم الله شروع نکرده است و از اوج قدرت یک فرد نوشته شده است و بدنبال تهدیدات مالی و جانی طرف های مقابل خود است.

قبل از شروع به بیان و شرح مفصل احکام جزیه می خواهم خلاصه احکام جزیه و اهل ذمه را از کتاب تحریر الوسلیه خمینی که فردی شیعی و معرف حضور همه مسلمانان جهان و رهبر آنان است بگذارم چون بعد از این کلاً به شرح این ماجرا از کتب اهل سنت می پردازم چون سابقه دینی بنده در اسلام قبلاً اهل سنت بوده است.

⭕️مقدار جزيه‌

📌مسأله ١) اندازه خاصى در جزيه نيست و حدّى ندارد، بلكه اندازه آن به نظر والى مى‌باشد؛ به حسب آنچه كه از مصالح و مكان‌ها و زمان‌ها و مقتضيات احوال، صلاح مى‌بيند. و بهتر است كه اندازه آن در عقد ذمّه معلوم نشود و به نظر امام عليه السلام قرار داده شود تا آن‌كه حقارت و ذلّت بر آنان تحقق يابد.

📌مسأله ٦) جايز است كه علاوه بر جزيه، ضيافت رهگذران مسلمان- نيروهاى نظامى باشند يا نه- بر آن‌ها شرط شود. و ظاهر آن است كه تعيين زمان اين ضيافت لازم است مانند يك روز يا سه روز. و جايز است كه كيفيت مهمانى به عرف و عادت- در ميهمانى اهل آيينى، اهل آيين ديگرى را كه آن‌ها را نجس مى‌دانند- واگذار شود.

📚منبع : تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى)
نویسنده: الخميني، روح الله  جلد: ٢صفحه ٥٣٢

📌مسأله ١٠) ابتدا به سلام كردن به ذمّى مكروه است. و بعضى گفته‌اند حرام است. و اين احوط (استحبابى) است. و اگر ذمّى ابتدا به سلام كند سزاوار است كه در جواب، به گفتن «عليك» اكتفا كند و اتمام آن ظاهراً مكروه است. و اگر مسلمان اضطرار پيدا كند كه به او سلام دهد يا جوابش را كامل نمايد، بدون كراهت جايز است. و اما غير ذمّى احوط (استحبابى) ترك سلام بر او است مگر با اضطرار اگر چه اوجه جواز آن است، با كراهت.
مسأله ٧) سزاوار است كه در عقد ذمّه هر آنچه كه در آن براى مسلمين نفع و رفعت و براى اهل ذمّه خفت است و آنچه كه مقتضى دخول آن‌ها به اسلام است- از روى رغبت يا ترس- شرط شود. و از اين قبيل است شرط كردن تميّز از مسلمانان در لباس و مو و سوارى و كنيه‌ها، به آنچه كه در جاهاى مفصّل مذكور است.

📚منبع: تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى)
نویسنده: الخميني جلد: ٢ صفحه ٥٣٦

ادامه دارد ...

مطالعه قسمت سیزدهم در این آدرس👇

https://t.me/Iamkheradgera/15748



🔥مطالب بیشتر در کانال: من خردگرا هستم👇

@Iamkheradgera
💥جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

📌 #قسمت_سيزدهم

جزیه در قرآن فقط یه بار از آن یاد شده و آن هم در سوره توبه آیه ٢٩ است که می گوید:

قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾

📌١) ترجمه فولادوند:
با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى ‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده‏ اش حرام گردانيده‏ اند حرام نمى دارند و متدين به دين حق نمى‏ گردند كارزار كنيد تا با [كمال] خوارى به دست ‏خود جزيه دهند.

📌٢) ترجمه انصاریان:
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند، و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند، و دین حق را نمی پذیرند، بجنگید تا با دست خود در حالی که [نسبت به احکام دولت اسلامی] متواضع و فروتن اند، جزیه بپردازند.

📌٣) ترجمه خرمشاهی:
با اهل كتابى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان ندارند و حرام داشته خدا و پيامبرش را حرام نمى‏گيرند و دين حق نمى‏ورزند، كارزار كنيد تا به دست خويش و خاكسارانه جزيه بپردازند

📌٤) ترجمه قمشه ای:
(ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهود و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمی‌دانند و به دین حق (و آیین اسلام) نمی‌گروند قتال و کارزار کنید تا آن‌گاه که با دست خود با ذلت و تواضع جزیه دهند.

📌٥) ترجمه مکارم شیرازی:
با كساني از اهل كتاب كه ايمان به خدا، و نه به روز جزا دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده حرام مي‏شمرند، و نه آئين حق را مي‏پذيرند، پيكار كنيد، تا زماني كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند

📌٦) ترجمه رشید الدین میبدی:
کشتن کنید (جنگ کنید) با ایشان که بنمی‌گروند به یکتایی خداوند و به روز رستاخیز، و حرام نمیدارند آنچه حرام کرد خدای و رسول او، و دین اسلام نمیدارند و نمی‌پذیرند، از اهل کتاب از جهودان و ترسایان و صابیان، تا آن گه که گزیت(جزیه) دهند از دست خود نقد، و ایشان خوار و کم آمده.

💢این هم ترجمه و تفسیر همین آیه از "تفسیر حسینی" از تفاسیر اهل سنت که در خانه های پدران ما بسیار رایج و موجود است به خوبی معنی آیات و تفاسیر را مطالعه کنید خصوصا آن قسمتی که نوشته موقع گرفتن جزیه یک سیلی هم بزنید تا امثال طباطبایی نفرمایند که استاد بزرگوار بهرام مشیری از جیب خود در آورده که موقع اخذ جزیه سیلی هم بزنید

📌ادامه دارد...

🔥مطالعه قسمت دوازدهم از طریق:

https://t.me/Iamkheradgera/15639
I am kheradgera
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟ #قسمت_دوازدهم و نهایتا اینکه نویسنده در #آیات_مکی نسبت به مکه و منطقه حجاز اطلاعاتی نمی دهد و به نظر میرسد که شناختی از منطقه ندارد. در عوض توصیف وی از نشانه های الله بیشتر منطقه ای خوش آب و هوا و حتی کنار…
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_سيزدهم

٤) ب/ در متن بارها به وضوح از کتاب و صحیفه صحبت میشود. در #سوره_نحل در اولین آیه می‌خوانیم:
أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ ﴿سوره ١٦ ،آیه اول﴾
#ترجمه: امر الله دررسید پس در آن شتاب مکنید او منزه و فراتر است از آنچه [با وى] شریک می سازند.»
سپس در آیه ٦٤ همین سوره نوشته می شود:
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَۀً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ﴿64﴾
#ترجمه: و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند براى آنان توضیح دهى و [آن] براى مردمى که ایمان می آورند رهنمود و رحمتى است
به وضوح گفته می‌شود که برای محمد کتابی فرستاده شده است تا اختلافی درباره یک موضوع را حل کند.
احتمالا منظور از رسیدن امر الله، کتابی است شامل قوانین و یا موضوعی که محل اختلاف نظر بوده است. البته گفته نمی‌شود که اختلاف بر سر چه چیزی است و در هیچ کجای متن این سوره صحبتی از وجود یک اختلاف و امر یا قضاوت خدا در مورد موضوع محل اختلاف دیده نمی شود.
پس کتابی که قرار است اختلافی را حل کند کجاست؟
در خود متن، به اختلاف و حل آن اشاره ای نشده است. پس باید چیزی در الحاق با این نامه برای محمد ارسال شده باشد.
یا در سوره ١٩ چند بار میخوانیم که:
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا ﴿٤١ ...﴾وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا﴿٥١ ...﴾وَاذْکُرْ فِیالْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا ﴿٥٤...﴾
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا ﴿٥٦﴾
▪️عبارت وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ در متن به وضوح از #محمد می‌خواهد که داستانهای پیامبران را از یک کتاب ذکر کند.
برای مثال در آیه ۵۶ از محمد می خواهد که در کتاب از ادریس برای مردم یادکند. هیچ داستانی از ادریس در متن قرآن به چشم نمی‌خورد.
پس باید داستان ادریس در کتابی به جز متنی که در دست داریم موجود باشد. کلمه "کتاب" در اینجا حتما اشاره به متنی است خارج از متن سوره‌هایی در دسترس ماست.
مفسرین مسلمان معمولا کتاب را همین آیاتی می دانند که دردست ماست.
اگر تفسیر آنان را بپذیریم، برای کتاب سه معنای متفاوت در قرآن وجود دارد:
١) کتاب به معنای کتب پیشین مانند تورات و انجیل.
٢) کتاب به معنای نامه اعمالی که در قیامت در دست مردم می دهند.
٣) کتابی که قرآن از آن نوشته یا ارسال شده است. در متن واضح است که بین قرآن و کتاب تفاوتی وجود دارد بنابراین آنها متوسل به این توجیه شده اند که گویا الله همه قرآن را در کتابی نزد خود محفوظ دارد و به تدریج آنرا براي محمد نازل می‌کند.
این تصور به لحاظ الهیاتی به جبرگرایی می انجامد. این بدین معناست که سخنان خدا درباره رفتار کافران، مسلمانان و منافقین، زنان محمد، جنگها همه از پیش نوشته شده است. البته این تفسیر تلویحا اعترافی است به اینکه منظور از کتاب همین متنی نیست که در دست ماست و کتاب چیزی است که نزد نویسندگان محفوظ بوده و بخش‌هایی از آن به تدریج برای محمد نازل می‌شده است.

ادامه دارد...

https://t.center/Iamkheradgera
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_سيزدهم

٣٦) در آیه ١٢ #سوره_زخرف گفته شده که:
و او (الله) کسی است که همه موجودات را جفت آفرید و برای شما کشتی ها و دامها را وسیله ای که بتوانید بر آنها سوار شوید مقرر فرمود.
اکنون ما می دانیم که نه همه ی موجودات عالم جفت اند و نه کشتی ساخته الله است. موجوداتی همانند تگ سلولی ها جفت نیستند و کشتی نیز ساخته بشر است نه الله و بدتر از همه اينكه با پيشرفت علم و تكنولوژى وسائل حمل و نقل و جا به جائى اينقدر متنوع شده اند كه انسان نيازى به اسب و قاطر براى سوارى گرفتن و جا به جا شدن ندارد. الله با اينكه ادعا ميكرده خالق كل كهكشانها است
اما در مورد آينده هيچگونه علم و دانشى نداشته است.
حتما تا به حال در مورد حوری هایی که الله برای کسانی که در بهشت هستند آفريده شنیده اید. اما آيا هيچ می دانستید که خدای مهربان علاوه بر حوریهای بهشتی، پسرانی همیشه جوان نیز برای تکمیل عیش برادران مؤمن در نظر گرفته است؟ اگر نمی دانستید نگاهی به
٣٧) آيه ١٧ و ١٨ #سوره_الواقعه بيندازيد؛ در این آیات آورده شده است که و پسرانی که زیبایی كه جوانی شان ابدی است گرد آنها به خدمت می گردند با کوزه ها و جامهای پر از شراب ناب آیا تا به حال به بهشت فکر کرده اید؟
این طور که معلوم است همه تلاش ها برای رسیدن به قرب خدا که هدف آفرینش انسان بیان شده، همگی به بهشت منتفی می گردند.
در بهشت آدمی فقط می خورد و می آشامد و به امور جنسی اش می رسد؛ يعنی پس از آن همه تلاش تازه به یک حیوان تبدیل می شود. این طور نیست؟
تازه، همه این نعمتها از خوردن و آشامیدن گرفته تا رابطه های جنسی همگی به آسانی در دنیا برایش فراهم بود، پس چرا برای رسیدن به انها باید از لذت های دنیوی چشم پوشی کند؟
٣٨) در آیه دوم #سوره_النحل گفته شده است که: و چهار پایان را برای انتفاع شما آفرید تا از خود يا موی و پشم آنان رفع سردی و گرمی کنيد و فواید بسیاری ببريد و از شیر و گوشتشان غذای ماکول سازید.
اما اکنون بر هیچ کس پوشیده نیست که بوجود آمدن چهارپایان ملیونها سال قبل از بوجود آمین انسان صورت گرفته؛ آیا پذیرفتنی است که چهارپایان قبل از این که ما به وجود آبیم برای انتفاع ما خلق شده باشند؟!
آيا اين ادعا مضحك و كودكانه نيست؟؟
چطور كسى كه ادعا ميكند خداى خالق كل كهكشانهاست اين ادعاى احمقانه را مطرح ميكند؟

ادامه دارد ....
https://t.center/Iamkheradgera
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟

#قسمت_سيزدهم

▪️روایت دوم که گفته رمضان از اسماء الله هست چنین می باشد:
٢) عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن أحمد بن محمد بن أبي نصر، عن هشام ابن سالم، عن سعد، عن أبي جعفر عليه السلام قال: كنا عنده ثمانية رجال فذكرنا رمضان فقال: لا تقولوا: هذا رمضان ولا ذهب رمضان ولا جاء رمضان فإن رمضان اسم من أسماء الله عز وجل لا يجيئ ولا يذهب وإنما يجيئ ويذهب الزائل ولكن قولوا: شهر رمضان، فإن الشهر مضاف إلى الاسم والاسم اسم الله عز ذكره وهو الشهر الذي أنزل فيه القرآن جعله مثلا وعيدا.
#منبع : الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني جلد : ٤ صفحه :٧٠-٦٩
#ترجمه:
هشام نقل روايت مي‌كند که امام باقرگفت، نگویید اين رمضان است ونگوييد رمضان رفت ويا آمد، زيرا رمضان نامي از اسماء الله است که نمي رود ونمي آيد که شيء زائل ونابود شدني مي رود ومي آيد،بلکه بگوييد ماه رمضان ، پس ماه را اضافه کنيد در تلفظ به اسم،که اسم، اسم الله بوده، وماه رمضان ماهي است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل وعده ووعيدقرار داده است.
البته #امام_فخر_رازی مشابه روایت را در تفسیر خود جلد ٥ صفحه ٩١ می آورد که #رمضان را اسمی از اسماء الله بیان می دارد.
در حدیثی دیگر از شیعه آمده است که ائمه شیعه خود را اسماء الحسنی می دانسته اند و این خود خرافه ای دیگر از #دریای_خرافات_شیعه می باشد که متّصل به اقیانوس خرافات اسلام شده است.
اصولا شیعیان هر چیز و هر اتفاقی و هر چیز خوب و بدی را تفسیر باطنی نموده و به ائمه تاویل می نمایند.
در عمل و نه در تئوری، دوباره تاکید می کنم در عمل شیعیان اگر خوبی به آن ها برسد کار ائمه و ابوالفضل و علی اصغر و رقیه هست و مشکلات و بدی ها از جانب الله به آن ها می رسد و با خود می گویند خواست خدا بود. جالب هست بقیه شهداء کربلا از این خاصیت شفا دهی محرومند که این خود از عجائب این قوم خرافه پرست ميباشد.

ادامه دارد.....

https://t.center/Iamkheradgera