#الهینامهالهی به انگور بیدانهات
به مستی رازی، به میخانهات
به مردان نامی ایرانزمین
به سرپوشدانش، به تنباندین
به موسی به عیسی به ممّد امین
به اصحابکهف و به اربابکین
هشالهفتبافان خالیمدار
خداساز بیکار و آدمسوار
پیمبرنمایان عینالیقین
همهمبتلایان شیزوالفرین
نمودند خر مردم بیخرد
کز آن خرتر اندیشه برنگذرد
عجب این سه را بین که چوپان بُدند
همآغوش با گوسپندان بُدند
یقین مردمان را خر انگاشتند
که وهم خدا را بر افراشتند
الهی به شش روز یکسر چاخان
به خاک و به آب و به دود و دخان
به آن آفرینش که کردی ز گِل
نمودی همه کوزهسازان خجل
به فوتی که کردی به آدم روا
به نفخی که کردی به دلهای ما
کسی کو به زیر پتو چُس کند
کمی از دَمت را تنفّس کند
چو غرّد به گوزی به زیر لحاف
بلرزاند عرشت ز شکر گزاف
چو حمدت نمایند اهل نماز
شود کامشان پر ز گوز و ز گاز
ز شکر فراوان به ماه صیام
شود چون خلا کام ایشان تمام
کرا در سپاس تو بهتر بود
همه روی و بو گند و گُهتر بود
تو این آیتاللهعظما ببین
که در عنترانت شده دستچین
الهی به سیبی که آدم بخورد
کلید بهشتی به دستت سپرد
که اینجا نه جای من و همسر است
ازآن تو و هرکه چونتو خر است
همانان که از بهر غلمان و حور
گذشتند از سیب عقل و شعور
بترکیدهاند در میان کسان
تِرِکمان به آدم زدند کرکسان
الهی به طفلان بیتعبا
که شد نامشان ذکر بیتالخلا
به ممّد چاخان ناکس بچهباز
که چیزش بُده بهر هر زن دراز
پسر خواندهاش را به جنگی کُشد
عروس خودش را به بر برکشد
سبک آیهای بهر آقا رواست
به هردم که آقای او گشت راست
بجای جهنم ز خوف عذاب
ببیند تن کودکی را به خواب
به جای امانت به داد و ستد
به غارت ره قافله بر زند
الهی به آن مرد قدّارهبند
علی شاه مردمکش خونپسند
علی مرد سلّاخ آلعبا
علی شاه گردنزن بردهها
علی شاه ضربتزن حیلهگر
چکد خون ز سیفش فَقَر تا فَقر
الهی به زنباره صلحگر
حسن سِبط زنباز پیغامبر
الهی به شورشگر نینوا
که جمعی به گا داد در کربلا
برای شهادت شتابش ببین
به آراستن آب و تابش ببین
زند نوره و عطر و آب و گلاب
به دیدار حوران کند بس شتاب
#کرسیالاشعار