دفتر طنزیم و نشت‌آثار حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکّارونی

#کرسی‌الاشعار
Канал
Юмор и развлечения
Религия и духовность
Новости и СМИ
Социальные сети
Персидский
Логотип телеграм канала دفتر طنزیم و نشت‌آثار حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکّارونی
@HoghatolEslamOfficialПродвигать
175
подписчиков
36
фото
18
видео
233
ссылки
دفتر طنزیم و نشت‌آثار حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکّارونی تنها مرجع‌تردید مسلمانان جهان و حومه، جهت شفاف‌سازی‌ موضع مسلمانان با نصب در محل و خدمات پس از فرو ☆ راه ارتباط با ما @anti_theistsBot
ممد یزدی به گا رفته، چه خوب
‏زرت او قمصور گشته در غروب

‏عقل معیوب و کف و خون در دهان
‏عضو ثابت در چماقداران کلوب

‏دایه سرکوب آزادی بُدی
‏چون لجن افتاده زیر آب جوب

‏مرگ او بادا مبارک بر همه
‏بیش بادا در شمال و در جنوب


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌یکم زیربچه ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
تقدیم به آقا سید علی رهبر منظم‌انقلاب


علی ای همای‌وحشت تو چه آیتی خدا را
‏که به مملکت فکندی همه سایه فنا را


دل اگر جفاشناسی همه در رخ‌علی بین
‏به علی شناختم من به خدا قسم فنا را


بجز از علی که آرد، پسری ابوالعجائب
‏که کشد به گند و نکبت سر و پای این سرا را


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌یکم شعبون‌بی‌مخ‌ ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
عرق صورت آخوند اگر افتد به زمین

تا قیامت ز زمین بانگ قـــرمساق آید


#کرسی‌الاشعار
آنکه عمامه سراست، از علماست
آنکه پشمینه تن است، از فقهاست

آلتم هر دو صفت را داراست
به گمانم که فقیه‌الفقهاست!


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌دویّم زیربچه‌ ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
​​​​#تکمیلیه


شعر زیبایی که دیشب تقدیم به ۱۴ معصوم و همه مسلمانان‌واقعی شد سروده دوست بسیار خوب و عزیزم جناب خردگرا بود و لازم بود که حتما نام صاحب‌اثر رو اعلام کنم. رفیق بابت این شعر زیبا ازت سپاسمندم و امیدوارم همیشه و هرجا موفق باشی

کانال دوست عزیزم خردگرا هم در ذیل این پست و در عکس اصل شعر قابل دسترسی هست

والله‌ابتر

الاحمق

حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌یکم شعبون‌بی‌مخ‌ ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
تقدیم به ۱۴ معصوم و تمام مسلمانان‌واقعی


مسلمانا بر آن دین و بر آن پیغمبرت ریدم
به سیمای پر از ریش بسان عنترت ریدم

نباشد فتنه‌ای اندر جهان بی رد پای تو
به اسلامت، امامت، بر حسن، بر حیدرت ریدم

بگفتی فاطمه اول زن عالم بود لیکن
به آن اول زن هرزه، بسان مادرت ریدم

سر منبر ز مظلومیت زینب سخن راندی
به زینب، بر حسین و پله‌های منبرت ریدم

به فرمان خدای جابرت مردم بکشتی لیک
به قرآن و به الله و حسین بی‌سرت ریدم

بوقت‌ضعف چون سجاد موشی می‌شوی تب‌دار
بر آن علم نجاسات امام باقرت ریدم

نباشد هیچکس در کیشتان اندر پی دانش
به سرتاپای صادق، آن امام جعفرت ریدم

تو می‌گویی که کاظم بوده در زندان همه عمرش
بگویش بر سی و هفت توله تخم‌خرت ریدم

رضا با ادعای علم غیبش می‌شود مسموم
به علم غیب و آیین و تمام باورت ریدم

ز احمق‌ها جواد و هادی و فرزند او عسگر
به قبر هرسه اما بیشتر بر عسگرت ریدم

اگرچه عسگری چون میوه‌اش ابتر بود لاکن
به محض احتیاط بر آن امام آخرت ریدم

یکی سنی بگفتا از چه رو ما را شدی غافل
بگفتم بر زنان زانیه پیغمبرت ریدم

چو عثمان و ابوبکر و عمر باشد تو را رهبر
به اجداد پلید آن سه‌گانه رهبرت ریدم

شنیدم صبح و ظهر و شب به سوی کعبه خم گردی
بر آن کعبه عبادتگاه پر دردسرت ریدم

ببخشیدم اگر شاعر کمی بی‌پرده شعرش گفت
مخاطب چون مسلمان بود، بدین‌سان مصلحت دیدم

نپرسم چون به یک شب تا سحری شعری چنین گفتی
از این بهتر بگویی گر خرد، بال و پرت می‌دم


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌یکم شعبون‌بی‌مخ‌ ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
علی ای همای‌وحشت تو چه آفتی خدا را
که به نیزه ها کشیدی سر و گردن جدا را

به خدا که در دو عالم اثر از بشر نماند
چو علی بریده باشد رگ گردن بقا را

به جز از علی که هفتصد سر بیگناه‌بدبخت
ببُرد به تیغ شمشیر، نفس غریبه‌ها را؟

به جز از علی که دارد به دو سرْ جلای‌ساتور
که به حکم مصطفائی ببریده دست و پا را

نرو ای گدای مسکین در خانه مصیبت
که به تو حواله دارد، دو سه فحش ناروا را

تو بدان سواره دزدیست که از آن غنیمت‌جنگ
ببرد به سوی خانه، همه کیسه‌طلا را

ز بساط این کنیزان به غنایم اضافی
چو علی که می‌رباید همه دخت دلربا را؟

نه بشر توانمش خواند نه ز نسل آدمیان
متحیرم چه نامم، شه دزد بی حیا را

همه شب در این امیدم که نسیم باد پاییز
ببرد ز خاطر من رخ زشت مرتضی را

به ولای مست مستان، ز نوای شیر پستان
سخنی حساب گفتن چه خوشست شهریارا


#کرسی‌الاشعار
بند کُرست چون به دندان باز شد
یا علــــی گفتیم و عشق آغاز شد


#کرسی‌الاشعار
دین دار نیستم، کافر ولی چرا
لا أعبُدُ صنم، لا أعبُدُ خدا

باید فرار کرد، از صبح تا شفق
مِن شرّ ما خدا، مِن شَرِّ ما خَلَق

حالش خراب بود، هر کس که آفرید
الله مِن هوا، انسان مِن عَلَق

یا ایّها البدن، لا شئَ غیر تن
لا هو به جز تو و لا هو به غیر من

ای گربه‌های لال! ای قوم بی‌خبر!
سوراخ‌های کور! ای موش‌های کر!

یا ایُّها الکران، ایمان دروغ بود
الله ، لا اِله، شیطان دروغ بود

یک نهر از عسل، خواب و شراب و شیر
حوری جنده و غِلمان دروغ بود

سوگند به الف، حتی به لام و میم
ما خلقُکُم دروغ، لُقمان دروغ بود!

یا ایُّها الکران، یا مومن الزّمان
یا ... ای امان ... امان! قرآن ....!


#کرسی‌الاشعار
#الهی‌نامه


الهی به انگور بی‌دانه‌ات
به مستی رازی، به میخانه‌ات
به مردان نامی ایران‌زمین
به سرپوش‌دانش، به تنبان‌دین
به موسی به عیسی به ممّد امین
به اصحاب‌کهف و به ارباب‌کین

هش‌الهفت‌بافان خالی‌مدار
خداساز بیکار و آدم‌سوار
پیمبرنمایان عین‌الیقین
همه‌مبتلایان شیزوالفرین

نمودند خر مردم بی‌خرد
کز آن خرتر اندیشه برنگذرد
عجب این سه را بین که چوپان بُدند
هم‌آغوش با گوسپندان بُدند
یقین مردمان را خر انگاشتند
که وهم خدا را بر افراشتند


الهی به شش روز یکسر چاخان
به خاک و به آب و به دود و دخان
به آن آفرینش که کردی ز گِل
نمودی همه کوزه‌سازان خجل
به فوتی که کردی به آدم روا
به نفخی که کردی به دل‌های ما
کسی کو به زیر پتو چُس کند
کمی از دَمت را تنفّس کند
چو غرّد به گوزی به زیر لحاف
بلرزاند عرشت ز شکر گزاف
چو حمدت نمایند اهل نماز
شود کامشان پر ز گوز و ز گاز
ز شکر فراوان به ماه صیام
شود چون خلا کام ایشان تمام
کرا در سپاس تو بهتر بود
همه روی و بو گند و گُهتر بود
تو این آیت‌الله‌عظما ببین
که در عنترانت شده دست‌چین

الهی به سیبی که آدم بخورد
کلید بهشتی به دستت سپرد
که اینجا نه جای من و همسر است
ازآن تو و هرکه چون‌تو خر است
همانان که از بهر غلمان و حور
گذشتند از سیب عقل و شعور
بترکیده‌اند در میان کسان
تِرِکمان به آدم زدند کرکسان

الهی به طفلان بیت‌عبا
که شد نامشان ذکر بیت‌الخلا
به ممّد چاخان ناکس بچه‌باز
که چیزش بُده بهر هر زن دراز
پسر خوانده‌اش را به جنگی کُشد
عروس خودش را به بر برکشد
سبک آیه‌ای بهر آقا رواست
به هردم که آقای او گشت راست
بجای جهنم ز خوف عذاب
ببیند تن کودکی را به خواب
به جای امانت به داد و ستد
به غارت ره قافله بر زند


الهی به آن مرد قدّاره‌بند
علی شاه مردم‌کش خون‌پسند
علی مرد سلّاخ آل‌عبا
علی شاه گردن‌زن برده‌ها
علی شاه ضربت‌زن حیله‌گر
چکد خون ز سیفش فَقَر تا فَقر
الهی به زنباره صلح‌گر
حسن سِبط زن‌باز پیغامبر
الهی به شورشگر نینوا
که جمعی به گا داد در کربلا
برای شهادت شتابش ببین
به آراستن آب و تابش ببین
زند نوره و عطر و آب و گلاب
به دیدار حوران کند بس شتاب


#کرسی‌الاشعار
پسر نوح با بدان بنشست
سگ اصحاب‎‌كهف گم شد
خاندان‎نبوت آن سگ
پی نیکان گرفت و مردم شد
لیک قوم سگ‎دل و سگ‎صورت
سر رها کرده طالب دم شد
ساخت حوزه و مسجدی و هم چاهی
در دیاری که نام آن #قم شد


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - یکم جوادی‌الجانی ۱۴۳۰ (هق) - بیضیه‌قم


#کرسی‌الاشعار
به مناسبت عید #فرت:


عید فرت آمد و زرتی به جهان گشت. به پا هلهله و شور و نوا، مرد و زن و پیر و جوان، خرد و کلان، جمله بخوردند به فرمان‌الهی، که هرچیز که خواهی بخور از اطعمه و اشربه و اغذیه و ادویه و سیب و انار و رطب و توت و بکش دود و بکن فوت و بزن سوت و چنان شخم‌بزن مزرعه زینب و زهرا، ز پس و پیش و بزن خیش و بده آب فراوان که شود باغ و گلستان و میانش بشود رود، چنان جنت موعود که فرمود محمد، همان مردک زن‌باز دغل‌باز ملخ‌خورْ که عَلَم کرد خدا را تو ببین ملت مدهوش نگون‌بخت که سی‌روز کُنَد سخت به خود زندگی از خواب و خور و تشنگی و سیصد و سی روز دگر گرم دغل‌کاری و مکاری و دزدی و دروغ و پی ناموس ‌کسان‌بودن و هر شب به بر یک نفر آسودن و لیکن چو شود ماه رم از آن، همه دزدان و همه روسپیان سخت بگردند مسلمان و بخوانند فراوان ز کتابی که بود آفت فرزانگی و منبع دیوانگی. این مردم مفلوک گذارند به سر از سرِ شب تا به سحر تا که شود پوک همه کله ایشان و بجنبد همه دندان و زبان بر لغت تازی و یک حرف نفهمند از این کار و بخوانند دعا را

الاحمق

حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - چهارم ذی المقعدة ۱۴۲۹ (هق) - بیضیه‌قم


#کرسی‌الاشعار
تیغی بزن که شمشیر بر فرقشان توان زد
شمشیر آتشین بر، آتشفشان توان زد

در گور نحس محراب خونی بپا نمودم
زیرا به روی قبری، سنگ‎گران توان زد

در آسمان دوستان، سرها بریده دیدم
رعدی به آسمان این دشمنان توان زد

یکروز من شنیدم از آن علی نامرد
شلاق بی‎مروت، بر ناتوان توان زد

همواره نزد اعراب، چون خرس ناله می‎کرد
شمشیر صد عرب را، بر پارسیان توان زد

برخیز ای جوانمرد، چون روز انتقامست
آن گردن نجس را، بعد از اذان توان زد

گویند آن ملائک، ای افتخار دنیا
نام تو را چو خورشید، بر کهکشان توان زد

گویی که روح رستم، گوید به جانب ما
فریاد این شجاعت، تا بیکران توان زد

تیری بزن که بر آن، جان علی‌‎هرزه
چون حافظ‎ابن‎ملجم، تیغ بُران توان زد


حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - یکم جوادی‌الجانی ۱۴۳۰ (هق) - بیضیه‌قم


#کرسی‌الاشعار
اماما! من بر آن سیمای همچون عنترت ریدم
بر آن ریش و سبیل و صورت بدمنظرت ریدم

گرچه دورم با تاسف از حضور انورت لیکن
من مخلص غیابا بر حضور عنورت ریدم

امامی، رهبری، اما بقدر خر نمی‌فهمی
به ریشت، بر آن فهم ز خر هم کمترت ریدم

به توضیح‌المسائل، آن اراجیفی که بنوشتی
به تالیفات بی‌ارج و بهای دیگرت ریدم

به تسبیح و عبا و جامه‌تقوی که پوشیدی
بر آن عمامه پیچیده بر دور سرت ریدم

شنیدم گفته‌ای مسجد بود از بهر ما سنگر
به سرتا پای آن مسجد که باشد سنگرت ریدم

ز حزب‌اللهیان تشکیل نیرو دادی و لشکر
به نیرویت، به حزبت، بر تمام لشکرت ریدم

نه تنها بر خودت بل بر طرفدارانت ای خائن
که بر فرق پسر، دختر، برادر، خواهرت‌ ریدم

نداری چون پدر، من از پدر چیزی نمی‌گویم
ولی ای بی‌حیا رهبر، به روح مادرت ریدم

عیال مهربانت وقت ریدن شد فراموشم
کنون با عذرخواهی بر دهان همسرت ریدم

تو ریدی بر تمام مملکت منهم پی جبران
ز انگشتان پا بگرفته تا فرق‌سرت ریدم

تو آن جغدی که بال و پر تو را بخشید آن کوسه
روا باشد اگر گویم که بر بال و پرت ریدم

بُوَد گوش تو کر، فریاد ملت بی اثر، ای خر
کنون من ای خر مُظطَر، بر آن گوش کرت ریدم

اگر اسلام‌اهریمن برایت بوده است آیین
بر الله و قرآن، بر آن دین سراسر نکبتت ریدم

اگر اینست ترا دین وگر اینست پیغمبر
به آئینت، به دینت، بر سر پیغمبرت ریدم

به سرتا پای اين ملاعلی با نوچه‌اش ميمون
به چاه جمکران آيينه خر پرورت ريدم



حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌یکم شعبون‌بی‌مخ‌ ۱۴۳۳ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار
ای همه تُف‌های عالم بر سر و ریش شما
سِنده بوی عطر شانِل می‌دهد پیش شما

تُف به ایمان شما انسان ستیزان‌پلید
تُف به جمع بدنِهادِ ضدّ درویش‌شما

خلق عصیان کرده، سیفون را بزودی می‌کشد
بی‌دلیلی نیست استیصال و تشویش شما

های ای جراره کژدم‌ها، زمان رفتن است
مصرفی دلچسب دارد بعد ازین، نیش شما


پ.ن:
معروف است که گژدم در تنگنا که می‌افتد، خود را نیش می‌زند و خودکشی می‌کند



حقة‌الاسلام و المشرکین قنبلعلی‌المکارونی - بست‌ششم زیرمقعده‌ ۱۴۲۹ (هق) - حوزه‌بیضیه


#کرسی‌الاشعار