▪️بریدهای از یکی از یادداشتهای کمتر دیدهشده سعید نفیسی در مجلهای به نام «گل زرد»:
«...روزهای هفته که اداره باید بروم، معمولا دیرتر از ساعت مقرر حاضر میشوم، اگر سر ساعت حاضر میشدم به حیثیات نویسندگی من توهین وارد میشد... وارد اداره که میشوم مثل این است که وارد دوزخ شدهام.
خدا مرا برای همه کارها خلق کرده است جز همین یک کار... فضولی در ایران بهترین سرمایههاست و چون من از این متاع محرومم در اداره باید اطاق من همیشه از همه اطاقها خلوتتر باشد... موقع شب دیگر نمیگویم چه میکنم همینقدر بدانید که مرا هیچجا سراغ نخواهید کرد جز در اطاق خودم.
اطاق من یک قبرستان بزرگی است. در آنجا همه بزرگان دنیا را در خاک سپردهاند؛ ویکتور هوگو پهلوی فردوسی و امرءالقیس پهلوی هومر خوابیده است! غیر از کتاب و یک عده زیاده عکسهای نویسندگان و شعرا در این قبرستان چیز دیگری از زندگانی نخواهید دید و من هم که در آنجا هستم زنده به شمار نمیروم، زیرا که سیاست در آنجا نیست، پول نیست، دروغ و تهمت نیست و اگر فرداصبح یکی از هزاران مقاله که آقای مدیر اتحاد و آقای مدیر شفق سرخ را ستوه کردهاند از آنجا بیرون نیاید به خودم شک دارم در این چندساعت زنده بودهام یا نه؟»
📙از کتاب «سعید نفیسی به هشت روایت» پیمان طالبی، انتشارات ققنوس
🔗 از برگه پیمان طالبی🆔https://t.center/HistoryandMemory