📝برای یک کار درمانی رفتم کلینیک پوست و مو و زیبایی. طبق معمول کتابی توی کیفم هست که تا نوبتم بشود حوصلهام سر نرود. لابهلای کتابخواندن، زیرچشمی به مراجعان نگاه میکنم. عمدتاً زنهای جوان زیر چهل سال هستند و اکثراً شبیه هم. حالت صورت و بینی و لب و گونه و ابرو و مژه و چه و چه، مثل هم است. انگار از زیر دستگاه سریساز درآمده باشند.
درمانم را انجام میدهم و موقع خروج میخورم به پست یکی از مشاوران مرکز. بیمقدمه میگوید: «خانم رضایی! چرا به صورتتون چربی تزریق نمیکنید؟» میخندم که: «چون چربی اضافی ندارم.» میگوید: «صد سیسی بیشتر لازم ندارید.» بعد، بیاینکه من بخواهم روند را توضیح میدهد: «زیر شکمتون یه سوراخ ریز ایجاد میکنیم. با کانالکشی! چربی لازم رو استخراج میکنیم. بعد میدیم آزمایشگاه، صاف و تمیزش میکنن. بعد به صورتتون تزریق میکنیم. دو هفته هم بیشتر نقاهت نداره که فوقش از خونه بیرون نمیرید.»
بابت توضیحات مبسوطش تشکر میکنم و میگویم: «فعلاً چنین قصدی ندارم. البته دلم میخواد جوانسازی پوست انجام بدم ولی نه با این روش.» آه افسوسباری میکشد و میگوید: «ولی با تزریق چربی، خیلی تغییر میکنیدا. چهرهتون کاملاً عوض میشه.»
در آینهی آسانسور، خودم را ورانداز میکنم و هیچ دلم نمیخواهد چهرهام کاملاً عوض شود. آنوقت دیگر منصوره نیستم. منصورهای که یک عمر پابهپایم راه آمده و به هر سازم رقصیده و بهخاطر من، چین و چروک برداشته. بعد مثل دوست نابینام که بادقت و طمأنینه، خط بریل را لمس میکرد و میخواند دست میکشم روی خطوط صورتم و نوازششان میکنم و به زن توی آینه قول میدهم عوضش نکنم.
👤 منصوره رضایی
💟 کانال هوای حوا
@Havaye_Havva