طبق آیه ۱۵ سوره انفال در جبههبندى میان حقّ و باطل، کسى حق ندارد از برابر دشمن بگریزد و پشت به میدان جنگ بکند و فقط یک استثنا دارد: وقتى روگرداندن از دشمن براى تدارک ضربهى محکمترى بر پیکر دشمن است.
* مشکل از اینجا پیش مىآید که در نظر عموم، «صلح» در جملهى «صلح امام حسن»، به معناى تسلیم و سازش است ولیکن مسئله اینجور نیست؛ صلح امام حسن به معناى متارکهى موقّت جنگ است براى آمادگى جهت ضربت زدن قاطعتر.
* من معتقدم امام حسن مجتبىٰ شجاعترین چهرهى تاریخ اسلام است. چون شجاعت واقعی واقعى این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد.
امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى کند و تن به صلح دهد، براى اینکه بتواند کارش را، یعنى دیدبانى اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهاى آیندهى تاریخ را در موقع خود انجام دهد.
ما معتقدیم که ائمّهى ما جهاد میکردند؛ اعتقاد شیعه باید این باشد و تاریخ به این گویا است که ائمّهى ما در دوران زندگىِ ۲۵۰سالهشان، دائماً مشغول جهاد بودند و امام حسن در این خطّ طولىِ ۲۵۰ساله، یک نقش بسیار اساسى و برجستهاى دارد.
برنامه حياتبخش وجود مبارک پيامبر را ذات اقدس الهی بعد از تلاوت آيات، سه اصل مهم قرار داد: ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِم﴾ که جامعه را با فرهنگ وحي آشنا ميکند، جامعه را طاهر و طيّب ميکند و با حکمت که خير کثير است آشنا ميکند؛ اين برنامهٴ رسمي آن حضرت است که خودش راهي اين راه است و عدّهاي را هم به همراه ميبرد. در زيارت اربعين سالار شهيدان هم ميخوانيم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»، منتها وجود مبارک پيامبر در تمام مدّت عمر با تحمّل «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» به آن سه اصل عمل کرد و سالار شهيدان هم با بذل خون، جامعه را از جهل علمي و جهالت عملي نجات داد و به مقصد هم رسيده است!