🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 #یادی_ازشهدا🌹#خاطرات_سردار_سرلشکر_شهید_الیاس_ارجمندقوت قلب
من يادم هست كه اين شهيد بزرگوار به عنوان مسئول عمليات لشكر 44 قمر بني هاشم، تعداد 3 نفر از بچه ها كه يكي از آنها نيز بنده بودم براي شناسايي در جزيره مجنون قبل از عمليات بدر،ماموريت داشتند كه ما را شبانه ببرند براي شناسايي مواضع و آن مسير و آن منطقه اي كه بنا بود برويم و بر روی دشمن عملیاتی انجام دهیم.
ايشان مواضع خودي را نسبت به دشمن و خط دشمن را مي دانستند و هر شب تعدادي را ايشان مي برند تا نزديكي هاي خط دشمن. يك شب ما در معيت اين شهيد بزرگوار قرار بود كه برويم خط دشمن براي شناسايي. خوب ما كمتر شايد با شناسايي و قبل از عمليات با دشمن و اين چيزها مواجه بوديم. به هر حال يك چيزي است كه به طرف دشمن رفتن ممكن است يك مقدار اضطرابي را براي هر كس داشته باشد.
يادم هست كه دو تا بَلَم كوچك را به هم وصل كرده و بسته بودند. در اين دو تا بلمي كه به هم وصل شده بود، يك موتور بي صدا تعبيه شده بود و با باطري كار مي كرد که اين بلم ها را جلو مي برد. بی صدا سوار بر اين بلم ها شديم.
بدون اينكه پارويي بزنيم يا حركتي داشته باشيم، يك مسافت طولاني را طي كرديم به سمت مواضع و خط دشمن براي شناسايي. در طول اين مسير كه شايد سه يا چهار ساعت طول كشيد در خدمت سردار ارجمند بوديم. يك لحظه احساس كرديم جايي غير ازمسیر به سمت دشمن مي رویم. اين را من از روحيه و رفتار در صحبتهاي شهيد ارجمند ديدم.
اصلاً فكر نمي كرد كه دشمني در كار است و بايد رعب و وحشت و اضطرابي داشته باشد. ابداً در وجودشان ترس نمي ديدم، براي ما خيلي مهم بود. چون که ما روحيه مي گرفتيم و قوت قلبي هم براي ما بود. من يك لحظه به شوخي به ايشان گفتم: ارجمند مگر سيزده بدر مي روي؟ خيلي بي خيالي! ايشان در جوابم گفتند: بي خيالش!
ما را شايد تا 50 متري خط دشمن پيش برد. هر لحظه احساس ما اين بود كه دشمن متوجه مان مي شود. آنجا بدون نيزار بود، به اصطلاح آب صاف بود و ما به عينه حتي نفرات و نگهبانان دشمن را در خط مي ديديم،تمام جنگ افزارهاي دشمن را كه در روي خط مقدمش مستقر بود مي ديديم. آن لحظه طبيعي بود كه هر لحظه احساس مي كرديم عراقی ها ما را مي بينند و به رگبـار مي بندند و یا ما را دستگيـر مي كنند. ولي وقتي نگاه به شهيـد ارجمنـد مي كرديم،مي ديديم بي خيال، با قلبي مطمئن و آرام نشسته و ما را توجيه مي كند كه اين سنگر اجتماعي دشمن است، اين تيربار دشمن است، اين كاليبر 50 درجه دشمن است، اين سنگر فرماندهي دشمن است آرام می گرفتیم. تقريبا به آن هدفهايي كه قرار بود ما بگذاريم و عمليات رويش انجام دهيم رسیدیم، ما را كاملا توجيه كرد. براي نماز صبح بود كه به مواضع خودي برگشتیم. شهيد ارجمند و شخصيت وجودي ايشان براي من الگویی شد در خيلي از كارهايي كه بعدا كه به من محول مي شد.
راوی: جمشيد علي بابايي،همرزم شهيد
#برمدا شهدا
🌹🍃 @hami121❣🌸