@hami121👈👈👈#یه_جا_مونده#قسمت_دوازدهم یک ماه باخودم فکر کردم و کلنجار رفتم...
☹️قدرت
قلبم بیشتر از عقلم بود و این شد که باهزار مکافاتی که بود، ازش خواستگاری کردم...
نمیدونم چه جوابی میشنونم اما من بادوست شهیدم قول و قرار گذاشتم...
بهش گفتم من این همه برات زحمت کشیدم و هر جمعه اومدم پیشت و تنها نذاشتم تو هم نیلوفرو به من بده...
😭😭خدایا...
میدونم که میدونی چقدر دوسش دارم...
من از تو میخوامش...:)
دستی به صورتم کشیدم که پراز اشک شده بود...
خدااایا
منم میخوامش... !
😭😭😭😢الان تازه فهمیدم این تپش قلبها و لرزش دستها و هُرّی ریختن دلها همه اینها ،
عشق بودن...
منم عاشق شده بودم و خودم خبر نداشتم...
#قلبم_برای_تو ❤️آهنگ محسن چاووشی تو ذهنم تکرار شد:
(تو داری از خودت، فرار میکنی
داری با ریشه هات، چیکار میکنی؟!...)
جواب منفی داده بودم به کسی که دوستش داشتم...
🙁اما حالا فهمیدم که دوست داشتن اون بخاطر چادری شدن من نبود...
خدایا این مشکل که حل شد...
با خانواده ام چه کنم؟!..
😱خدایا اونا مخالفت میکنن من مطمئنم...
و هق هقم بلند شد...
🚶چند روزیه که ازش خبر ندارم...
تو دانشگاهم ندیدمش...
زهرا متوجه حال خرابم شده بود.
_عاشق پاشق شدی رفتتت
😐😂😏+اااا...زهرا اذیتم نکن...
😒حالم بده این چند روز از بس بغض کردم و اشک ریختم خسته شدم...زهرا؟!
_جانم؟!
😟+راسته که میگن دخترا سخت عاشق میشن و غم عشق زیاد میکشن؟!
😫_اره راسته...
🤔اماتو که مشکلی نداری..
تو که طرفتم عاشقته...
😍+اره..
اما خونواده ام...
😏🚶تق تق تق...
_اجازه هست بیام تو؟!
+جانم مامان.بفرما
_به به نیلوفر خانم... چه بزرگ شدی
😐 +چیشده مامان؟ من که همون اندازه ام
😂_پاشو خودتو جمع کن شب خواستگار برات میاد +اااه.مامان گفتم من فعلا قصد ازدواج ندارم!
😒_خیلی اصرار کردن...
😐توهم که جواب مثبت ندادی...
نخواستی میگی نه...
یه تیپ معمولی زدم و چادرم و سرم کردم الانا بود که برسن...
اصلا حوصله ندارم
😒خدایا من محمد و میخوام
😢😢 نویسنده:
#باران_صبوری#ادامه_دارد👌#برمدارخرد🕊☔️🕊@hami121🕊☔️🕊🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺